نشست فصل نخست روایت شهر؛ تهران شهر مقاومت برگزار شد
دورهمی خبرنگاران، عکاسان و اهالی رسانه در حیاط معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران با عنوان «روایت شهر» و با حضور معاون فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران برگزار شد.
به گزارش جهت پرس؛ نشست فصل نخست «روایت شهر؛ تهران، شهر مقاومت» با حضور محمدامین توکلی زاده معاون فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران، امشب ۱۶ مهر در محوطه این معاونت برگزار شد.
محمدامین توکلی زاده در این نشست که دورهمی خبرنگاران، عکاسان و اهالی رسانه نیز بود، با بیان اینکه شهرداری تهران سعی دارد تصویرگر حقایق تلخ و شیرین دفاع مقدس ۱۲ روزه باشد، گفت: برنامه «روایت شهر» حکایت نبرد قهرمانانه مردم تهران در مقابله با رژیم صهیونسیتی است.
معاون فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران خاطرنشان کرد: ملت ایران در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه با اقتدار و شجاعت از کشور و نظام جمهوری اسلامی دفاع کرد و نشان داد با قدرت و عظمت در برابر دشمنان ایستادگی می کند.
وی ابراز کرد: رژیم صهیونسیتی با پایان جنگ تاکنون، شش مستند درباره تجاوز خود به ایران ساخته است، این درحالی است که ما باوجود همه تلاش های جهادی اصحاب رسانه، هنوز در بیان روایت حقیقی از دفاع مقدس ۱۲ روزه، موفق عمل نکرده ایم.
روایت فعالان فرهنگی و رسانه ای از حقایق دفاع مقدس ۱۲ روزه
روایت سلیمه رودکی، معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری منطقه یک، از روزهای سخت شهرک شهید چمران
سلیمه رودکی، معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری منطقه یک، در جلسه خبری با اشاره به تجربه تلخ ۱۲ روز جنگ اخیر، از نقش و تلاش تیمهای امدادی و خدمات شهری در روزهای بحرانی سخن گفت.
او در آغاز سخنان خود گفت: «مشغول هماهنگی جشن عید غدیر بودیم تا جشن شاد و سنتی شهروندان تهرانی را مانند سالهای قبل برگزار کنیم که صبح روز بعد، با انفجارهای متعدد در منطقه روبهرو شدیم که همه چیز را تحت تأثیر قرار داد.»
رودکی با تشریح ابعاد حادثه، افزود: «در شهرک شهید چمران انفجار بزرگی رخ داد که چندین بلوک آسیب دید و یک بلوک ۱۴ طبقه به طور کامل فرو ریخت. خانوادههای زیادی در این ساختمان زندگی میکردند و سایر مناطق از جمله خیابان کامرانیه و گلزار نیز همزمان مورد اصابت قرار گرفتند.»
وی ادامه داد: «صبح روز جمعه، پس از فروکش کردن تنش اولیه، به همراه تیم خود وارد شهرک شدیم. صحنههایی شبیه فیلمهای آخرالزمانی بود؛ خانوادههایی با وسایل و لباسهای خود در کیسههای پلاستیکی در حال تخلیه منطقه بودند. دود و شعلههای آتش در اطراف بلوکهای فرو ریخته موج میزد و تلاشهای امدادی از سوی آتشنشانی، هلال احمر، خدمات شهری و نیروهای وزارت دفاع در جریان بود.»
معاون شهرداری منطقه یک با اشاره به لحظات تلخ حضور در محل حادثه، گفت: «عروسک و وسایل شخصی خانوادهها زیر آوار باقی مانده بود و خانوادهها در حالی که دعا میکردند، برای نجات عزیزان خود التماس میکردند. برخی مادران تنها بازمانده خانواده بودند و جوانانی را میدیدیم که والدینشان زیر آوار مانده بودند. با وجود صحنههای بسیار دردناک، تمرکز ما بر امدادرسانی و کمکرسانی بود.»
