پایگاه خبری تحلیلی جهت پرس

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

به روایت شاهدان عینی

۲۹ بهمن، سالروز قیام مردم تبریز در سال ۱۳۵۶ است. این قیام که در پی چهلمین روز شهادت انقلابیون قیام خونین ۱۹ دی به وقوع پیوسته بود، ۱۴ شهید و تعداد زیادی زخمی بر جای گذاشت.

منتشر شده در 29 بهمن 1402
در سرویس

در اطلاعیه ای که روحانیان تبریز برای چهلم شهدای قم نوشته بودند آمده بود که از ساعت ۱۰ صبح تا ۱۲ مجلس یادبود برگزار خواهد بود، اما مردم زودتر از این ساعت به طرف مسجد قزلّی (حاج میرزا یوسف) حرکت کردند. آنهایی که به مقابل مسجد رسیدند با درها بسته آن مواجه شدند و همان جا اجتماع کردند. در بخشی از گزارش هیأت ویژه رسیدگی به حادثه ۲۹ / ۱۱ / ۵۷ تبریز که با سرپرستی ارتشبد شفقت تهیه شد در این مورد چنین اظهار گردید که «طبق تحقیقاتی که به عمل آمد مسؤول باز نکردن درب مسجد سرایدار آن بوده که نتوانسته است به موقع خود را به مسجد برساند. شایعات این که درب مسجد توسط مأمورین شهربانی بسته بوده است … به ثبوت نرسید. »این گزارش که کاملترین مطلب تهیه شده توسط رژیم شاه درباره حادثه تبریز است، همه حقیقت را در خود منعکس نکرده است.

حاضران در آن محل می گویند: «زمانی که خواستیم داخل (مسجد) شویم نگذاشتند. عده ای از پلیس ها بودند و نمی گذاشتند. می گفتند نمی شود داخل شوید. ممنوع است. هرچی صحبت کردیم گفتیم برنامه داریم، چهلم است… راه مان ندادند. » (مصلحیان) شاهدی دیگر می گوید: «صبح ساعت ۹ یا ۳۰ / ۹ بود که رسیدیم آنجا. دیدیم آن افسر نمی گذارد کسی برود به مسجد، ظاهراً کلانتری گفته بود که اجازه نمی دهند این مجلس تشکیل شود. » (مهر علی زاده) آقای کریم بهروزی در خاطرات خود چنین یاد می کند:

«ساعت ۹ صبح بود که جمعیت زیاد شد. جلو مسجد پر شد. چند نفر مأمور مسلح که از پاسگاه آمده بودند و خود (سرگرد) حق شناس هم بود، سعی می کردند مردم را پراکنده کنند. حق شناس می گفت چرا اینجا جمع شده اید و مردم جواب می دادند که امروز در این مسجد مراسم است. او هم می گفت امروز در این مسجد هیچ خبری نیست. » مشهدی محمد عرفان خادم مسجد قزلّی دستور داشت که به موقع در مسجد را باز کند. آیت الله قاضی طباطبایی او را در جریان این مراسم گذاشته بود، اما او نیز که حوالی ساعت ۹ به مقابل مسجد رسید با اجتماع مردم و ممانعت نیروهای کلانتری بازار برای باز کردن مسجد مو اجه شد. تأکید روی این موضوع از آن روست که علت آغاز درگیری و حرکت مردم تبریز همانا بسته بودن در مسجد و توهین رئیس کلانتری بازار به ساحت خانه خدا بود. پیش از این لازم است از موقعیت دانشگاه تبریز در صبح روز بیست و نهم آگاه شویم، چرا که نقش دانشجویان در اعتراض عمومی مردم به نظام شاهنشاهی در این روز همچنان پر رنگ بود.

