گفتگو تفصیلی جهتپرس با معاون سازمان سرمایهگذاری و کمکهای اقتصادی ایران
کلان پروژه آمریکا القای ناامیدی درباره خنثیسازی تحریم است/ چالش مهم آمریکا کاهش مستمر اثر تحریمها علیه ایران است
در گفتگو با مسعود براتی که بهصورت ویژه تدوین و اجرای برنامه جامع مقابله با تحریم آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران را دنبال میکند، عملکرد دولت سیزدهم در حوزه تحریم و خنثیسازی اثرات آن را بررسی کردهایم.
مهدی پناهی- روزنامه نگار اقتصادی: قانون مقابله با نقض حقوق بشر و اقدامات ماجراجویانه و تروریستی آمریکا در منطقه سال 96 در مجلس شورای اسلامی مصوب شد و طبق ماده 19 آن وزارت امور اقتصادی و دارایی موظف شده بود حداکثر ظرف مدت سه ماه از تصویب این قانون، برنامه جامع مقابله با تحریم آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، راهکارهای پیشگیری و کاهش آثار ناشی از آن را با محوریت عملیاتیسازی هر چه دقیقتر و مؤثرتر سیاستهای اقتصاد مقاومتی به مجلس ارائه نماید و پس از آن هر ششماه یکبار اقدامات خود را گزارش نماید. علیرغم این تأکید اما دولت وقت نسبت به اجرای این قانون تعلل کرد تا در نهایت با روی کار آمدن دولت سیزدهم و تغییر رویکرد کشور، اجرای این قانون بهویژه ماده 19 آن در دستور کار دولت وزارت اقتصاد قرار گرفت و در نهایت تابستان امسال سازمان سرمایهگذاری و کمکهای اقتصادی و فنی ایران بهعنوان مسئول این موضوع از اجرایی شدن برنامه جامع مقابله با تحریم خبر داد. در گفتگو با مسعود براتی کارشناس روابط بینالملل و معاون سازمان سرمایهگذاریها و کمکهای اقتصادی و فنی ایران که بهصورت ویژه تدوین و اجرای این برنامه جامع را دنبال میکند، عملکرد دولت سیزدهم در حوزه تحریم و خنثیسازی اثرات آن را بررسی کردهایم. او معتقد است که هدف آمریکا القای ناامیدی از مسیر خنثی سازی تحریم هاست. مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.
دولت سیزدهم چگونه به برنامه جامع مقابله با تحریم رسید و این برنامه در چه مرحلهای از اجراست؟
این برنامه در ماههای پایانی سال گذشته نهایی و چارچوب مفهومی آن بهعنوان فاز ابتدایی تدوین و به مجلس و دولت ارائه شد. کار تدوین این برنامه توسط سازمان سرمایهگذاری با همکاری مرکز پژوهشهای مجلس انجام شد. این چارچوب جهت دهنده اصلی اقدامات و از جنس اصلاح رویکرد است. تمرکزمان بر نگاه واقعبینانه به مسئله تحریم و دیدن روندهای کلان بینالملل بود.
درواقع این اقدام یک گام ابتدایی در راستای رسیدن به یک برنامه اصلی و جامع برای مقابله با تحریمها بود. با تدوین چنین برنامهای تلاش کردیم که به این فهم واقعبینانه برسیم که از محل تحریم ایران برخی کشورها متضرر میشوند و این کشورها تحریمهای ایران را برای خودشان تهدید بهحساب میآورند، بنابراین ما میتوانیم از محل تعریف محورهای مشترک و انتخابهای درست این کشورها را در مواجهه تحریم همراه خودمان کنیم و فشار تحریمها را از روی ایران برداریم یا کم اثر کنیم.
مثلاً کشورهای همسایه بازارهای طبیعی ما هستند و از تحریمهای ما متضرر میشوند و ما باید برنامهای را دنبال کنیم تا آنها انگیزه لازم برای مقابله با تحریمها را به دست آورند و با ما همکاری کنند؛ در این راستا به یک دیپلماسی اقتصادی هوشمند نیاز داریم تا این انگیزه را به برنامه و عملیات تبدیل بکند.
