چطور یاد گرفتم از دشمن فرضی هم شکست بخورم؟
۱۹۶۸؛ فیلمی که سوژه دارد، داستان نه!
مسئلهای که در میان قاطبه آثار بخش مسابقه سینمای ایران در جشنواره چهلوسوم صدق میکند این است که فیلمسازان ما چندان علاقهای برای رساندن «منظور» خود به حاضران در سالن ندارند.

به گزارش جهت پرس؛ مسئلهای که در میان قاطبه آثار بخش مسابقه سینمای ایران در جشنواره چهلوسوم صدق میکند این است که فیلمسازان ما چندان علاقهای برای رساندن «منظور» خود به حاضران در سالن ندارند. از عبارت «منظور» استفاده میکنم چون فیلمها بسیار دورتر از چیزی تحت عنوان «داستانپردازی» قرار میگیرند و حتی یک خط روایی مشخص هم ندارند. «۱۹۶۸» هم نهتنها چیزی جز این نیست، بلکه بسیار عقبتر از این حرفها فقط قصد دارد به شعور مخاطبانش توهین کند. این به اصطلاح اثر میخواهد «گنگستری» باشد، امّا بیشتر به تلاشهای محتوم و به ثمر نرسیده یک عده دستوپا چلفتی برای مواجهه با دشمن فرضی شباهت دارد، منتها در این زمینه هم قافیه را به اپیزود «سربازی» سریال درخشان «شبهای برره» میبازد!
اتفاقی که «۱۹۶۸» میخواهد برای مخاطب رقم بزند این است که او را نسبت به مسئله مقاومت تاریخی ملّت ایران در برابر رژیمصهیونیستی آگاه کند، ولی چون از اساس شیوه ارتباط با سوژه و انتقال دغدغه به دیگری را بلد نیست عملاً به عکس چیزی که میخواهد بگوید بدل میشود و سوژهاش را تلف میکند. یکخطی فیلم در مورد دزدیدن اتوبوس تیم فوتبال رژیم اشغالگر قدس در شُرُف دیدار نهایی جام ملتهای آسیای ۱۹۶۸ با ایران است و طبیعتاً باید بتواند تصویر درستی از پروتاگونیستهای جمعیاش ارائه دهد، امّا این خواب خوشی است که فیلمساز هیچ راهی برای تعبیر آن درنظر نمیگیرد و ماجرا را به خیال خودش واگذار میکند. بین آثار به نمایش درآمده در جشنواره امسال، فیلمهای خوش بر و رو، جلوهنما و دروغگو کم نداشتیم، اما آنها حداقل به بهای نابودی منطق دراماتیک میتوانستند برای لحظهای هم که شده چشم تماشاگران را به خود بدوزند و دروغشان را راست جلوه دهند. برای «۱۹۶۸» هم مانند اکثر فیلمهای ارگانی کم خرج نشده، امّا فیلمساز در این اثر حتی جلوهگری هم بلد نیست، چون «مدیوم سینما» را نمیشناسد و صرفاً مأمور به وظیفه است.
ما در ابتدای امر برای اینکه بتوانیم اسکلت درام را صورتبندی کنیم باید نسبت به سوژه علاقهمند باشیم ولی سینمایی که صنعتی شدن برایش شوخی است آثاری اینچنینی را به مخاطب بخت برگشته تحویل میدهد که حتی قهرمان و دلیل انجام افعال هیستریک آن در درون قاب را برای دیگری روشن نمیکند. به عبارت دیگر ما چرا باید دلمان به حال افراد آنتیپاتیک و دافعهبرانگیز بسوزد؟ چون آنها آدمهای خوبی هستند و باید حق اسرائیل را کف دستش قرار دهند؟ بسیار خب، چرا این مسئله به دال مرکزی درام تبدیل نمیشود؟ اصلاً مگر درامی وجود دارد که بخواهد حرف اصلیاش مواجهه با اسرائیل باشد؟ قطعاً خیر. شخصیتها وقتی تعین پیدا نکنند توسط مخاطب هم جدی گرفته نمیشوند و تصاویر متحرک راه خودشان را بدون نیاز به کارگردان پیش میبرند.
قطعاً «۱۹۶۸» سوژه مناسبی دارد ولی فقدان خط داستانی مشخص و ایرادات راکوردی بامزه کلیت اثر را در بهترین حالت خود سمت مقابله با خودی و سمپاتیک شدن طرف مقابل قرار میدهد. نکته جالب اینجاست که ما هیچ تصویر و تصور روشنی از آنتاگونیستها نیز نداریم و باز با این حال حق را به آنها میدهیم و در انتها این سؤال را از خویش میپرسیم که چرا باید طرفدار نیروهای خودی شویم؟ آنها فقط فارسی حرف میزنند ولی مطلقاً هویت ندارند.
نظرات
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
از ارسال نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد خودداری کنید.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نماييد.
نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.