به گزارش جهت،پس از عزل بنیصدر بر اساس اصول 130، 131 و 132 قانون اساسی، شورای موقت ریاست جمهوری مسئول اعمال وظایف رئیسجمهور شد. این شورا در نخستین جلسه خود با حضور سید احمد خمینی، دوم مردادماه 1360 را تاریخ برگزاری انتخابات ریاست جمهوری تعیین کرد و بدین ترتیب فضای سیاسی کشور آماده برگزاری دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری شد.
این در شرایطی بود که تقریباً یک سال از آغاز جنگ تحمیلی میگذشت و بخشهایی از غرب و جنوب کشور تحت اشغال عراق بود. از سویی نیز در داخل کشور، سازمان مجاهدین خلق موج خشونت و ترور راه انداخته بود. سازمان در اقدامی در هفتم تیرماه در نشست حزب جمهوری اسلامی که برای بررسی عملکرد حزب در دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری تشکیلشده بود بمبگذاری کرد و موجب شهادت دکتر بهشتی دبیر کل حزب و 72 نفر از اعضای اصلی حزب شد. این امر موجب تهییج بیشتر فضا و تقویت روحیه انقلابی در جامعه شد. از سوی دیگر رویدادهای پیش و پس از 30 خرداد 60 موجب شده بود تا نیروهای لیبرال و ملی در حاشیه قرار بگیرند و تحولات به سمتی پیش برود که نیروهای انقلابی و هوادار امام در میدان تقویت شوند.
تبلیغاتی به رنگ انقلاب
در این دوره باز هم مثل دوره قبل، امام خمینی بر این نظر بودند که روحانیون نباید در مناصب اجرایی حضور داشته باشند. به همین خاطر هرچند شایعاتی مبنی بر نامزدی روحانیون به گوش میرسید اما هیچ روحانی در انتخابات ثبتنام نکرد. درنهایت نیز از میان هفتادویک نفری که برای انتخابات ثبتنام کرده بودند شورای نگهبان تنها صلاحیت چهار نفر عباس شیبانی، علیاکبر پرورش، حبیبالله عسگراولادی و محمدعلی رجایی را تأیید کرد که در 21 تیرماه 1360 بهطور رسمی اعلام شد.
به دلیل حاکم شدن جریان انقلابی بر فضای سیاسی کشور، هر چهار نامزد نماینده همین جریان مکتبی و خط امامی بودند و تفاوت دیدگاهی نداشتند. حتی سه نامزد دیگر بر صلاحیت رجایی صحه میگذاشتند و دلیل حضور خود را ایجاد رقابت و احتمال ترور سایر نامزدها عنوان کردند.
با آغاز زمان تبلیغات انتخاباتی هم احزاب و تشکلها بهصورت یکپارچه از رجایی حمایت کردند؛ اما رجایی خودش تبلیغات مرسوم برای نامزدها را محصول نظام سرمایهداری میدانست و با آن مخالف بود و به همین خاطر دست به تبلیغاتی آنچنانی نزد. هرچند به دلیل حضور نامزدهایی همسو در این دوره، رقابت جدی در انتخابات شکل نگرفت. ولی حاکمیت شرایط انقلابی، بحرانهای موجود و بهویژه جنگ تحمیلی، موجب شد تا در روز پنجم مردادماه 1360، مردم بهصورت گسترده پای صندوقهای رأی بیایند.
نتیجه انتخابات
در تاریخ 6 مرداد 1360، نتایج انتخابات ریاست جمهوری مشخص شد. در این دوره از انتخابات حدود 930/439/22 نفر واجد شرایط رأی دادن بودند که از این تعداد، حدود 826/532/14 نفر در رأیگیری شرکت کردند که حدود 76/64 درصد واجدین شرایط را شامل میشد.
نتایج انتخابات نشان از افزایش مجموع آرا و رأی نفر اول یعنی رجایی داشت. این اتفاق در غیاب جریانهای سیاسی دیگر که میلی به حضور در این دوره از انتخابات را نداشتند و تهدیدات امنیتی موجود رخداده بود و نشان از قدرت یافتن جریان حاکم داشت.
نتیجه آراء نشان میداد محمدعلی رجایی با 050/770/12 رأی و بهعبارتدیگر 87/87 درصد نسبت به کل آرا و 90/56 نسبت به واجدین شرایط نفر اول شده است. میزان رأی او تقریباً 2 میلیون بیشتر از بنیصدر بود.
نفر دوم عباس شیبانی با 498/658 رأی یعنی 53/4 درصد نسبت بهکل آرا و 93/2 درصد نسبت به واجدین شرایط بود. آرای دو نفر بعدی یعنی پرورش و عسگراولادی از میزان آرای باطله کمتر بود. چنانچه در شرایطی که آرای باطله، 175/ 465 رأی و به عبارتی 13/3 درصد نسبت به کل آرا، 70/2 درصد نسبت به واجدین شرایط بود میزان رأی پرورش، 646/389 رأی، 68/2 درصد نسبت به کل آرا، 73/1 درصد نسبت به واجدین شرایط و عسگراولادی 457/249 رأی، 71/1 درصد نسبت به کل آرا، 11/1 درصد نسبت به واجدین شرایط بود.
پایان خونین رئیسجمهور
روز یازدهم مرداد 1360 مقارن با عید فطر، امام خمینی در حسینیه جماران، حکم ریاست جمهوری رجایی را تنفیذ کرد. رجایی پس از تنفیذ حکم خود در سخنانی اظهار کرد در پاسخ به رأی قاطع و اعتماد بالای مردم به خود که درواقع رأی به اسلام است، در جهت جامهی عمل پوشاندن به خواستهای اسلامی و انقلابی مردم و ایجاد یک جامعهی اسلامی، تمام تلاش خود را به کار خواهد گرفت و نخستوزیر را نیز از بین مطمئنترین و باسابقهترین عناصر انقلابی انتخاب خواهد کرد و همین کار را نیز کرد. یک روز بعد نیز مراسم تحلیف در مجلس برگزار شد تا بدین ترتیب رجایی با انجام تمام مراحل مقرر در قانون بهصورت رسمی، دومین رئیسجمهور کشور شود؛ اما دومین رئیسجمهور ایران نیز نتوانست دوره چهارساله خود را به پایان برساند و تنها 28 روز بعد در 8 شهریورماه توسط سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید.
این پایان خونین در شرایط بحرانی آن زمان نمود عینی تلاش نیروهای ضدانقلاب برای ممانعت از تثبیت حکومتی نوپا در ایران بود؛ آنهم در شرایطی که جنگ بیرونی تمام توان نظامی و امنیتی نظام را به خود اختصاص داده بود. درواقع اینگونه اقدامات، موجودیت نظام را هدف قرار داده بود اما وجود امام خمینی، روحیه انقلابی و وحدت حاکم بر فضای سیاسی کشور و اعتماد و همراهی مردم موجب شکست این اقدامات بود.