همچنین بازیگران بزرگ در عرصه بینالملل که از نظم موجود آمریکایی متضرر هستند و این نظم را برای خودشان تهدید میدانند هم بر اساس انتخابهای درست ایران و دیپلماسی فعال اقتصادی میتوانند پتانسیل خوبی در این راستا تلقی شوند.
بعد از گذشت یک سال و چند ماه از استقرار دولت سیزدهم، نگاه جریانهای سیاسی، افکار عمومی و خود دولت به مسئله تحریم چیست؟
ما متناسب با تحریم و محدودیتهایی که برایمان ایجاد کرده است، کار تبیینی نکردیم. درباره دولت سیزدهم باید تفکیکی بکنیم بین مقامات ارشد و بدنه مدیران میانی که در دستگاههای مختلف دولت حضور دارند. مقامات ارشد دولت از جمله خود رئیسجمهور و افراد اصلی کابینه موضع روشن و قابل دفاعی در قبال تحریم دارند و میگویند ما نباید اداره کشور را معطل تصمیمگیری یک اراده خارجی درباره رفع یا نگهداشتن تحریمها کنیم. معنای عملیاتی این مسئله همانی است که رهبر انقلاب چند سال قبل توصیه کردند یعنی فرض را بر ماندگاری تحریم بگیریم و اقدامات لازم را بر این اساس انجام دهیم.
این یک واقعیت مهم در دولت سیزدهم و وجه تمایز آن با دولت قبل است. در انتخاب 1400 ایدهای رأی آورد که میگفت کشور نباید معطل رفع تحریمها بماند. تجربه قبلی نشان داد که خوشخیالی است که ما تصور کنیم با یک مذاکره سیاسی میتوان همه محدودیتهای تحریمها را بهصورت پایدار و طولانیمدت کنار گذاشت.
اما در سطح مدیران میانی و بدنه بروکراسی کشور نگاه مقامات ارشد بهطور 100 درصد جاری نشده است. ساخت ذهنی و توانمندی بدنه میانی دولت که در مسیر خدمتشان کسبشده بر اساس الگوی قبل است، الگویی و ساختاری که با توزیع درآمدهای نفتی شکلگرفته است.
بخش عمده این تنش ارادی نیست و بیشتر تحت تأثیر ساختار قبلی است؛ بنابراین تغییر موردنظر در سطح کلان دولت رخداده و کاملاً ملموس و قابل دفاع است اما تسری آن به بدنه به دلیل آنچه عنوان شد با مشکلاتی مواجه است. البته این رویکرد منافاتی با ادامه مذاکرات هم ندارد. به نظرم آنچه مهم است و اتفاق افتاده تصمیم گرفتهشده است که کشور معطل نتیجه مذاکرات نماند.
چه عاملی ممکن است رویکرد مقامات ارشد را در ادامه مسیر با چالش مواجه کند و آنها هم به سمت همان نگاههای نفتی برگردند؟
مؤلفههای مختلفی دخیل هستند. مثلاً اگر کند پیش برویم زمزمههای مخالف بیشتر میشود؛ اما موضوع مهمتر در لایههای سیاسی است. اگر ایران مسیر خنثیسازی تحریم و گره نزدن مسائل کشور به مذاکرات را طی کند، یک معنای سیاسی دارد. معنای مهم این هست که ابزار تحریمها که در اختیار آمریکا بوده و امید به مهار ایران با این ابزار را داشتند، از حیض انتفاع ساقط و اهمیت خودش را از دست خواهد داد.
ما در دوره گذار قرار داریم چون تحریمها از نظر اثرگذاری نسبت به نقطه اوجش فاصله معناداری گرفته است و همین الان دیگر بیانیههای وزارت خزانهداری آمریکا برای افراد اهمیت قبل را ندارد؛ منظور این نیست که بیاثر شده بلکه منظور این است که نسبت به نقطه بیشینه آن فاصله گرفته است. خود آمریکاییها مثل همین آقای بولتون هم به این مسئله اذعان کردهاند. میزان فروش نفت بهعنوان یک شاخص ملموس این قضیه است چون نسبت به قبل فزونی یافته است. اگر مسیر تصمیم گرفتهشده توسط دولت مردمی استمرار پیدا کند اتفاقی که رخ خواهد داد مطلوب آمریکا نیست.
