تا 28 خرداد روز انتخابات، چیزی باقی نمانده است و رقابت میان نامزدها هر چند نسبت به سالهای گذشته به دلیل کرونا و سوء مدیریتها، شور و شوق کمتری دارد اما همچنان جسته و گریخته ادامه دارد و تحرک انتخاباتی در میان نامزدها و حامیانشان وجود دارد. در این میان، اما برخی در رأی دادن یا ندادن، دودل هستند که آیا رأی آنها تأثیری در تغییر وضع موجود دارد یا خیر؟ دسته دیگری نیز با سوءاستفاده از این تردیدهای برای رأی ندادن تبلیغ میکنند اما تفاوت این دودسته در چیست؟
بانیان وضع موجود، تحریم گر انتخابات شده اند
عمده کسانی که برای رأی ندادن تبلیغ میکنند، کسانی هستند که صرفاً بر اساس منافع سیاسی و حزبی خود در انتخابات گذشته دعوت به مشارکت حداکثری کردند و بعد از پیروزی در انتخابات نیز وعدههای خود را فراموش کرده و به رأیدهندگان پشت کردند؛ همان عده امروز پرچمدار رأی ندادن و عدم مشارکت در انتخابات هستند و مدعیاند که با رأی دادن چیزی تغییر نمیکند؛ درواقع بانیان وضع موجود خود امروز تحریم گر انتخابات شدهاند!
این رفتار متناقض در حالی است که سابقه ادوار پیشین انتخابات نشان داده مردم با حضور خود و رأی به یک گزینه خاص توانستند تا در سیاستها و رویکرد دولت تغییر ایجاد کنند. بررسی تفاوت میان برنامه و سیاستهای دولت هاشمی، خاتمی، احمدینژاد و روحانی خودش شاهدی بر این امر است؛ بنابراین مشارکت در انتخابات، میتواند فرصتی برای تغییر فراهم کند و فرصت ایجاد این تغییر از طریق رأی دادن به معتقدان به تغییر رخ میدهد؛ اما دود عدم مشارکت بیشتر در چشم چه کسانی میرود؟
عملکرد روحانی و ایجاد شکاف طبقاتی
در انتخابات هر گروهی با توجه به اولویتها، دغدغهها و منافعش حامی یکی از گزینهها است که گمان میکند در صورت پیروزی میتواند به نفع آنان، تغییر ایجاد کند و نیازها و دغدغههای آنها را پاسخ بدهد. این امر با توجه به وجود شکاف طبقاتی در جامعه ایران که این روزها به اذعان جامعه شناسان به گسل انتخاباتی بدل شده بیشتر ملموس است. گسل انتخاباتی که نتیجه سیاستهای دولت است.
دولت روحانی علاوه بر سوء مدیریتها در حوزه اقتصاد و سیاستهای نادرست، در سیاستهای اجتماعی نیز ضعیفترین عملکرد ممکن را داشت و همه این عوامل دستبهدست هم داد تا شکاف طبقاتی در این دولت افزایش فوقالعادهای بیابد چنانچه افزایش ضریب جینی رشد بسیار چشمگیر داشت که این میزان در 18 سال اخیر از سال 82 به بعد امری بیسابقه بوده است.
البته افزایش رقم شاخص جینی که نشاندهنده تشدید نابرابری اقتصادی است، تنها شاخص بیانگر تشدید نابرابری در دوران روحانی نیست بلکه نسبت درآمد طبقات ثروتمند به فقیر نیز شاخص دیگری است که دراینباره مطرح است. بر این اساس، نسبت درآمد 10 درصد ثروتمندترین بخش جامعه (دهک دهم) به 10 درصد فقیرترین بخش جامعه (دهک اول)، از سال 92 به این سو روندی صعودی به خود گرفته است. همچنین سهم 20 درصد فقیرترین بخش جامعه از ثروت عمومی هم در این سالها نزولی بوده است. این آمار و ارقام باز هم نشاندهنده شکاف عمیق یا همان گسل طبقاتی است که این روزها به یک تهدید تبدیل شده است.