رودکی به تجربه احساسی خود نیز اشاره کرد: «چهل روز پس از حادثه، برای مراسم چهلم همسایههای شهید شهرک حضور داشتم و خود را به عنوان یکی از خانوادههای عزادار حس کردم. آن روز تازه توانستم بغض و اشک خود را آزاد کنم. این ۱۲ روز، تنها محدود به ایام حادثه نبود و اثرات آن در زندگی اهالی و خانوادههای آسیبدیده ادامه دارد.»
وی در پایان سخنان خود تأکید کرد: «در این ایام تکتک همکاران ما با استواری ایستادند و هیچ کدام از این حجم غم و اندوه باعث نشد که مقاومت ما شکسته شود یا کوتاهی در انجام وظایف رخ دهد.»
روایت محمدرضا عظیمی، اپراتور خودروهای سنگین شهرداری منطقه یک، از خدمت در روزهای جنگ
محمدرضا عظیمی، اپراتور و کارشناس خودروهای سنگین شهرداری منطقه یک، در جلسه خبری با بیان تجربه خود از روزهای سخت ۱۲ روز جنگ اخیر، از تلاشهای بیوقفه نیروهای خدمات شهری و امدادی برای حفظ ایمنی شهروندان سخن گفت.
عظیمی که حدود ۱۸ سال سابقه فعالیت در خدمات شهری دارد، گفت: «روز اول جنگ، حوالی زندان اوین و میدان تجریش، چندین پرتابه به نقاط مختلف منطقه اصابت کرده بود. ما به محض اطلاع، به سمت محل حادثه حرکت کردیم و تلاش کردیم مسیر رفتوآمد خودروهای خدماتی و امدادی، از جمله آتشنشانی و اورژانس، باز شود.»
وی افزود: «تردد خانوادهها و ساکنان در برخی خیابانها مسدود شده بود و تیم ما با دقت مسیرها را پاکسازی کرد تا نیروهای امنیتی بتوانند پرتابههای عملنکرده را بررسی و خنثی کنند. این عملیات حدود ۶۷ ساعت به طول انجامید و شامل کار با ماشینهای سنگین و بیل مکانیکی بود. هر اقدام با دقت فراوان و رعایت ایمنی کامل انجام شد تا هیچ حادثهای رخ ندهد.»
عظیمی درباره فشار روانی و تمرکز در این عملیات گفت: «تمرکز کامل ما بر روی کار و هر سانتیمتر پیشرفت بود. هر لحظه خطر بالقوهای وجود داشت و باید با دقت مطلق مسیرها را باز میکردیم. حتی لحظاتی که خطر پرتابههای عملنکرده وجود داشت، تیم ما با آرامش و تمرکز کار را ادامه داد.»
او با یادآوری حمایت و تشکر مردم محلی افزود: «خانوادههایی که تردد میکردند، برای قدردانی شیرینی و شکلات میآوردند و این روحیه بخشی به ما میداد تا با انگیزه ادامه دهیم.»
عظیمی در پایان سخنان خود با بیان آرامش پس از انجام مأموریت گفت: «خدا را شکر میکنم که هیچ حادثهای رخ نداد و توانستیم وظیفه ذاتی خود را به خوبی انجام دهیم و مسیرها را برای خودروهای امدادی ایمن کنیم.»
روایت توکلیزاده، معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران، از ایام جنگ ۱۲ روزه
محمد توکلیزاده، معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران، در جلسه خبری با بیان تجربه فعالیتهای شهرداری در ایام جنگ ۱۲ روزه، بر نقش شهروندان، نیروهای مسلح و نهادهای شهری در شکلگیری تهران مقاوم تأکید کرد.
توکلیزاده در آغاز سخنان خود گفت: «در این ایام، همه نهادها و ارگانها هر کاری که از دستشان برمیآمد انجام دادند تا حال مردم خوب باشد. شهرداری تهران نیز فعالیتهای بسیاری انجام داد که کمتر رسانهای شد و به گوش مردم نرسید.»
