ساواک، ادارهکلهای مختلفی داشت که ادارهسوم (امنیتداخلی) معروفترینش است. ادارهکل دوم مسیٔولیت جمعآوری اطلاعاتخارجی، ادارههفتم مسیٔولیت تحلیل و بررسی اطلاعات جمعآوری شدهی خارجی و ادارههشتم مسیٔولیت ضدجاسوسی را عهدهدار بودند.
آن چه مردم در آن سالها به عنوان ساواک میشناختند و با زندگی اغلب آنها در تماس و تعامل بود، همان ادارهکل امنیتداخلی بود. واقعیت آن است که شدتِ عمل و خشونت امنیتداخلی که از سال ۵٢ #پرویز_ثابتی ریٔیسش بود، همیشه مورد انتقاد مسیٔولان و مدیران سایر قسمتها که کارشان ناظر به خارج از مرزها بود قرار داشت. از نظر آنها، عملکرد ادارهسوم، ساواک را به موجودی بدنام، ترسناک و نهایتا غیرقابل دفاع تبدیل کرده بود که نامش مترادف با سرکوب و بازداشت و شکنجه بود. به خصوص کمیته مشترک ضد خرابکاری که رسما کارویژه اش شکنجه بود. این اما، همهی انتقادات آنها به مشی پرویز ثابتی نبود.
منوچهر هاشمی، سالها مسیٔولیت ادارهکل هشتم (ضدجاسوسی) را عهدهدار بود. او در کتاب خاطراتش که سال ١٣٧٣ در لندن منتشر شده نتیجهی عملکرد خشن اداره امنیت داخلی را با تعبیر «اختناق شدید که خشک و تر را با هم میسوزانید» توصیف میکند. یکی از مهمترین انتقادات دیگر او، «دخالتهای غیر مجاز اداره امنیت داخلی در امور مختلف مملکت که ساواک را از وظیفه اصلی خود دور کرد» است. او اگرچه از شکنجه «اگر حیات و استقلال و تمامیت ارضی مملکت در بین باشد» دفاع کرده و آن را «تا حدودی قابل توجیه» میداند، اما «مهمترین عامل ضدیت و نفرت مردم از ساواک» را «دخالت در وظایف سازمانها و نهادهای دیگر» معرفی میکند. مهمترین مثالهای او «دخالت در استخدام و انتصاب افراد»، «دخالت در انتخابات»، «دخالت در امور دانشجویٔی و دانشگاهها و مدارس»، «دخالت در امور دانشجویان خارج از کشور»، «دخالت در امور مطبوعات و إعمال سانسور» و «اجرای منویات اشخاص و افرادِ بهخصوص» است. او معتقد است دخالتهای ساواک «بتدریج از عوامل بازدارنده پیشرفت، بخصوص در زمینههای مربوط به دموکراسی و عدالت اجتماعی شد.»
هاشمی نهایتا این مساله را اینگونه جمعبندی میکند: «نظایر این قبیل مداخلات فراوان و موارد آن، آنچنان زیاد بوده که هیچ عمل و اقدام و حرکتی در پهنهی کشور، بدون تصویب ساواک یا به بهانه تصویب ساواک صورت نمیگرفت، حتی انتخاب مدیر یک مدرسه در یک نقطه دورافتاده.»