رضا کائینی در گفتوگویی از 2 واقعه مهم تاریخی این روزها میگوید
پیوند متحجرین و سکولارها در جنگ شناختی علیه ایران
به بهانه درگذشت رهبر انجمن حجتیه، باز هم پای بحثهایی در مورد گرایشهای این انجمن و مسیری که طی کرده به فضای نخبگانی و مذهبی جامعه باز شده است. نکته جالب توجه ماجرا این است که در میان افرادی که نسبت به فوت سیدحسن افتخارزاده واکنش نشان دادند
به گزارش جهت پرس؛ به بهانه درگذشت رهبر انجمن حجتیه، باز هم پای بحثهایی در مورد گرایشهای این انجمن و مسیری که طی کرده به فضای نخبگانی و مذهبی جامعه باز شده است. نکته جالب توجه ماجرا این است که در میان افرادی که نسبت به فوت سیدحسن افتخارزاده واکنش نشان دادند، افرادی حضور دارند که گرایشی به مذهب ندارند؛ موضوعی که این گزاره را پررنگ میکند که اظهار علاقه نسبت به این تفکر متحجر تنها ابزاری برای مقابله با نظام حکمرانی ایران است. علاوه بر این، با کنار هم قرار دادن سابقه برخی اقدامات رادیکال افراد وابسته به انجمن حجتیه، میتوان نشانههایی از رفتارهای رادیکال به سبک گروه التقاطی سازمان منافقین را در کارنامه فعالیت آنها دید. ترور ناموفق حجتالاسلام رازینی در سال 77 ازجمله این موارد است؛ تروری که از جانب گروهی به نام مهدویت که گرایشهایی به انجمن حجتیه داشت، انجام شد. برای پاسخ به این سؤال که آیا همپیمانی گروههای مخالف نظام با انجمن حجتیه قابل پذیرش است، با محمدرضا کائینی، پژوهشگر تاریخ گفتوگو کردیم که در ادامه از نظر میگذرانید.
مهدویت، انجمنگونه فکر میکرد
حجتالاسلام رازینی، پیش از ترور روز شنبه، در سال 77 توسط گروهی به نام مهدویت نیز ترور شده بود. این گروه که شاخهای رادیکال از انجمن حجتیه بود و مشی اعتقادی آنها نیز شبیه به انجمن بود، به این بهانه دست به ترور شهید رازینی زد که او را ازجمله افرادی میدانست که مانع ظهور امام زمان(عج) هستند. محمدرضا کائینی اما معتقد است مهدویت را نمیتوان به حجتیه منسوب دانست و گفت: «مهدویت را نمیتوان خیلی به انجمن نسبت داد. انجمنگونه فکر میکردند، اما حداقل انجمن در اساسنامهاش تظاهر میکند که ما گرایش سیاسی نداریم. به من ثابت نشده که اینها حجتیهای باشند. شاید شبهحجتیه باشند و مواردی باشد که در آنها اتفاقنظر داشته باشند. این جریان تحت نظر نوه آقای میلانی بود. آن بنده خدا فوت کرد. جالب است ضارب اصلی هم از زندان فرار کرد، مرخصی گرفت و از کشور فرار کرد.»
همپیمانی سکولارها و حجتیهایها در برابر نظام؟
محمدرضا کائینی در ادامه گریزی نیز به وضعیت انجمن حجتیه در روزهای اخیر زد و درخصوص اینکه سرنوشت انجمن بعد از فوت افتخارزاده چه خواهد شد، گفت: «اینکه سرنوشت انجمن چه خواهد شد را هیچکس نمیداند. اما اینکه اینها به فعالیت خود ادامه خواهند داد، بدیهی است و این تفکر باقی خواهد ماند. چون ریشه مذهبی دارد، مبارزه با آن باید از جنس خودش باشد. تجربه نشان داده بعد از گذشت ۴۵ یا ۴۶ سال از انقلاب، که از نظر فکری با این تفکر سازش نداشت، این جریان همچنان باقی مانده و میتواند ادامه دهد.»