وی با اشاره به هویت تازهای که این روزها به شهر تهران داده شد، افزود: «تهران، پایتخت ایران با سابقهای ۲۶۷۰ ساله، همواره پر از افتخار بوده و این رخداد جهانی نیز هویت جدیدی به آن بخشید؛ هویتی که نشاندهنده مقاوم بودن شهر و مردم آن در شرایط بحران است.»
معاون فرهنگی شهرداری تهران ادامه داد: «در روزهای ابتدایی، برخی تلاش کردند فضای شهر را ناامن و مردم را مضطرب نشان دهند؛ اما مردم تهران با تدبیر و انضباط خود، خریدهای ضروری خود را انجام دادند و هیچگاه قفسههای فروشگاهها خالی نشد و هیچ صحنهای از غارت و هرج و مرج ایجاد نشد. این نشاندهنده فرهنگ دیرینه و تمدن پایدار مردم ایران است.»
توکلیزاده همچنین به همبستگی مردم اشاره کرد: «مردم حتی آنانی که برای چند روز از خانههای خود دور شدند، در شهرهای شمالی کشور با گرمی و محبت پذیرایی شدند. این فرهنگ دیرینه ایرانیان، یعنی همیاری و همدلی در سختیها، در این روزها بار دیگر به چشم آمد.»
وی در پایان بر اهمیت روایت این روزها توسط رسانهها تأکید کرد: «اصحاب رسانه، نویسندگان و فعالان رسانهای موظفند این هویت و روایت شهر تهران را به نسلهای آینده منتقل کنند تا همه بدانند که شهر و مردمش چگونه در این بحرانها ایستادگی کردند.»
روایت یونس شادلو از ۱۲ روز دفاع مقدس رسانهای در تهران
یونس شادلو، خبرنگار فعال در حوزه دفاعی، در نشست خبری شهرداری تهران روایت خود از ایام جنگ ۱۲ روزه را ارائه کرد. او با اشاره به آغاز فعالیتهای رسانهای پیش از جنگ گفت:
«از دیماه سال گذشته، همکاران من در گروه دفاعی خبرگزاری صدا و سیما و دیگر رسانهها مشغول پوشش رزمایشهای متوالی نیروهای مسلح بودیم تا نشان دهیم محاسبات دشمن اشتباه است و قدرت رسانهای ایران توانمند است.»
شادلو شرح داد که هنگام آغاز حملات، خود را به سازمان صدا و سیما رساند و خبر شهادت سردار حاجیزاده را دریافت کرد: «شرایط بسیار سخت و تلخ بود. وقتی به ستاد فرماندهی کل سپاه رسیدیم، متوجه شدیم حجم تحولات و عملیات رسانهای چه میزان سنگین است. باید در عین اطلاعرسانی، آرامش خود و همکارانمان را حفظ میکردیم.»
وی افزود: «همکارانم در سطح شهر و در ستاد خبرگزاری، بدون استراحت و با شیفتهای طولانی، لحظه به لحظه تحولات را رصد و پوشش دادند. حتی با وجود بمباران ساختمان شیشهای صدا و سیما و آسیب دیدن زیرساختها، هستههای خبری فعال ما در سطح شهر مانع ایجاد خلل در پخش اخبار شد. خبرنگاران و تصویربرداران با جان و دل تلاش کردند تا هیچ گزارشی به تعویق نیفتد.»
شادلو درباره بمباران ساختمان شیشهای گفت: «لحظهای که ترکش به من برخورد کرد، مدیران و همکارانم کمک کردند تا بدون توقف کار رسانهای ادامه دهیم. حضور و ایستادگی همکارانم باعث شد مردم شاهد پایداری رسانه ملی باشند و ترس دشمن بیاثر شود.»
او در پایان بیان کرد: «هر فریم و هر ساعت از این ۱۲ روز، داستانی از مقاومت و حماسه است. از خبرنگاران، تصویربرداران، رانندگان، و تیم فنی گرفته تا مدیریت و فرماندهی، همه با هم تلاش کردند تا روایت حقیقی این دفاع مقدس رسانهای ثبت شود. این ایثار و پایداری شایسته ثبت در تاریخ و ساخت مستندهای متنوع است.»
