علی سروش کارشناس فرهنگی در یادداشتی نوشت: این روزها در خصوص مکتب حاج قاسم صحبتهایی میشود و لازم است خیلی بیش از اینها در خصوصش بحث و بررسی شود چراکه این مکتب درواقع مکتب پیشرفت و موفقیت ملتها است؛ اما ترجیح میدهم پیش از آنکه بگویم مکتب حاج قاسم چیست بگویم مکتب حاج قاسم چه نیست؟ و درواقع مکتب مقابل حاج قاسم چیست؟
فطرت مردم و مکتب حاج قاسم
مردم نشان دادند طرفدار مکتب حاج قاسم هستند و این امر را حضور گسترده و مراسم تشییع بزرگ و تاریخی حاج قاسم نشان داد لذا جای هیچ شک و شبههای نمیگذارد که ملت فطرتاً این راه و مکتب را میپسندند؛ ولی چرا در عمل شاهدیم که به این مکتب عمل نمیشود و خیلی جاها اتفاقهایی که امید است انجام شود انجام نمیشود و ما دچار مشکلات و ضعف میشویم؟! به دلیل مکتب مقابلی است که همزمان وجود دارد و اجازه بروز و قدرتنمایی مکتب حاج قاسم را نمیدهد.
مکتب وابستگی
مکتب مقابل حاج قاسم همان مکتب ضعیف وابستگی است. امروز ما در برابر مکتب سلیمانی در کشور مکتبی داریم که همان مکتب ضعیف وابستگی است و اگر بخواهیم این دو را مقایسه کنیم، میتوانیم به این موارد اشاره کنیم: در مکتب حاج قاسم ما شاهد اخلاص هستیم، اخلاصی که برای خدا و برای بندگان خداست، تلاش خالصانه در راه آرمانهای عدالتخواهانه و آزادیبخش. ما دیدیم که چطور حاج قاسم سلیمانی از زمان نوجوانی و جوانی برای حفظ اسلام و حفظ امنیت ملت، در دفاع مقدس و هرجایی که نیاز بود خالصانه برای مردم مظلوم مجاهدت کرد. در مقابل اخلاص این مکتب در مکتب مقابل شاهد دنیازدگی، خودپرستی و شیفتگی نسبت به غرب هستیم! همان عاملی که سبب جسارت دشمن شده است و میبینیم که چطور ترامپ به خود اجازه میدهد که توییتهایی بزند و بگوید «این شما هستید که طالب مذاکره هستید نه ما!» درحالیکه ترامپ برای انداختن یک عکس مذاکره با ایران لحظهشماری میکرد، اما چرا این جسارت را پیدا میکند؟! تنها به سبب وجود همان مکتب ضعیف وابستگی و وادادگی در دولت سابق است.
مکتب تنبلی و سستی
شاخص دیگری که مکتب حاج قاسم دارد روحیه جهادی و تلاش شبانهروزی این مکتب و افراد آن است که از حق خود، آسایش خود و خانوادهشان برای پیشرفت این نهضت و ملت میزنند، چنانچه میبینیم حاج قاسم سلیمانی در صف اول همه جنگها، مبارزات و مجاهدات، خود وجود دارد و در فیلمهایی که این روزها پخش شد هم این را میبینیم که حاج قاسم حتی تا نوک خط مقدم حضور دارد! چیزی که قبلاً هم شنیده بودیم ولی بعد از شهادت حاج قاسم مردم بیشتر با این واقعیت آشنا شدند؛ اما در مقابل اینهمه روحیه جهادی ما در مکتب ضعیف وابستگی چه میبینیم؟ یک رخوت، تنبلی و سستی و اینکه سعی میکند تنها با زبان، لبخند و توییت کار خود را جلو ببرند اما مشخص است این راه بدون مجاهدت، حضور و روحیه جهادی به سرانجام نخواهد رسید.
مکتب ارتباط با مستکبران
شاخص دیگر مکتب سلیمانی جهانگرایی و عدم انزوا است اما این جهانگرایی و عدم انزوا با نجات و کمک به ملتهای مظلوم حاصل میشود چنانچه میبینیم نهتنها ملتهای مظلوم سوریه، عراق و فلسطین و… که کسی مثل اردوغان خود را مدیون حاج قاسم میداند چراکه در بحبوحه کودتایی که علیه این دولت شد اگر این مکتب نبود حتماً امروز اردوغان هم نبود. اگر امروز همراهی کل منطقه را با عزت میبینیم حاصل همین نوع جهانگرایی است؛ اما مکتب مقابل که دم از عدم انزوا میزنند چطور میخواهند این عدم انزوا را حاصل کنند؟ با ارتباط با دولتهای مستکبر! روش حاج قاسم جهانگرایی از طریق حمایت قدرتمندانه از ملتهای مظلوم بود و در جریان مقابل عدم انزوا با ارتباط با دولتهای مستکبر دنبال میشود!
حاج قاسم درعینحال که انقلابی بود خود یک دیپلمات بود اما دیپلماتی که دیپلماسی او پشتوانه قدرت و تلاش را داشت دیپلماسی که توانست پایان داعش را اعلام کند ولی دیپلماسی که مکتب مقابل دم از آن میزند به دنبال بازگرداندن سروری آمریکاست! دیپلماسی که حاصلش بیاعتباری بیشتر گذرنامه ایرانی حتی برای عربستان و افزایش تحریمهاست.
مکتب قدرت طلبی
شاخص بعدی بحث ایثار است که درواقع حاج قاسم ویارانش حتی بعد از رفتن خودش به دلیل مدل ایثاری که داشت سبب بیداری ملتهای منطقه شد و برخی در مکتب ضعیف وابستگی با اصرار به ماندن خود در قدرت باعث ضربه زدن به منافع ملی و امنیت ملی میشوند.