پشتپرده پروژه «تغییر پارادایم حکمرانی»؛ از تئوری عبدالکریم سروش تا عبور از ولایت فقیه
علیرضا زادبر، تحلیلگر سیاسی در یادداشتی نوشت: اصطلاح «تغییر پارادایم حکمرانی» که از سوی اصلاحطلبان و جریان روشنفکری پس از جنگ ۱۲ روزه تکرار میشود، معنایی جز عبور از اصل ولایت فقیه ندارد. او با مرور روند سه دهه اخیر، این پروژه را ادامه همان «ولایتفقیهزدایی» پس از رحلت امام خمینی دانسته و هشدار میدهد این خط فکری خطرناک، امروز با شعار «نجات ایران» دنبال میشود.
به گزارش جهت پرس؛ علیرضا زادبر تحلیلگر سیاسی نوشت: من از اصطلاح تغییر “پارادیم حکمرانی” که اصلاح طلبان و طیف جریان روشنفکری پس از جنگ ۱۲ روزه مدام به اشکال گوناگون تکرار میکنم[ظریف و روحانی ایضا] یک چیز میفهمم: محدودیت یا تغییر در اصل ولایت فقیه؛ قالب اجرای آن نیز در قانون اساسی است.
پروژه ای که بعد از رحلت امام خمینی آغاز شد. ولایت فقیه زُدایی از جمهوری اسلامی که تئورسین دهه هفتاد آن عبدالکریم سروش است. جمهوری اسلامی سکولار!
البته جریانِ فکری از ابتدا انقلاب وجود داشت که اصل ولایت فقیه را از نظر فقهی، اعتقادی و سیاسی نپذیرفت، بلکه شخص ولی فقیه محبوب آن زمان را به ناچار و جبر شرایط قبول داشت. یعنی چه؟
آنان جایگاه امام خمینی را به دلیل شخصیت مسلط امام بعنوان “رهبر یک انقلاب بزرگ” پذیرفتند. آن جریان[نهضت آزادی] امام را بعنوان “ولی فقیه” و ولایت داشتن فقها در آخرالزمان را یک اصل فقهی در ذیل عنوان حکومت اسلامی بحساب نمی آوردند. مانع بزرگ این جریان شخص امام خمینی بود. در زمان حیات امام امکان بیرونی برای این جریانات وجود نداشت. تاکید فراوان امام مبنی بر اینکه نگذارید این انقلاب بدست لیبرال ها بیافتد را اینجا باید فهمید.
با رحلت امام، اصل ولایت فقیه مطلقه ماند اما دیگر آن ولی فقیه پرقدرت و محبوب در قید حیات نبود. حالا آن جریان با پوست اندازی طی سه دهه خود را در فضای سیاسی حفظ کرد به دولت و مجلس دست یافت. این نوبت ” شخص ولی فقیه” را قابل کنترل و دور زدن میدانستند. مجرای ورود نیز ابتدا مسائل فرهنگی و سپس توسعه اقتصادی سیاسی بود.
طی سه دهه تلاش شد بین “ولی فقیه دوم” یعنی آیت الله العظمی خامنه ای و مردم فاصله ایجاد شود. مرکزیت این جدایی دو رکن داشت. دو طبقه باید از ولی فقیه فاصله و زاویه میگرفتند:
۱. طبقه متوسط جامعه ایرانی از طریق ضدیت فرهنگی با ولی فقیه مصداق مهم حجاب
۲. طبقه مستضعف با سیاست های شوک آفرین اقتصادی و بی عدالتی
جنگ اخیر، این دو طبقه را به خود آورد. به ویژه طبقه متوسط ایران که همیشه تعیین کننده بوده به این نتیجه رسید که آیت الله خامنه ای چگونه شجاعانه و با تدبیر ایستاد. برای طبقه متوسط شجاعت و عقلانیت آقای خامنه ای مغفول بود چون بیش از سه دهه جریان مخالف آقای خامنه ای او را مخالف زندگی عادی و نرمال معرفی میکرد. این جنگ رابطه ولی فقیه دوم و طبقه متوسط را احیا و بازسازی کرد امری که مخالف هدف بیانیه نویسان اخیر است.[مفصل میشود در اثبات این مساله داده تاریخی آورد.]
این بار قصد دارند در “زمان ولی فقیه” از ولی فقیه عبور کنند. [البته سالهاست در سیاست فرهنگی و اقتصادی عبور کرده اند که نماد اصلی آن دولت هشت ساله روحانی است.] در حالیکه در جنگ اخیر بر همگان اثبات شد بقای ایران در آن لحظات بحرانی حذف فرماندهان نظامی و بُهت ساعات نخست جنگ، فقط بدلیل نقش آفرینی با صلابت ولی فقیه بود. چیزی که در گذشته توان به زبان اوردن نداشتند را امروز با اصطلاح “تغییر پارادایم” پیش می برند. این خط خطرناک ضد ایران و انقلاب اسلامی ایرانیان است.
این جریان امروز پس از شهادت شهید سلیمانی، شهادت آیت الله رئیسی، تضعیف حزب الله و سقوط اسد، ضربات به قدرت منطقه ای ایران…. آیت الله العظمی خامنه ای را در شرایط ضعف و اخذ امتیاز میداند.
به دروغ می گویند: هدف نجات ایران است!











نظرات
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
از ارسال نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد خودداری کنید.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نماييد.
نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.