نامه حسن روحانی به شورای نگهبان، مانیفست نواصلاح طلبی

نامه روحانی را می توان به مانیفست نواصلاح طلبی تعبیر کرد که در عصر پسا هاشمی و در دوران بازنشستگی سیاسی خاتمی ادعای رهبری جریان انتقادی را مطرح ساخته و همزمان، قدمت کنش‌گری هایش را مساوی با قدمت جمهوری اسلامی و در تراز یکی از بنیانگذاران آن معرفی می کند و در مقام یک عالیجناب و پدرخوانده سیاسی، فراتر از رسیدگی به اتهامات خود، حقوق استیفا نشده لاریجانی و ظریف را مطالبه می کند.

نامه حسن روحانی به شورای نگهبان، مانیفست نواصلاح طلبی
170207

محمدرضا اخضریان کاشانی، کارشناس مسائل سیاسی در مورد نامه حسن روحانی به شورای نگهبان در یادداشت خود با اشاره به این که مخاطب این نامه حامیان انتخابات 92 و 96 وی هستند نوشت:

دوشنبه ۲۴ اردیبهشت، آقای روحانی رییس جمهور سابق، در واکنش به نامه اعلام دلایل رد صلاحیتش در انتخابات خبرگان، طی یک نامه سرگشاده تفصیلی به آن واکنش نشان داد.

تحلیل محتوای این رنجنامه مکتوب که به جای شورای نگهبان، خطاب به مردم بویژه حامیانش در انتخابات های ۹۲ و ۹۶ نوشته شده بود را می توان در چند سطح مدنظر قرار داد. سطح نخست آن پاسخ هایی است که به اتهامات خود داده و از موقعیت خود دفاع نموده و از موضع مدعی، برخی از آنها را از افتخارات خود نیز دانسته است.

اما در سطحی بالاتر نامه روحانی را می توان به مانیفست نواصلاح طلبی تعبیر کرد که در عصر پسا هاشمی و در دوران بازنشستگی سیاسی خاتمی ادعای رهبری جریان انتقادی را مطرح ساخته و همزمان، قدمت کنش‌گری هایش را مساوی با قدمت جمهوری اسلامی و در تراز یکی از بنیانگذاران آن معرفی می کند و در مقام یک عالیجناب و پدرخوانده سیاسی، فراتر از رسیدگی به اتهامات خود، حقوق استیفا نشده لاریجانی و ظریف را مطالبه می کند.

بیانیه روحانی، آشکارا اعلام نامزدی او برای رهبری جریان جمهوری خواه در دوقطبی قابل تصور جمهوریت  اسلامیت است که در آینده نزدیک و در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۴ احتمال خودنمایی دارد.

روشن است که روحانی نه از موضع یک نامزد احتمالی که از جایگاهی بالاتر و در مقام رهبر یک جریان سیاسی و فکری درصدد احیای رای ۲۳ میلیونی خویش به سود گفتمانی است که در چالش های کنونی مشارکت و کارآمدی ممکن است بر سپهر سیاسی کشور حاکم شود.

بی شک چالش های روحانی در این مسیر فراوان است که از جمله آنها می توان به باورپذیری چنین جایگاهی از سوی جامعه گریزان شده از سیاست از یکسو و کنش‌گران اصلاح طلب معتدل و پذیرش روحانی به عنوان بدیل خاتمی از سوی دیگر اشاره کرد. چنانکه پیش از این، افرادی چون #جهانگیری با طرح جایگاه رابط اصلاحات با رهبر انقلاب، ادعای برادرخواندگی اصلاح طلبان را مطرح نموده بودند که با واکنش سردی روبرو شد.

در کنار این دو چالش، مخالفت و مقاومت طیف رادیکال اصلاحات از یکسو و رد و طرد مخالفان سیاسی و فکری روحانی  از سوی دیگر نیز قابل تامل خواهد بود.
در گام مهم آخر نیز پذیرش روحانی به عنوان زبان تازه جریان منتقد و به رسمیت شناختن این نقش از سوی مقامات عالی نظام بزرگترین چالش سیاسی اوست که می تواند به او عمر سیاسی تازه ای ببخشد یا بازنشستگی اجباری او را نیز رقم بزند.