تعطیل شدن دانشگاه

آن روز شنبه، و روز اول هفته بود. برخی از دانشجویان امتحانات دوره اول تحصیلی شان فرا رسیده بود. با وجود این اهتمام بیشتر دانشجویان مسلمان به برپایی مراسم چهلم شهدای قم بود. گروهی از دانشجویان به شهر رفتند. شهر حالت نیمه تعطیل پیدا کرده بود. مغازه ها بسته بودند. قبل از این اگر تظاهراتی پیش می آمد حضور مردم کم بود. به محض رسیدن پلیس و قبل از درگیری متفرق می شدیم. مردم کمتر با ما قاطی می شدند. آن روز هم این دلهره را داشتیم؛ این که اگر تنها باشیم و فقط دانشجوها بخواهند مراسم چهلم شهدای قم را برگزار کنند، چیزی به چشم نخواهد آمد… اواخر خیابان فردوسی بودیم که دیدم مغازه ها غالباً بسته است. دلمان قوی شد. » (مصلحیان) گروهی از دانشجویان نیز در داخل دانشگاه ماندند تا تظاهراتی صورت دهند. همان روز صبح یک بمب صوتی در انشگاه منفجر شد. «الآن درست یادم نیست چه کسی این کار را کرده ولی اثر خوبی داشت. » (علایی) راهپیمایی اعتراض آمیز دانشجویان در دانشگاه برپا شد و شعارهایی علیه رژیم شاه دادند، در گزارش هیأت ویژه رسیدگی به حادثه تبریز آمده است:

«وضعیت کلی در آغاز روز ۲۹ / ۱۱ / ۳۶ دانشگاه آذرآبادگان اگر چه رسماً تعطیل نبوده ولی حدود ۵۰% دانشجویان از حضور در دانشگاه خودداری نموده بودند. آن عده نیز که در دانشگاه حضور داشتند دو دسته بوده اند. یک دسته در سر کلاسهای درس حاضر شده و دسته دیگر که تعداد آنها نسبتاً معدود بوده از ساعت ۰۹۰۰ به آشوبگری، دادن شعار و شکستن شیشه های ساختمان در داخل دانشگاه پرداخته و کلاسهای تشکیل شده را تعطیل نموده اند. متعاقباً بین ساعت ۱۰۰۰ تا ۱۱۰۰ پس از شکستن شیشه ها و آتش زدن کیوسک گارد دانشگاه در حالی که از طریق کندن چوبهای کنار باغچه و شکستن درختهای دانشگاه چوبهایی به دست آورده بودند، از دانشگاه خارج و به طرف شهر حرکت کرده اند.»

انفجار مردمی در تبریز

تاریخ با اگرها و اماها بیگانه است. ولی به راستی اگر شهربانی تبریز اجازه برپایی مراسم را در مسجد قزلّی می داد و سرگرد حق شناس و نیروهایش از ورود مردم به مسجد جلوگیری نمی کردند و خود او آشکارا به خانه خدا توهین نمی کرد، آیا خشم عمومی بدانجا می رسید که به فاصله چند ساعت آتش و دود از هرگوشه شهر زبانه بکشد؟ واقعیت این است که هیچ برنامه از پیش تعیین شده برای تخریب اماکن دولتی آن هم به وسعت حوادثی که در تبریز روی داد وجود نداشت. دانشجویان که حداکثر برنامه شان فریاد چند شعار ضد رژیم و بردن نام امام خمینی در مسجد بود و احیاناًٌ شکستن شیشه چند بانک بعد از مراسم، از آنچه که پس از فحاشی سرگرد حق شناس و شهادت محمد تجلا می دیدند متعجب بودند. «برای مراسم چهلم قم در تبریز برنامه ریزی نشده بود که این کارها انجام بگیرد. قرار بود بروند تو خود مسجد و اگر شد توی مسجد فقط شعار بدهند. در همین حد بود. اما این کار که شد (توهین به مسجد) دیگر نمی شد دانشجویان را کنترل کرد.»

خوب است علت اوج گیری خشم مردم را از زبان اسناد بخوانیم: «قبل از باز نمودن دربهای مسجد مأمورین شهربانی به سرپرستی سرگرد حق شناس رئیس کلانتری مربوطه در جلو مسجد مستقر و کفشدار به نام مشهدی محمد قصد باز کردن مسجد را داشته. در همین موقع سرگرد حق شناس از باز نمودن مسجد خودداری که در این مورد یک نفر از حاضرین اعتراض نموده بود که مورد ضرب گلوله افسر مزبور قرار گرفته و در نتیجه اهالی به این رفتار وی اعتراض و او را «هو» نموده اند. » جملۀ رئیس کلانتری بازار در پاسخ به خواست مردم برای گشودن درهای مسجد این بود: «نمی شود. در این طویله باید بسته بماند.» محمد تجلا در اعتراض به این توهین سرگرد حق شناس سیلی محکمی به گوش او نواخت و حق شناس با شلیک گلوله ای به سینه محمد تجلا آتش خروش مردم را که زیر خاکستر اختناق دفن شده بود شعله ور کرد.