روایت محسن عراقی از روزهای نخستین و حضور مردمی در دوران جنگ ۱۲ روزه
محسن عراقی، فعال فرهنگی و مداح، در جلسه خبری حاضر شد و خاطرات و مشاهدات خود از روزهای آغازین حملات را با حاضران در میان گذاشت. عراقی با اشاره به حالوهوا و پاسخ مردمی در آن روزها گفت که مواجهه شهر با بحران را نمیتوان صرفاً مدیریتی خواند، بلکه تجربهای اجتماعی و عاطفی بود که ریشه در فرهنگ و پیوندهای اجتماعی داشت.
عراقی روایت خود را از شب آغاز حملات آغاز کرد: «شب پیش از غدیر بود؛ وقتی خبر رسید، تهران بهنوعی قفل شده بود و ارتباطات دچار اختلال. ما حرکت کردیم و در کوچه و محلهها دور هم جمع شدیم؛ گروههایی با موتور و پیاده به شناسایی و کمک میپرداختند. بسیاری از کسبه و مردم محلهها هم بیهیچ ادعایی به کمک آمدند.»
او از تلاشهای خود و همنفسانش برای حفظ نظم و کمک به امنیت محله سخن گفت: «ما در شبها گشت میزدیم تا از هر گونه آشوب یا سرقت جلوگیری کنیم؛ گاهی مردم ما را ناسزا میگفتند اما در نهایت میفهمیدند هدف ما حفظ آرامش و امنیت است. یادم میآید دوستانی که سالم نبودند یا سنشان بالا بود، نرفتن — اما بسیاری رفتند و کمک کردند.»
عراقی بخش مهمی از صحبتهای خود را به یاد شهدا و رفقا اختصاص داد. او با بغض از میلاد نماینده یاد کرد؛ جوانی که همکار رسانهای و از فعالان فرهنگی بود و پس از ۳۴ روز چشمانتظاری به شهادت رسید: «میلاد برای من نمونهٔ گوشبهفرمان و دغدغهمند بود؛ آن شبها که ما همراه هم بودیم، هیچوقت فراموشم نمیشود. دیدن تابوت او یکی از صحنههای فراموشنشدنی بود.»
او همچنین به روایتهای روزمره و انسانی آن دوران اشاره کرد: «دیدم پیرزنی را که یک دست و یک پا مصدوم شده بود؛ دیدن اینها دلها را پاره میکرد. در عین حال، صحنههایی از نوعدوستی هم دیدیم؛ کسانی که خانههایشان را برای هموطنان باز کردند و پذیرایی کردند. این همدلی نشان داد که بحران نتوانست پیوند اجتماعی را از بین ببرد.»
در بخش دیگری از سخنانش، عراقی به نقش هیأتها و جمعهای مردمی اشاره کرد و گفت: «مدیریتِ هیأتی بحران یعنی حذف موانع زائد و عملگرایی با حداقل هزینه و بیشترین بازده؛ اما آنچه ما دیدیم فراتر از مدیریت رسمی بود: مردمی که بهصورت خودجوش آمدند و کار را پیش بردند.»
عراقی در پایان تأکید کرد که این روزها و وقایعش دارای ظرفیت عظیمی برای روایتسازی و ثبت تاریخیاند: «هر یک از این فریمها و لحظهها میتواند مستندی بسازد؛ از ادب و ایثار مردم تا فداکاری فعالان رسانهای و فرهنگی. باید این روایتها ثبت و منتقل شود تا نسلهای بعد بدانند در آن لحظات سخت، مردم و فعالان چگونه ایستادند.»
روایت سعید فرجی از روزهای آغازین جنگ؛ از جنوب بیروت تا خیابانهای تهران
سعید فرجی، فعال رسانهای و روایتگر عرصه مقاومت، در این نشست گزارشی ملموس و انسانی از تجربه شخصیاش در روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه ارائه داد. فرجی گفت زندگیاش سالها با موضوع جنگ گره خورده است؛ از سفرهای مکرر به لبنان و دیگر مناطق بحرانزده تا بازگشت به تهران در روزهایی که بمباران شهر را لرزاند — اما این بار «جنگ به خانهٔ خودشان آمده بود».
