پس از اقدام خطای فردی که منجر به بازداشتش شد، واکنش های گسترده ای در فضای رسانه ای شکل گرفت. بسیاری با انتشار فیلم سخنرانی رهبر انقلاب در رد چنین اقداماتی، به موضوع ریختن ماست واکنش نشان دادند و آن را محکوم کردند.
البته در این میان، واکنش عده ای استاندار دوگانه آن ها در قبال اتفاقات مشابه را بیشتر از پیش برای مردم نشان داد. به عنوان مثال در سال گذشته جان ۶۳ نفر از هموطنان در زمان اغتشاشات گرفته شد و آرمان علیوردی و روحالله عجمیان ها با قساوت کامل اغتشاش گران به مسلخ رفتند اما هیچ صدایی از همنوایی آن ها با این شهدا بلند نشد. نه تنها احساس همدردی با آن ها نشد بلکه در زمان رسیدگی به اتهام آن ها صدای «#نه_به_اعدام» هم سر دادند.
یا در زمانی که بسیاری از ضدانقلاب و سلبریتی های فراری، علناً دستور ساخت بمب دستی و حمله به مردم و حافظان امنیت دادند هیچ گاه صف خود را از آن ها جدا نکردند و این اقدامات را محکوم نکردند.
نمونه دیگر آن را می توان در زمان کشته شدن میترا استاد، همسر دوم محمدعلی نجفی مشاهده کرد. جریان اصطلاح طلب تنها به دلیل هم حزبی بودن نجفی با آن ها، کشتن یک زن بی گناه را محکوم نکردند اما اکنون اینگونه ماست پاشی را محکوم می کنند و خواستار برخورد شدید با فرد خطا کار هستند.
البته آش این ماجرا آن قدر شور است که اکبر گنجی که روزگاری خودش بر سر خانم های کم حجاب پونز می کرد در ماجرای ماست پاشی در جایگاه مدعی ایستاده.
البته توییت آخر غلامحسین کرباسچی مدیرمسئول روزنامه هم میهن و مقایسه ماست پاشی با سلاح اتمی، تعجب بسیاری از جمله عطاالله مهاجرانی وزیر ارشاد دولت خاتمی را بهمراه داشت. مهاجرانی در این باره نوشت: یه کاسه ماست ظرفیت چنسن تفسیر جهان شمولی را ندارد. جهان می بایست نگران استفاده از سلاح اتمی توسط آمریکا باسشد که هیروشیما و ناکازاکی را بمباران اتمی کرد و در اشغال عراق از سلاح اتمی کنتربل شده استفاده کرد. این تعمیم عمل یک فرد به نظام غریب بود.
همچنین برخی بر این عقیده اند که جریانی قصد دارد با مقایسه این اقدام با اسیدپاشی، بلوای جدیدی را با کلیدواژه اسیدپاشی تئوریزه کند.
واکنش های سودجویانه این جریان این سوال را ایجاد مس کند که بالاخره قمه کشی و تئوری سازی خشونت مشروع را باید باور کرد یا بهره برداری سیاسی و و پروپاگاندای رسانه ای با سطل ماست از خطای یک فرد را؟