محمد تجلا که بود؟

محمد اولین قربانی قیام تبریز بود. او در سال ۱۳۳۵ در اردبیل به دنیا آمد. نام خانوادگی او «زنوزی عراقیان» بود که به دلیل مراقبتهای فراوان ساواک مجبور به تغییر نام دوم خود شد. در سالهای ۵۶ – ۱۳۵۵ بین قم و تبریز در رفت و آمد بود. با خود اعلامیه می آورد و پس از تکثیر پخش می کرد. وی هنگام شهادت ۲۲ سال داشت و دانشجوی رشتۀ مهندسی بود. مادر شهید می گوید: صبح وضو گرفت و به مسجد رفت. بعد از صبحانه هم با دوچرخه اش بیرون رفت و ساعتی بعد برگشت. از او پرسیدم که کجا بوده و او گفت که رفته بودم اعلامیه بچسبانم. به من گفت: شهر کاملاً تعطیل است و به اهل خانه سفارش کرد که امروز ممکن است شلوغ شود، سعی کنید از خانه خارج نشوید. همه مدارک و شناسنامه اش را به من سپرد و از خانه رفت. »[۴] جنازه شهید محمد تجلا به صورت ناشناخته در گورستان امامیه تبریز به خاک سپرده شد، اما پس از یک ماه با اجازه آیت الله قاضی طباطبایی نبش قبر شد و شناسایی گردید. محمد تجلا شب قبل از شهادتش «همه کتابهایش را وقف مسجد کرد و به من گفت: اگر فردا تیر خوردم این کتابها را در کتابخانه مسجد بگذارید تا همه استفاده کنند. ما تعجب کردیم…»

عاقبت سرگرد حق شناس

سرگرد مقصود حق شناس پس از به شهادت رساندن محمد تجلا و شلیک دو تیرهوایی از آنجا دور شد و به طرف دکه پلیس – که در آن نزدیکی قرار داشت – رفت. اما پیش از آن موتورسیکلت پلیس و آن دکه توسط حاضران به آتش کشیده شده بود. «دیدم حق شناس کلاه به دست و دو پاسبان پشت سرش به سمت دکه پلیس در حال دویدن هستند و یکی آجر به دست، دیگری چوب در دست دنبالش می کنند. آنان می دویدند تا از دکه پلیس کمک بگیرند ولی آنهایی که داخل دکه بودند قبل از رسیدن حق شناس فرار کردند. از آنجا بود که مردم کارشان را آغاز کردند. » (الهی) بنابر شنیده ها حق شناس به یک حمام زنانه پناه برد (خامه یار) و خود را از عاقبت خشم مردم پنهان کرد. مردم تبریز دل خوشی از او نداشتند. او در شمار افسران بدنام شهر بود. پس از تصمیم مقامات رژیم به جابه جایی مسؤولان شهر – که به دنبال حادثه بیست و نهم صورت گرفت – سرگرد مقصود حق شناس از تبریز به تهران منتقل شد و به معاونت کلانتری یوسف آباد منصوب گردید. پس از پیروزی انقلاب دستگیر شد و به مدرسه علوی منتقل گردید، اما هویت او به درستی شناخته نشد و آزاد گردید. بار دوم توسط نیروهای کمیته انقلاب اسلامی در کرج دستگیر شد و به زندان افتاد. او که در دوران دانشکده افسری با دیگر همردیفان خود در سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شرکت کرده بود، این بار پس از شناسایی، محاکمه و به اعدام محکوم شد.

اشتراک گذاری :
jhtp.ir/160236

اخبار پیشنهادی

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اخبار ویژه

تبلیغات

اخبار جدید

شبکه های اجتماعی