پس شما علاوه بر مقاومت طبیعی تغییر نظام اجرایی در داخل با یک ارادهای بیرونی هم مواجه خواهید بود که علاقه به ایجاد تغییر ندارد، این اراده بیرونی علاوه بر موانع اجرایی در میدان عمل، تلاش میکند به لحاظ ادراکی هم مانع درست کند.
یعنی موانع اجرایی را تبدیل به یک روایت میکند تا به شما تلقین کند که مسیر انتخابی غلط است. مثل همین روایتهایی که درباره روابط با چین، روسیه یا سازمانهای شانگهای، FATF ساخته میشود.
هدف اصلی آمریکا هم ناامید کردن جامعه ایران، چه نخبگانی و چه عموم مردم، از مسیر خنثیسازی تحریمها است. این ناامیدسازی به اصلاحات اقتصادی داخلی، اقتصاد مقاومتی، افزایش شفافیت، تکیه به نظام مالیاتی، مقابله با فرار مالیاتی، دور شدن از خام فروشی و … هم حمله میکند تا به هدف خودش نزدیکتر شود.
وجه دیگر این مسئله در روابط خارجی کشور است که باید بررسی شود؛ برای خنثیسازی تحریمها ما در حال ایجاد پیوندهای مهم راهبردی با بازیگران خارجی اعم از همسایهها و کشورهای همسو هستیم، هدف قرار گرفتن این مسئله یا کاهش اعتبار آن به هدف کلان آمریکا کمک خواهد کرد، مثل شرایط روسیه که برای ما فرصت ایجاد کرده است.
اگر این ناامیدی برساخته فراگیر و پذیرفته شود یک گزینه بیشتر نمیماند و آن چیزی است که آمریکا دنبال میکند؛ همین چارچوب تحلیلی انگیزههای آمریکا را برای حمایت از اغتشاشات داخل ایران نشان میدهد. اخیراً هم بنیاد دفاع از دموکراسی مقالهای را کارکرده بود و به بایدن توصیه کرده بود که ما باید حمایت حداکثری را جایگزین سیاست قبلیمان در ایران بکنیم؛ یعنی امروز همان موسسه نظریهپرداز کمپین فشار حداکثری در دولت ترامپ سیاست حمایت حداکثری از اتفاقات داخل ایران را پیشنهاد میدهد. درواقع این دو نظریه یک مسیر را دنبال میکنند.
حمایت حداکثری آمریکا از اتفاقات اخیر ایران در حالی است که به گفته وزیر امور خارجه در پشت پرده پیغامهایی را برای ادامه مذاکرات ارسال کرده است. با توجه به شرایط فعلی، هدف نهایی و مطلوب آمریکا چیست؟
سال 2019 اوج تحریمهای آمریکا و اثرگذاریاش بود و الان هم چالش مهم آمریکا کاهش مستمر اثر تحریمها علیه ایران است و با گذشت زمان اثر این تحریمها کمتر شده است و در نتیجه امیدش برای تغییر رفتار ایران هم کم شده است.
چرا تحریم نمیتواند ازنظر اثرگذاری همیشه در نقطه حداکثری بماند؟
بازیگری که تحت تحریم قرار میگیرد مثل یک موجود زنده برای منطبق کردن خودش با شرایط فعالیت میکند و به مرور یاد میگیرد که چگونه با تحریم کنار بیاید، مثلاً نفتش را چگونه بفروشد چگونه تسویه مالی را انجام دهد یا نیازهای تجاریاش را تأمین بکند. این تغییر رفتار بخشی از خنثیسازی تحریم است و تحقق آن یعنی تحریمها کارکردش را از دست میدهد.
اگر آمریکا میخواهد اثرگذاری تحریمها را همچنان باقوت قبل ادامه دهد باید هزینه دیپلماتیک، سیاسی و امنیتی بیشتری بدهد. مثلاً با چین مذاکره کند تا نفت ایران را نخرد یا بازرسیهای دریایی را جدیتر کند. این چالش مهم آمریکاییهاست و اوج این چالش را در تحولات سال گذشته میتوان لمس کرد. آمریکا بعد از مستقر شدن دولت جدید ایران برای شتاب دادن به مذاکرات ضرب العجل تعیین کردد و حرفشان این بود که اگر فوریه 2022 عبور کند آمریکا وارد پلن B خواهد شد؛ یعنی پلن دیپلماسی کنار گذاشته میشود و پلن B که اعمال تحریمها بود بهصورت حداکثری ادامه خواهد یافت.