فرجی روایت خود را اینگونه آغاز کرد: «سال ۸۵ برای اولین بار به جبهه لبنان رفتم و از آن روز زندگیام به نوعی با جنگ گره خورد. اما وقتی شبی در تهران برج میلاد را زیر بمباران دیدم، تازه فهمیدم معنی جنگ وقتی خانواده، همسایه و شهر خودت در خطر باشند چیست.»
او با اشاره به شب نخست حملات و حالوهوای شهر گفت: «آن شب تهران بهنوعی قفل شده بود؛ ارتباطات مختل بود و مردم خانه را ترک کردند یا در کوچهها گرد هم آمدند. ما با موتورها و پیاده در محلهها گشت زدیم تا نظم را حفظ کنیم و از هر گونه اغتشاش یا سرقت جلوگیری کنیم. خیلیها اول متوجه نبودند، بعضیها ناسزا گفتند، اما در نهایت همدلی و همراهی غالب شد.»
فرجی به تجربههای تلخ و دردناک اشاره کرد: «یکی از اولین چیزهایی که در آن روزها دیدم، تابوت یک شهید بدون سر بود؛ دیدن خانوادههایی که چشمانتظار و بیتاب بودند، صحنههایی بود که هیچگاه فراموش نخواهم کرد.» او از جوانانی چون میلاد نماینده یاد کرد و گفت میلاد برای او نماد مخاطبی بود که با دلنگرانی فرهنگی و رسانهای وارد میدان شد و در نهایت به شهادت رسید؛ تصویری که «دیدن تابوت او برای همیشه در ذهنم حک شد».
در کنار تلخیها، فرجی به جلوههای همدلی و همبستگی اجتماعی اشاره کرد: «خانهها باز شد؛ مردم شهرهای دیگر میزبان همشهریان تهرانی شدند؛ در خیابان انقلاب روزی که راهپیمایی شکل گرفت، دیدم که مردم یکییکی از جاهای مختلف وارد میشوند و نفس شهر گشوده میشود — تصاویر و صورتهایی که تو را به آغوش گرفتنشان میکشاند.»
او با تأکید بر ضرورت حفظ امید و چراغنگهداشتن تهران گفت: «ما باید صبور باشیم؛ تهران باید چراغهایش را روشن نگه دارد. اگر این عرصه را خالی کنیم، در برابر تاریخ و آیندگانمان پاسخگو نخواهیم بود.» فرجی افزود که تجربهٔ مواجهه با جنگ در کشورهای دیگر تفاوت اساسی داشت چون این بار خانواده و عزیزان او در معرض خطر بودند و این واقعیت حس مسئولیت و تحمل را چند برابر کرد.
در بخشی از سخنانش، فرجی از اهمیت روایت و ثبت این روزها گفت: «ما در رسانه موظفیم تاریخ را بخوانیم و روایت کنیم. مقاومت تنها یک شعار نیست؛ تجربهای است که مردم را نجات داد و باید در زندگی روزمرهمان جاری باشد.» او در پایان امیدش را به پایان جنگ ابراز کرد اما خاطرنشان ساخت که تا آن زمان باید با همدلی و منطقِ مقاومتی، ایران و تهران را حفظ کرد.
روایت راحله امینیان از برنامه «لاله خیز» و شهدای جنگ ۱۲ روزه
راحله امینیان، مجری برنامه تلویزیونی «لاله خیز» و بانویی فریخته از شمیران، با ارادت و تواضع، تجربه خود از روایت تهران و زندگی خانوادهها در روزهای جنگ ۱۲ روزه را به اشتراک گذاشت. او که اصالتاً تهرانی و علاقهمند به شهرش است، تأکید کرد که حتی در شرایط بحرانی، تهران و همشهریانش شایسته آرامش و حفاظت هستند.
