به گزارش جهت تا سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، فرصت چندانی باقی نمانده و هر یک از جریانات و گروههای چپ و راستی در تکاپوی فعالیت انتخاباتی و جمعبندیها برای معرفی کاندیدای منتخب خود است. در همین راستا، محمدرضا باهنر، دبیر کل جبهه پیروان خط امام و رهبری و چهره شاخص اصولگرایان سنتی در گفتوگو با جهت به بررسی آخرین وضعیت گروههای سیاسی، اقدامات و رایزنیهای آن برای انتخابات ریاست جمهوری، الزامات پیش روی دولت بعدی و… پرداخته است.
آینده سیاسی روحانی را پس از پایان دوره ریاست جمهوریاش چگونه میبینید؟ با توجه به اینکه گاهی اوقات از ایشان اظهاراتی زاویهدار و اختلافبرانگیز شنیده میشود، آیا میتوان گفت او هم مسیر گذشتگان خودش را خواهد رفت؟
باعث تأسف کشور است که یک دولتی چندین سال کار میکند اما بعد از اتمام دورهاش به جاده خاکی میافتد و به سمتهایی میرود که با نظام زاویه پیدا میکند، درحالیکه اینها سرمایههای کشور هستند. البته درست است آقای روحانی گاهی اوقات که عصبانی میشود و از کوره در میرود برخی اظهارنظرهای غیرمعقول دارد و حرفهایی از سر طلبکاری میزنند، اما به نظرم اینها بیشتر سهوی است. ایشان انقلاب، نظام و رهبری را قبول دارند و گوشت و پوست و استخوانشان متعلق به نظام است، بنابراین گرچه گاهی اوقات اشتباهات راهبردی دارند اما قطعاً مسیر انحراف نمیروند. ایشان فارغ از دوره ریاست جمهوریشان، فرد مؤثر و استراتژیست کشور است و تجارب و مسئولیتهای کاری سطح بالایی همانند شورای عالی امنیت ملی یا مجمع تشخیص مصلحت داشتهاند، بنابراین نباید اینگونه فکر کرد و بهکلی تلاشهای ایشان را نادیده گرفت.
ادوار مختلف انتخابات و دولتهای مختلف نشان داده هرکدام یک ایده کلان برای اداره کشور داشته است، بهطور نمونه مرحوم هاشمی محوریت عمران و سازندگی (پروژههای عمرانی)، خاتمی (توسعه سیاسی)، احمدینژاد (عدالت)، روحانی (سیاست خارجی). به نظر میرسد دیگر ایده کلانی که قابلیت تهییج و جذب مردم را داشته باشد، وجود ندارد. آِیا موافق هستید که این دوره انتخابات بهجز ایده دولت جوان حزباللهی، هیچ گفتمان غالب و جدید دیگری وجود ندارد؟
در حال حاضر، گفتمانهایی که در حال تولیدند گفتمانهای خوبی هستند و برخی از گفتمانها تأکید بر مبارزه با فساد و برخی دیگر بر وحدت و اجماع تأکید دارند. یکی از مواردی که بسیاری ضروری است، این است که هر دولتی روی کار آمد باید تمامی قوای مقننه، مجریه و قضاییه با یکدیگر برای حل مشکلات همکاری کنند و گام بردارند. نباید به دنبال مچگیری و سنگاندازی در کار یکدیگر باشند که بر میزان مشکلات اضافه کنند. در شرایط فعلی، کشور با مسائل متعددی روبروست که برخیشان واقعی و برخی دیگر ناشی از فضای سیاسی و بوروکراسی است. درست است که تحریمها بر اقتصاد کشور اثر گذاشته اما گاهی اوقات تبعات و صدمات خود تحریمی بیشتر بوده و عدم همکاری دولت و مجلس نیز دراینبین برشدت آن افزوده است؛ بنابراین دولت بعدی که روی کار میآید باید یکی از گفتمانهای ضروریاش این باشد که همدل و همراه با دیگر قوا کشور را اداره کند. همچنین گفتمانهای مختلفی در حال تولید است که اینها باید تا زمان انتخابات تجمیع و به مردم شناسانده شوند.
در همه ادوار مختلف انتخابات ریاست جمهوری شاهد رویشهای سیاسی بودیم، یعنی جریانهای سیاسی توانستند خود را به مردم بشناسانند و جایگاهی در سپهر سیاسی پیدا کنند؛ اما طی هشت سال اخیر و در دوره انتخابات ریاست جمهوری آن، بهنوعی شاهد تکرار افراد بودیم، یعنی باز هم همان اسامی هشت سال قبل از عارف و جهانگیری گرفته تا رئیسی و رضایی مطرح است. چرا فضای سیاسی کشور نتوانسته رویش جدیدی ازلحاظ جریانی و چهرهای داشته باشد؟
مشاهده این موضوع در عرصه ریاست جمهوری بدین دلیل است که واقعاً عرصه ریاست جمهوری محل آزمونوخطا نیست. همانطور که دیدید مقام معظم رهبری بحثی را درباره دولت جوان انقلابی مطرح کردند، اما بعد از مدتی ایشان تبیین کردند من منظورم این نبود یک جوان بیتجربه رئیسجمهور شود. رهبری حتی شهید سلیمانی را مثال زدند و فرمودند ایشان شصت سال سن داشتند اما اگر 10 سال دیگر هم زنده بودند، این موضوع سن در مدیریت جوان انقلابی که ایشان الگویش بودند تفاوت چندانی ایجاد نمیکرد؛ بنابراین مسئله اداره یک دولت و کشور اینگونه نیست که آن را محل آزمون و خطا بدانیم و بگوییم یک فرد جوان رئیسجمهور شود تا بعداً دید چهکاری میتواند انجام دهد. دولتی که روی کار میآید، باید دولتی پویا و پرتحرک باشد. امیدوارم با انتخاب مردم، دولتی بر سرکار بیاید که ضمن ایستادگی و فعالیت از همه جریانات سیاسی نیز برای کمک به کشور استفاده کند. متأسفانه اغلب اوقات مشاهده میشود در هر دوره هر رئیسجمهور جدیدی که روی کار میآید تمامی دلسوزان و مؤثرین دولت و نهادهای حاکمیتی را تغییر میدهد و کنار میگذارد، حتی وزرا و مقامات کابینه وی نیز دست به تغییرات اساسی در حوزه خودشان میزنند. در چنین شرایطی است که ما کشور را عملاً از تجربیات و تخصص نیمی دیگر از مدیران وابسته به جریانات رقیب محروم میکنیم.