درباره این پلن B این نکته را هم بگویم که آمریکاییها تلاش میکنند قبل از مذاکرات زمینبازی را طراحی کنند تا از مذاکرات موفق بیرون بیایند؛ همان زمان اعلام کردیم که این پلن B شبیه به جنگ ستارگان ریگان، یک مانور ذهنی و پروپاگاندا است تا رقیب قبل از وارد شدن به میدان مغلوب شود.
آمریکا در تجربهای که در قبال ایران دارد، معتقد است که ابزار تحریم توانسته در مقطعی موفق عمل کند، برای همین تلاش میکند که تمام مسائل ایران را از این طریق حل کند. این مسئله را هم ترامپ خیلی شفاف عنوان کرد تا با اعمال فشار حداکثری تحریم بتواند در یک مذاکرات جامع به یک توافق جامع برسد؛ معنای واقعی آن هم 12 شرط پمپئو هم همین بود. دموکراتها هم همین مسیر جمهوریخواهان را ادامه میدهند، برای همین جان کری در نقد ترامپ گفته بود که ما هم نمیخواستیم محدود به مسائل هستهای بمانیم، بلکه میخواستیم در چارچوب توافق به آن خواسته حداکثری و مسائل غیرهستهای دست پیدا کنیم.
پس آمریکاییها به تحریم اینگونه نگاه میکردند، حمایتشان از اغتشاشات هم به این معناست که آمریکاییها از اثرگذاری تحریم و موفقیت آن ناامید شدهاند و میخواهند با اغتشاشات آن را جبران کنند تا تنفس مصنوعی به آنها بدهد و بتوانند تحریمهای جدید را با رفتار جدید اقتصادی ایران منطبق کنند.
همین نکته را خود آمریکاییها بیان کردند، در اسفند 99 نیویورکتایمز مقالهای منتشر و عنوان کرد که احیای توافق اهرم بیشتری در اختیار آمریکا قرار میدهد تا ایران. به گفته آمریکاییها اگر ایران در مسیر اقتصاد مقاومتی موفق شود اثر تحریمها بهعنوان ابزار اصلی فشار کمتر میشود و این برای آمریکا چالش بزرگی است. آنها معتقد بود که احیای توافق کمک میکند که ایران مسیر جدید خودش (خنثیسازی تحریم) را ادامه ندهد.
تحریمهای حقوق بشری که اخیراً با همراهی اروپا و کانادا وضعشده یا درخواست اپوزیسیون مبنی بر حمله نظامی به ایران هم در همین راستای افزایش اثرگذاری تحریمها است؟
از منظر اثرگذاری تحریم، این اقدامات هیچ فایده و معنایی ندارد چون از 2019 همانطور که منوچین وزیر وقت خزانهداری آمریکا اعتراف کرد که ما هرچه میتوانستیم تحریم کردیم، جعبه ابزار تحریمی فاقد ابزار جدیدی است. بنابراین افزایش فهرست تحریم اثری نخواهد داشت. برای همین معتقدم که این مواردی که اشاره کردید هدف اصلی آمریکا نیست. کارکرد این تحریمها برجستهسازی موضع آمریکا در افکار عمومی بینالملل و افزایش حساسیتها و مخدوش کردن چهره بینالمللی ایران است.
هدف دیگر این هست که فضای سیاه را به جامعه نخبگانی ایران منتقل کنند و به آنها القا کند که مسیر انتخابشده ایران را گامبهگام وارد فضای تاریک میکند یا دنیا علیه شما اجماع میکند؛ و من این اتفاقات را ذیل همان پروژه کلان ناامید سازی میبینم. آمریکاییها بهخوبی فهمیدهاند که اثرگذارترین اراده در ایران، اراده و ذهن مردم است؛ یعنی اگر ذهن مردم به چیزی تعلق پیدا کند کلیت نظام به آن سمت حرکت خواهد کرد چون یک ساختار مردمسالار است، بنابراین هزینه سنگینی روی تغییر ذهنیت و اراده مردم میکنند.
نظرات
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
از ارسال نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد خودداری کنید.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نماييد.
نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.