امینیان بیان کرد که در همان لحظات اولیه بمباران تهران، با توجه به فعالیت رسانهای خود، به سرعت وارد فضای رسانههای مجازی شد و همراه با تیم خود یک «قرارگاه رسانهای» برای پوشش اخبار و اطلاعرسانی ایجاد کردند. او با خانوادههای شهدای غیرنظامی که در این روزها جان خود را از دست دادند، ارتباط برقرار کرد و تلاش داشت روایت مظلومیت و زندگیشان را به گوش مردم برساند.
خانم امینیان با اشاره به تجربه خود از شهید پارسا، گفت: «پارسا جوانی عاشق ایران بود که حتی در زندگی روزمره و ورزشهایش نیز تعلق و تعصب به ایران را نشان میداد. خانواده و دوستان او پس از شهادتش متوجه میشوند که عشق و تعهدش به وطن، همچنان الهامبخش نسل جوان است.»
او تأکید کرد که روایت خانوادهها و سبک زندگی شهدای ۱۲ روزه، وظیفه رسانههاست و اصحاب رسانه باید به شکلی مؤثر و دقیق مظلومیت و حقانیت آنان را به مخاطبان منتقل کنند. امینیان در پایان افزود: «ما در برنامه لاله خیز توانستیم روایت ۶۰ شهید را منتقل کنیم، اما هنوز هزاران شهید دیگر هستند که باید با ادبیات جدید و مناسب رسانهای، مظلومیت آنها روایت شود.»
با سخنان امینیان، پیام اصلی روشن شد: حفظ یاد و خاطره شهدای جنگ ۱۲ روزه و انتقال مظلومیت آنها به نسلهای بعدی، نه تنها یک وظیفه اخلاقی، بلکه یک مسئولیت رسانهای و اجتماعی برای همه اهالی فرهنگ و رسانه است.
علی رکاب، کتابفروش و روایتگر روزهای جنگ تهران
علی رکاب، کتابفروش حرفهای و علاقهمند به مطالعه، امشب مهمان ما بود و از تجربه خود در روزهای جنگ تهران سخن گفت. او که در ایام بحران، کتابفروشی خود را تعطیل نکرده بود، روایتهای جالب و پرانرژی از این دوران ارائه داد.
رکاب با اشاره به آمادگی ذهنی خود برای مواجهه با شرایط بحرانی، گفت: «وقتی انسان با مرگ روبهرو میشود، ارزش زندگی بیشتر حس میشود.» او توضیح داد که در روزهای جنگ، هر روز مسیر شهریار تا خیابان انقلاب تهران را میپیمود تا کتابفروشی را باز نگه دارد و به مردم خدمت کند، حتی زمانی که شهر کمکم خالی میشد و بسیاری به شهرستانها یا خارج از تهران میرفتند.
وی به تجربه حضور خود در فروشگاه میان صدای شلیک ضد هوایی و پدافند اشاره کرد و گفت: «یک خانم در روز تولد خود، زیر بمباران، برای خود کتاب خرید. این صحنه نشان میدهد مردم حتی در شرایط سخت تلاش میکنند زندگی و شادی را حفظ کنند.»
رکاب همچنین یادآور شد که در ایام جنگ، مردم بیش از همیشه به مطالعه روی آوردند. بسیاری از کسانی که از تهران رفته بودند، تماس میگرفتند تا در انتخاب کتاب راهنمایی شوند. او این تجربه را نمونهای از اراده مردم برای ادامه زندگی عادی و تلاش برای حفظ روحیه در شرایط بحرانی دانست.
علی رکاب با تاکید بر اهمیت فرهنگ مطالعه در زمان بحران، گفت: «زندگی در شرایط جنگ، انسان را غنیتر میکند و کتابخوانی میتواند تمرکز و آرامش ذهنی به همراه داشته باشد.» او اشاره کرد که حتی در چنین روزهایی، باز بودن کتابفروشیها به مردم حس زندگی و امید میدهد و تجربه زیستن در تهران را در دل شرایط جنگی قابل لمس میکند.
به گزارش علیرضا هداوند.











نظرات
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
از ارسال نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد خودداری کنید.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نماييد.
نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.