جواد موگویی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ در نقد یادداشت آقای محسن حسام مظاهری نوشت: کمیزاده در عصر ۱۳۲۲ در کتاب اسرار هزارساله در دفاع از اصلاحات ضدمذهبی رضاخان، از علمای دین پرسش میکند «به نظر شما علت اینکه امروز، مردم به دین بیعلاقه شدهاند، چیست؟»
نظریه دینگریزی سبقه در عصر پهلوی دارد. لکن سالهاست با چماق دینگریزی بر فرق سر اسلام سیاسیِ خمینی کوفتهاند که عصر انقلاب اسلامی نهتنها جامعه را دینمدار نکرده بلکه دینگریزتر از عصر پهلوی هم کرده.
توسعه مناسک و گسترش شعائر در تقابل نظریه دینگریزی است.
حال با خروش اربعین، نظریهپردازان دینگریزی دستپاچه و منفعلانه در مقابل عظمت خروش مردمی اربعین واماندهاند. ناگزیر ابتدا اربعین را بیرون از مفاهیم بسط عدالت و ظلمستیزی و صرفا یک آیین سنتی عربی قلمداد میکنند.
منادیان اسلامِ منهای سیاست، در قدم دوم، در مقابل نزول نظریه خود، راه بهانهجویی در تضعیف توسعه اربعین میلیونی پیش گرفتهاند؛
از زدن برچسب «اربعین حکومتی»، «مانور سیاسی»، «نمایش قدرت ایرانی» و «لشکرکشیهای خیابانی» گرفته تا برجسته کردن شکافهای دینی و ملی.
برجستهسازی از جدال شیعه و سنی در اربعین کارکردی ندارد. راه، دوگانهسازی «عرب و عجم» میان دو ملت است. امری که هر زائر منصفی میداند نه در ذهن و نه در انگیزه پذیرایی شگفت و خالصانه ملت عراق جایی ندارد.
همه تلاش صدام در جنگ تحمیلی، تشکیل جبهه اعراب علیه عجمان ایرانی بود و به روایتی ۲۰ کشور عربی را در جنگ با عجمان سازماندهی کرد.
فتنه عرب و عجم از صدر اسلام تاکنون هنوز کارکرد دارد.
اینبار منادیان اسلام غیرسیاسی و پیروان چراغ خاموشِ انجمن حجتیه، دست بهدامان همین فتنه نخنما اما گاها موثر شدهاند.
بیشک اربعین حسینی تلطیفکننده سالهای تلخ و خونبار جنگ ۸ساله میان دو ملت است. اما دینپژوهیِ سکولار هنوز امید دارد با ادبیات دلسوزانه دینی، رگ باستانگرایی ایرانی و جهالت عربی را باد کند.
مگر میشود مدعی دینپژوهی دلسوزانه بود و در گرماگرم اربعین انگشت بر رفتار توهینآمیز خیالیِ عربان با عجمان گذاشت؟! و بدیهیترین خطر شکافانگیزی میان امت اسلامی را نادیده گرفت؟!
اگر عامدانه است که هیچ! اما اگر سهوی بوده در دینپژوهی خود تجدیدنظر کنید تا بر طبل اختلافانگیزی هزارساله استعمار میان امت مسلمین نکوبید.