به گزارش جهت، پرویز امینی، استاد دانشگاه و جامعه شناس سیاسی در خصوص انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 روز گذشته گفتگویی با روزنامه فرهیختگان انجام داده است که مهمترین بخشهای آن در ادامه آمده است.
– در جریان مدافعان دولت روحانی دو جریان اصلی وجود دارد. یک جریانی که با تمام قوا معتقد به حمایت از دولت روحانی است و جریان دیگری که معتقد به مرزگذاری بین خود و دولت روحانی تا خود را از آسیبهای دولت روحانی حفظ کند. این دو جریان خود را به دو شکل در برابر یکدیگر قرار میدهند.
– جریان پیوسته با دولت روحانی که تریبون عمده آن روزنامه سازندگی و بخشهایی از گروه کارگزاران است از شکاف «میانه رو» در برابر «رادیکال و تندرو» در این جریان حمایت میکند و جریانات «مشارکتمآب» را در بخش رادیکال تعریف میکند و برعکس جریانی که میخواهد با دولت روحانی مرزبندی کند، از تقسیم بندی اصلاح طلبان «اصیل» در برابر اصلاح طلبان «غیراصیل یا پوزشپذیر» (اپولوژیست) دفاع میکند و جریان کارگزاران در اینجا تعریف میکند.
– این دو جریان برای مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم دو راه رفتند. یکی مشارکت و دیگری تحریم انتخابات که البته بعید است که جریان تحریم انتخابات مجلس یازدهم این سیاست در انتخابات ریاست جمهوری 1400 را تکرار کند.
– این جریان البته برای نقشآفرینی سیاسی با چالشهایی روبهرو است. اولین چالش متقاعد کردن بدنه اجتماعی این جریان برای حضور و مشارکت فعال در انتخابات است. به خصوص اینکه پیشتر آنها را به تحریم و عدم حضور فعال ترغیب کرده است. مشکل دوم اجماع روی یک کاندیدای واحد با توجه به تکثری که در این جریان وجود دارد، سوم راضی کردن بدنه اجتماعی به حمایت و پشتیبانی فعال از کاندیدا و نامزد دلخواه و چهارم پیدا کردن نامزدی که سطحی از میل برای مشارکت در انتخابات و رای دادن به او را در بدنه اجتماعی آنها بیافریند و همزمان از نظارت شورای نگهبان نیز عبور کند.
– به دلایلی مشارکت سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری متفاوت از مشارکت در انتخابات مجلس و شوراهاست. نکته اول این است که اهمیت نهاد دولت و نسبت مستقیمتر دولتها با حل مسائل مردم از اقتصاد تا آموزش تا بهداشت و درمان و… حساسیتها به این انتخابات را بالاتر برده است و عمدتا در شرایط گوناگون سطح مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری بالاتر از انتخابات مجلس و شوراها بوده است.
– دوم امکان رقابت پذیری بالاتر و تمرکزی که در رقابت روی افراد و نامزدها در سراسر کشور بهوجود میآید.
– سوم بستر تبلیغاتی متفاوت انتخابات ریاست جمهوری است که امکانات فراگیری مثل تلویزیون را به میدان میآورد و ظرفیت گرم کردن تنور انتخاباتی را به شکل جدی دارد.
– چهارم معمولا گروههای سیاسی به سبب اهمیت نهاد دولت در وضعیت کشور و حتی جریان سیاسی خود از راهبرد تحریم استفاده نمیکنند و به هر شکل ممکن تمایل دارند در این میدان سیاسی نقش ایفا کنند.
– پنجم توزیع مسئولیتهای فراوان در ساختار قوه مجریه از صدها فرماندار و معاون وزیر و مدیر کل و… برخلاف مجلس است که نخبگان سیاسی محلی و ملی را متقاعد میکند در انتخابات با انگیزه بهرهمندی از این کرسیهای قدرت حاضر شوند و هستههایی را برای سازمان دادن به مشارکت سیاسی بهوجود بیاورند.
– بنابراین ممکن است مشارکت سیاسی در انتخابات در یک حد ایدهآل نباشد اما با توجه به نکاتی که گفته شد میتوان از مشارکت احتمالی بالای 50 درصد سخن گفت.
– به لحاظ کیفیت مشارکت سیاسی بدنه اجتماعی مخالفان دولت از انگیزه و اهتمام بیشتری برای مشارکت در انتخابات برخوردارند. یکی به دلیل کنار گذاشتن دولت روحانی و یکی دیگر از آن خود کردن دولت جدید و تحقق خواستههایشان است. اما اتفاقا بدنه اجتماعی موافقان دولت روحانی عمدتا به دلیل وضعیت دولت روحانی و نارضایتی اساسی جامعه از آن، از انگیزه و تمایل کمتری برای حضور در انتخابات برخوردارند.
– با توجه به شرایط ساختاری میتوان گفت، کسانی که بهنوعی بتوانند با منطق همنشینی گفتمان خود را صورت بندی کنند یا در درجه دوم بتوانند گفتمان عدالت را نمایندگی کنند، در جناح مخالف دولت و وضع موجود خود را تعریف کنند و از پایگاه اجتماعی ایدئولوژیک بهرهمند باشند و یکی از دوطرف شکافهای اجتماعی، جغرافیایی و اقتصادی را به طور اساسی به صحنه انتخابات فراخوان کنند، از شرایط ساختاری بهتری برای پیروزی در انتخابات برخوردارند.
– با این اوصاف جریان مخالف دولت که در انتخابات به عنوان جریان مخالف وضع موجود بازتاب مییابد، به لحاظ ساختاری وضعیت بهتری دارد. البته این پایان ماجرا نیست و کیفیت سیاست ورزی نیز نقش تعیین کنندهای در پیروزی انتخابات ریاست جمهوری دارد.
– برخی کاراکترهای سیاسی میتوانند آنچنان اجماعی حولوحوش خود ایجاد کنند که موانع ساختاری تقلیل پیدا کنند یا کم تاثیر شوند. اما جناح مدافع یا شریک وضع موجود به لحاظ ساختاری وضعیت ضعیفتری دارد و تنها چیزی که بتواند نزاع انتخابات را به نفع این جریان تغییر دهد، چیزی است که تحت عنوان معجزه اصولگرایی پیشتر از آن یاد کردهام که در حکم خرق عادت، ورق را به نفع رقیب برگرداند. این پاشنه آشیل جریان مخالف دولت است. بستری که این معجزه اصولگرایی در آن رخ میدهد، داشتن این پیش فرض است که خود را پیشاپیش پیروز انتخابات بدانند. پیشفرضی که منجربه پیروزی خاتمی در دوم خرداد 76 و در انتخابات سال 92 شد.