یادداشتی درباره هوچیگری مدعیان شعار زن زندگی آزادی
چرا گفتگو نمیکنیم؟!
در ماجرای «زن زندگی آزادی» مدعیان بجای طرح سؤالات بنیادین و گفتگو درباره آن، بوسیدن و بغل کردن در خیابان را بزرگنمایی کردند، اما چرا گفتگو نمیکنیم؟!
مهدی پناهی، کارشناس علوم ارتباطات اجتماعی، در خصوص بیانات اخیر رهبر انقلاب در خصوص هوچیگریهای معترضین در این ایام در یادداشتی نوشت: یکی از ویژگیهای غیرقابل کتمان اتفاقات بعد از فوت مرحومه مهسا امینی بروز یک خشونت عجیب ِ کلامی و غیرکلامی توسط مدعیان شعار زن زندگی آزادی بود. هرچند برخی رفتار خارج از چارچوب طیف مقابل این افراد نیز غیرقابل کتمان است اما میتوان خشونت بیحدوحصر را منحصر به همین طیف مدعیان دانست.
هنوز داغ آن دو جوان مشهدی فراموش نشده است
هنوز شهروندان مشهدی ماجرای قتل جنونآمیز دو جوان حافظ امنیت توسط جوانی دیگر را فراموش نکردهاند که به ادعای خود قاتل متأثر از فضای مجازی و براثر عصبانیت بهراحتی چاقو را در گردن انسانهای بدون سلاح فروکرده بود. هرچند این قاتل بعدها در زندان دچار ندامت و پشیمانی شد و اعتراف کرد که برادرکشی کرده است اما نوک یک کوه یخ را درباره اتفاقات اخیر به مخاطب نشان داد.
جامعه امروز ایران بنا به دلایل مختلف آستانه تحمل کمی پیداکرده و از سوی دیگر متأثر از فضای مجازی عقلانیت جامعه دچار تهدید و تحدید شده است؛ به تعبیر عامیانه جامعه فعلی ایران تبدیل به یک استادیومی شده است که لیدرها و بوقچیها تماشاچیان را هدایت میکنند و اگر فحش و بدوبیراه نگویی مخاطبی نخواهی داشت.
گفتگو نقطه مقابل و ضد این فضای استادیومی است که برخی در داخل و خارج اجازه بروز و ظهور آن را نمیدهد.
هوچیگری مدعیان شعار زن زندگی آزادی
یکی از نکات قابلتوجه در دیدار اخیر رهبر معظم انقلاب با کارگزاران نظام همین مسئله گفتگوست؛ ایشان در بخشی از بیاناتشان درباره مسئله حجاب، با اشاره به اتفاقات اخیر گفتند: «هوچیگری کردند؛ مثل خیلی از موارد دیگر، بهجای استدلال منطقی و حرف صحیح و متین که بشود گوش داد، بشود جواب داد، بشود حرف زد، هوچیگری کردند».
شعاری برای استفاده ابزاری از زن تا ارائه راهکار
رصد محتواهای تولیدشده چه در شبکههای اجتماعی و چه در رسانههای رسمی و چه در مقالات و سخنرانیهای درباره اتفاقات بعد از فوت مرحومه مهسا امینی نشان میدهد که واقع حرف مشخص، صریح و با استدلالی زده نشد که در مقابل هم پاسخ داده شود یا عیار پاسخها مشخص شود. اینکه صرفاً شعار سر بدهی «زن، زندگی و آزادی» مسائل زنان را مشخص میکند که بعد از آن به راهحلها بپردازیم؟
در این شعار استفاده ابزاری از زنان در دنیای مدرن هم موردانتقاد قرارگرفته است؟ تاریخ هیچگاه فراموش نمیکند که نظام سرمایهداری برای تأمین نیروی کار ارزان از یکسو و از سوی دیگر برای ایجاد بازار مصرف جدید، زنان را از خانه بیرون کشید و به ناکجاآبادها کشاند. آیا این یک نگاه حداقلی و توهینآمیز به زن نیست؟ اینکه به زن گفته شود تو با استفاده از ابزار بدنت میتوانی حقت را از جامعه بگیری توهین آشکار به زنان نیست؟ میگویند زن مالک بدن خویش است و عریان شدن بخشی از هنر مدرن، پس اگر زنی میخواهد در سینما، تئاتر، موسیقی و … فعالیت کند باید عریان باشد! بعضی از فمینیستها بدن زن را قدرت زن انگاشتهاند و بدننمایی و بیپروایی جنسی را از جنس قدرتنمایی شمردهاند اما آیا چنین نگاهی واقعاً میتواند به زن جایگاه و شأن اجتماعی بدهد؟
در ماجرای «زن زندگی آزادی» مدعیان بجای طرح سؤالات بنیادین و گفتگو درباره آن، رقص در کوچه و بوسیدن و بغل کردن در خیابان را بزرگنمایی کردند.
تصور کردند که زندگی مجازی در شبکههای اجتماعی هم آزادی میآورد هم زندگی اما نمیدانستند که ذات شبکههای اجتماعی فعلی ضد آزادی و ضد زندگی است. برخلاف تصور اولیه، آزادی بیان در شبکههای اجتماعی درنهایت موجب تعادل دیدگاهها نمیشود، برعکس قطببندی شدت بیشتری میگیرد چون کاربران همفکران خودشان را پیدا میکنند و افرادی که دیدگاههای افراطی و هیجانانگیزتری داشته باشند بیشتر موردتوجه قرار میگیرند و این دقیقاً ضد گفتگو محوری است.
کلام پایانی
در پایان هم سوزنی به مسئولان و طیف انقلابی زد، اگر طرف مقابل هوچیگری کرد، چرا شما مطالبه گفتگو را نمیکنید؟ چرا گفتمان سازی نمیکنید؟ چرا مطالبه حقوق عامه را نمیکند؟ چرا از مأموریت احیا حقوق عامه، گسترش عدل و آزادیهای مشروع در سند تحول بنیادین قوه قضاییه سال نمیکنید؟
نظرات
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
از ارسال نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد خودداری کنید.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نماييد.
نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.