نکته مهم اما آن است، برخی از افرادی که عموماً و در قالب رسانه، ادعای طرفداری از حجتیه را دارند، عموماً افراد مذهبی نیستند. کائینی در این رابطه توضیح داد: «نکتهای که کمتر به آن توجه میشود این است که افرادی که اعتقاد خاصی به این تفکر ندارند، به دلیل سابقه مخالفتشان با انقلاب و نظام، ممکن است به این جریان گرایش پیدا کنند. حتی افرادی که مبانی مذهبی را قبول ندارند، زمانی که در مذمت انجمن صحبت میشود، در کنار انجمن قرار میگیرند. همه کسانی که الان فوت افتخارزاده را تسلیت میگویند، انجمنی نیستند، از سر بغض نسبت به نظام، از انجمن حمایت میکنند. این موضوع نشان میدهد حتی طیفهای سکولار یا کسانی که به مبانی اصول مذهبی اعتقاد ندارند، عنایتی به مهدویت ندارند و مهدویت و شبهاتش برای آنها حل نشده، ممکن است جانب انجمن را بگیرند، به این خاطر که انجمن سابقه ضدنظام دارد. قطبهای معارض ممکن است در مواجهه با یک مخالف و دشمن مشترک به یکدیگر نزدیک شوند و این کاملاً طبیعی است. درحال حاضر میبینیم طیفهایی که سکولارند، دین و معارف دینی را با عقل خودشان غیرقابل توجیه و نامعقول، افسانه، غیرقابل قبول و رؤیا میدانند. با این حال ممکن است از ظرفیت جریانهای متحجر یا گروههایی که آنها را واپسگرا میدانند بهرهبرداری کنند. تلاقی این رویکردها دقیقاً همین جاست؛ آنها به دنبال یارگیریاند و اهمیتی نمیدهند که فکر و اندیشه این جریانها عاقلانه و منطقی است یا خیر. در این مقطع، تنها هدف آنها گسترش اردوگاه خود است. به همین دلیل ممکن است، سکولار مخالف نظام با متحجر مخالف نظام در برخی مسائل، با یکدیگر همراه شوند. کمااینکه این اتفاق افتاد. در موضوعاتی مثل حجاب، هر دو میگویند محدودیتها و ممانعتها را بردارید؛ او با منطق سکولار و دیگری با منطق واپسگرا و عقبمانده خود. این تقاطع منافع میتواند آنها را به هم برساند. ماجرای آقای رازینی و ترورهایی که در زندگی او رخ داده نیز نشان داد که یک فرد ممکن است از دو جهت متفاوت مورد هجمه و تلاش برای حذف قرار بگیرد.»
به کارگیری جریانهای متحجر تا سکولار در جنگ شناختی علیه ایران ممکن است
همزمانی داغ شدن موضوع انجمن حجتیه و تروری که سازمان منافقین در روز شنبه انجام داد، این گزاره را تقویت میکند که همپیمانی برای اعمال فشار از داخل، مورد توجه قرار گیرد. موضوعی که کائینی در رابطه با آن گفت: «واقعیت این است وقتی از جنگ ترکیبی صحبت میکنیم، این جنگ ترکیبی شامل همه روشهاست: انفجار، ترور و جنگ شناختی است، مبنی بر اینکه اساساً آنچه تا به حال به شما گفتهاند واقعیت نبوده و هویت ماجرا به گونه دیگری است. زمانی که شناخت شما از یک پدیده تغییر کند، رفتارتان هم تغییر میکند. آنچه الان دیده میشود و به عنوان جنگی گسترده علیه نظام در حال وقوع است، جنگ شناختی است. منتها در جنگ شناختی ممکن است هرجریانی به کار گرفته شود؛ از سکولار تا متحجر. این جنگ تلاش دارد تا با تغییر ارزیابیها، هر گروهی را در جایگاه خود فعال کند. تلاشهایی که برای ایجاد آشوب در ایران انجام میشود، از روز روشنتر است. تحولات اخیر در منطقه خاورمیانه آنها را به این نتیجه رسانده که ریشه مقاومت در ایران است. به همین دلیل به جای حمله نظامی از بیرون که بارها شکست خوردهاند، این بار از راههایی مانند ایجاد اختلافات داخلی و فعال کردن گسلها و نقاط ضعف داخلی وارد شدهاند. ترور شنبه که شباهت زیادی به اقدامات دهه ۶۰ دارد نیز شاهدی بر این موضوع است؛ نفوذ دادن آبدارچیای که سالها اعتماد جلب کرده و همه به او اعتماد داشتند و گفته میشود شهید مقیسه نسبت به او بسیار خوشبین بوده و حتی او را به واحد مربوط به خود منتقل کرده بود. منتها تعجب از دستگاههای امنیتی است که پدیدهای که سال 60 ریشهکن شد، دوباره در حال احیاست. باید با جدیت بیشتری با این پدیده مقابله کنند. نباید آنقدر حفاظتها ضعیف باشد که به سال ۵۹ و ۶۰ بازگردیم.»