پایگاه اصلی رأی روحانی در میان ثروتمندان بود/ تحریم گران انتخابات بیشتر از همه از دولت روحانی نفع بردند
اهمیت این گسل انتخاباتی زمانی بیشتر به چشم میآید که قرار باشد دولت سیاستگذاری کند و در این راستا به تعیین اولویتها بپردازد اولویتهایی که برگرفته از مطالبات و نیازهای پایگاه رأی خود است. برای مثال طبقات متوسط به بالا که بدنه رأی دولت روحانی بودند در این دوران از بیشترین رانت برخوردار شدند و در اولویتهای دولت قرار گرفتند و در عوض بیشترین فشار بر طبقات پایین وارد شد. درنتیجه این سیاستهای غلط، این روزها شاهد یک طبقه ثروتمند هستیم که در این دوران ثروتمندتر شدند و طبقاتی که ضعیفتر شدند. حال همان طبقه ثروتمندان معترض وضع موجودند و تبلیغ رأی ندادن میکنند.
بازنده و برندههای عدم مشارکت در انتخابات
حال سؤال کلیدی این است که چه کسی بیشتر از همه از کاهش مشارکت در انتخابات نفع میبرد و چه کسی بیشتر متضرر میشود؟ پاسخ در وضعیت اقتصادی اقشار مختلف است. گسل طبقاتی که پیشازاین اشاره شد بهخودیخود موجب شکاف میان نیازها، منافع و مطالبات درون جامعه میان طبقات متوسط به بالای جامعه با طبقات پایین جامعه میشود آنچه در میزان هزینه و مخارج طبقات خود را نشان میدهد.
بررسی جزئیات گروههای مختلف هزینهای در دو دهک ثروتمندترین و کم درآمدترین نیز نشان میدهد دهک دهم در سال 97 از مجموع هزینههای خود در بخش تحصیل 60 درصد برابر یک خانوار کمدرآمد، در بخش حمل و نقل 53 برابر، برای رفتن به رستوران و هتل 53 برابر، برای بهداشت و درمان 24 برابر، برای کالاها و خدمات متفرقه 20 برابر، برای مسکن، آب، برق و گاز 10 برابر، برای ارتباطات 5/7 برابر، برای خوراکیها و آشامیدنیها 7/8 برابر و برای دخانیات (طبق آمار رسمی) 2/1 برابر یک خانوار کمدرآمد هزینه کرده است.
این وضعیت محصول رانت زایی سیاستهای اقتصادی دولت و اشتباهات رخداده در سیاستهای حمایتی بود که به اصلیترین دلایل افزایش پراکندگی یا نابرابری ثروت بدل شد.
هدف تحریم گران؛ ایجاد ناامیدی در طبقه متوسط و پایین است
در چنین شرایطی مشارکت طبقات پایین در انتخابات که دغدغه نان و جان دارند امری حیاتی است. هرچند اغلب رسانهها و گروههای معاند در تلاش برای نومید کردن مردم بهویژه طبقات پایین جامعه از حضور در انتخابات هستند اما این طبقات برای تغییر وضعیت موجود و ایجاد فرصتی برای در اولویت قرار گرفتن مطالبات و نیازهایشان همچنان پای صندوق رأی خواهند آمد. چون شرکت نکردن در انتخابات و غیبت در آن روزبه معنای فرصت دادن به دیگران برای بیان مطالبات و پیگیری آنها از طریق گزینهای است که شاید یکی از بانیان وضع موجود باشد.
در انتخابات پیش رو، بانیان وضع موجود با چهرههایی جدید برای حفظ و تداوم وضعیت موجود در مقابل معتقدان به تغییر وضع موجود قرار گرفتند. در این شرایط نتیجه رأی ندادن چیز جز بدتر شدن وضعیت فعلی نخواهد بود؛ بنابراین حضور نداشتن طبقات پایین در انتخابات یعنی تداوم وضعیت موجود. وضعیتی که اقشار ضعیف همیشه بازنده آن هستند.