سال 92 رهبر معظم انقلاب در تبیین ویژگیهای دولت آینده اعلام کردند که ویژگیهای مثبت دولت قبلی (دوره احمدینژاد) را داشته باشد و ویژگیهای منفیاش را حذف کند. به نظر شما در سال 1400 و درباره دولت روحانی، این گزاره چه پاسخی دارد؟ یعنی چه ویژگیهای منفی بایستی حذف و چه دستاوردها و رویههای مثبتی حفظ شود؟
ما در دورهای دولتی داشتیم که خیلی کار میکرد کمتر فکر میکرد، دوره دیگری دولتی روی کار آمد که فکر زیاد دارد اما کار کم میکند. حالا کشور برای انتخابات 1400، نیازمند این است دولتی روی کار بیاید که هم خرد جمعی را قبول داشته باشد و همفکر کند. علاوه بر آن، کابینهای مستحکم و هماهنگ داشته باشد و به کار و فعالیت بپردازد. اگر ما بتوانیم دولتی داشته باشیم که هم مدبرانه و هم درستکار کند، قطعاً آن دولت موفقی خواهد بود.
گرچه به نظر میرسد اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو با معضل فقدان کاندیدای جامع و شاخص روبرو هستند اما در جبهه رقیب وضعیت به گونه دیگری است و تعدد کاندیداهای اصولگرا یکی از موانع اصلی آنان برای دستیابی به وحدت و پیروزی در انتخابات است. در چنین شرایطی، به نظرتان آیا اصولگرایان تا زمان اوج گرفتن رقابتها به اجماع میرسند یا همین موضوع باعث میشود نتوانند به اجماع برسند و پیروز انتخابات شوند؟
هدف و چشمانداز ما این است که تمامی جریانات و گروههای اصولگرا به وحدت برسند. درواقع، تلاش، آرزو و توصیهمان همین است که به وحدت برسند، زیرا در غیر این صورت اگر قرار باشد هر جریان سیاسی چندین نفر را بهعنوان کاندیدای انتخاباتی خود اعلام کند این اقدام عملاً به معنای واگذار کردن آرا و عرصه انتخابات به رقیب است. البته اینکه در حال حاضر تعداد کاندیداهای احتمالی کمی زیاد است، ایراد خاصی ندارد زیرا حتی در کشورهای با سابقه دموکراسی بالا نیز رقابتهای انتخاباتی شدید است اما در نهایت، هر حزبی در رقابت درونگروهی یک نفر را تأیید نهایی میکند. امیدواریم فعالان و جریانات سیاسی به این رشد و بلوغ سیاسی دست یابند که بر مبنای برنامههایی که ارائه میکنند و تجربه و عملکردی که دارند، فردی را کاندید کنند که رأی آوری و نیز صلاحیت لازم برای اداره کشور را داشته باشد. گرچه چشمانداز و امید ما تحقق صددرصدی چنین وحدتی است اما متأسفانه همیشه به آن دست پیدا نمیکنیم. از سوی دیگر، در جریان اصولگرایی این موضوع مطرح است که اگر آقای رئیسی به عرصه انتخابات بیایند و نامزدی خودشان را اعلام کنند، بهاحتمالزیاد دوروبر اصولگرایی تا حدودی خلوت میشود. درواقع، با آمدن ایشان بسیاری از نگرانیها رفع میگردد و دیگر کاندیداهای احتمالی اصولگرا در برابر ایشان مقاومت نمیکنند؛ اما اگر ایشان کاندید نشوند، کار جریان اصولگرایی برای رسیدن به وحدت سخت میشود.
در جبهه مقابل، اصلاحطلبان نیز یک ساختاری به نام نهاد اجماع ساز دارند که متشکل از حدود 35 حزب است و در حال رایزنی و فعالیتهای انتخاباتی خودشان هستند. درهرصورت این نکته را باید به تمامی جریانات سیاسی توصیه کرد که امروز اولویت اول کشور، مسئله مشارکت حداکثری است. باید کاری کنیم تا رأی و حضور مردم در انتخابات پررنگ باشد. باید فرد قدرتمندی کاندیدا شود و دولت و کابینهای هماهنگ و جامع پیشنهاد دهد. حتی شورای نگهبان نیز در مسیر بررسی صلاحیتها باید بهگونهای برخورد کند تا جریانات مختلف سیاسی احساس کنند در انتخابات کاندیدای خودشان دارند و همین موضوع موجب افزایش شور انتخاباتی گردد.