سهم حجتیه چقدر است؟
کائینی با این وجود معتقد است حجتیه توان و ظرفیت برای بروز و ظهور در نظام ما را ندارد و از آنجا که برخی مدعی هستند، نهاد دین در ایران تضعیف شده، حجتیه هم در این تعریف امکان بروز و ظهور ندارد و توضیح داد: «معتقدم این جریان نیرو و ظرفیت قابل توجهی در فرایندهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ندارد. اگر نهاد دین در جامعه تضعیف شود، دیگر تفاوتی نمیکند که حجتیه باشد یا جریانهای انقلابی. تبلیغاتی که این روزها در فضای رسانهای و مجازی به حجتیه دامن میزند، بیشتر به دنبال نفی اندیشه الهی و اصول دینی است. این تبلیغات به گونهای است که حتی ایمان دینی را هم هدف قرار داده و تعلق به هر نوع اندیشهای را زیر سؤال میبرد. در چنین فضایی جایگاه امام زمان هم کاملاً مشخص است. وقتی گرایش به دین و خدا تضعیف شود، پایبندی به احکام دینی نیز کاهش مییابد. آنچه باقی میماند تنها مذهبیون سنتی هستند که به دلیل سنت خانوادگی همچنان مسلمانند. بخشی از این افراد نیز به حجتیه تعلق دارند. با این حال من حجتیه را جریانی گسترده یا تأثیرگذار نمیدانم. نگاه به فضاسازی رسانهای این چند روز نکنید، فضای اجتماعی امروز به سمتی میرود که تلاش میشود اساس دیانت و اندیشه الهی زیر سؤال برود و گفته شود جایگاه دین در جامعه تضعیف شده است. آن وقت در این موقعیت باید حساب و کتاب کنید که در این فرایند جایگاه انجمن حجتیه کجاست. وقتی اندیشه دینی سقوط کند، انجمن حجتیه سالبه به انتفاء موضوع است. با این حال، اگر فضایی ایجاد کنیم که همه کسانی که با نظام خردهحساب داشتند، کنار یکدیگر جمع شوند، ممکن است حجتیه نیز سهمی از این جریان ببرد. این درحالی است که به طور طبیعی حجتیه به خودی خود جایگاه چندانی ندارد.»
کائینی درباره اینکه آیا این احتمال وجود دارد افرادی از بدنه حزباللهی به سمت انجمن حجتیه جذب شوند، نیز گفت: « این خطر زمانی جدی است که افراد دارای اندیشه ضعیف دینی باشند، دچار تردید شده باشند، مسیر طیشده را ناموفق ببینند و در عین حال بخواهند همچنان دیندار بمانند. در چنین شرایطی ممکن است این افراد به سمت حجتیه متمایل شوند. اما باید توجه داشت این افراد دیگر هسته سخت نامیده نمیشوند؛ چراکه هسته سخت دارای ایمان قوی، اعتقاد درست و تفکر محکمی است. چنین افرادی به سادگی تغییر مسیر نمیدهند.»
نظرات
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
از ارسال نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد خودداری کنید.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نماييد.
نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.