مکانیسم ماشه؛ بحران سیاسی یا آزمایش روانی جامعه ایران؟
مکانیسم ماشه؛ بحران سیاسی یا آزمایش روانی جامعه ایران؟ عنوان یادداشتی است که میگوید: فعالسازی یا حتی تهدید به فعالسازی این مکانیسم، روان جامعه را دستخوش نوسان میکند و همین نوسان میتواند آثار عمیقی بر رفتار اجتماعی، اعتماد عمومی و سرمایه روانی کشور داشته باشد. تجربههای گذشته نشان داده است که هر بار بازگشت تحریمها به میان آمده، نخستین پیامد آن افزایش «عدم قطعیت» و اضطراب عمومی بوده است.
به گزارش جهت پرس؛ عباس طاهری در یادداشت وطن امروز نوشت: وقتی از «مکانیسم ماشه» سخن گفته میشود، بحث فقط در سطح دیپلماسی یا متون حقوقی باقی نمیماند. این واژه، به محض طرح شدن، در زندگی روزمره مردم نفوذ میکند؛ در قیمت ارز، در بازار کالاهای اساسی، در گفتوگوهای خانوادگی سوالات کودکانه پسرم و حتی در سطح امید و اضطراب جمعی. فعالسازی یا حتی تهدید به فعالسازی این مکانیسم، روان جامعه را دستخوش نوسان میکند و همین نوسان میتواند آثار عمیقی بر رفتار اجتماعی، اعتماد عمومی و سرمایه روانی کشور داشته باشد. تجربههای گذشته نشان داده است که هر بار بازگشت تحریمها به میان آمده، نخستین پیامد آن افزایش «عدم قطعیت» و اضطراب عمومی بوده است. وقتی مردم نمیدانند فردا قیمتها چه خواهد شد یا چه محدودیتهای تازهای در راه است، احساس فقدان کنترل بر زندگی خود را تجربه میکنند. این احساس زمینهساز رشد شایعات و تقویت روایتهای غیررسمی میشود. به موازات این اضطراب، نوعی «خستگی سیاسی-اقتصادی» در جامعه شکل میگیرد؛ مردمی که بارها با چرخه تحریم و تهدید مواجه شدهاند، انرژی روانی خود را برای مقابله با وضعیتهای تازه از دست میدهند و به سوی بیتفاوتی یا نومیدی سوق داده میشوند. در چنین شرایطی اگر روایتهای رسانهای مسئولانه نباشد و پیامهای رسمی دچار تناقض یا تأخیر شوند، اعتماد عمومی فرسایش پیدا میکند و جای خالی آن را اخبار هدایتشده و شایعات پر میکنند.علم ارتباطات به ما میآموزد که بحرانها تنها در میدان سیاست رخ نمیدهند، بلکه در میدان پیامها و ادراکها نیز ساخته و بازتولید میشوند. از این منظر، سه اصل کلیدی برای کنترل پیامدهای روانی مکانیسم ماشه اهمیت دارد: شفافیت، تداوم و سازگاری. شفافیت یعنی مردم دقیقاً بدانند چه اتفاقی افتاده و چه تصمیمی در راه است. تداوم یعنی اطلاعرسانی نباید به چند بیانیه پراکنده محدود شود، بلکه باید جریان اطلاعاتی منظم وجود داشته باشد که اجازه ندهد خلأ خبری با شایعات پر شود. و سازگاری یعنی مسئولان و نهادهای مختلف پیامهای متناقض صادر نکنند؛ زیرا همین تناقض، به اندازه اصل بحران، اضطرابزا است.در این میان نقش مردم، مسئولان و رسانهها هر کدام تعیینکننده است. مردم باید «مصونیت اطلاعاتی» پیدا کنند؛ به این معنا که خبر را از منابع معتبر پیگیری کنند، در برابر شایعات عجولانه عمل نکنند و با بازنشر بیتأمل پیامهای هیجانی، زنجیره اضطراب را طولانیتر نسازند. مسئولان باید با سرعت و دقت اطلاعرسانی کنند، پیامهای خود را هماهنگ سازند و همزمان سیاستهای حمایتی مشخص برای گروههای آسیبپذیر ارائه دهند تا حس امنیت اجتماعی تقویت شود. رسانهها نیز باید میان خبر و هیجان تفاوت قائل شوند. تیترهای فاجعهساز و مبالغهآمیز اضطراب را دوچندان میکند، در حالی که گزارشهای تحلیلی و مستند میتواند مخاطب را آماده سازد و از او در برابر شایعات حفاظت کند.به بیان روشن، مکانیسم ماشه تنها یک ابزار در عرصه سیاست بینالملل نیست، بلکه یک «تجربه اجتماعی-روانی» برای مردم است. این تجربه میتواند جامعه را به سمت اضطراب و بیاعتمادی سوق دهد یا برعکس، فرصتی برای ارتقای سواد رسانهای و تقویت انسجام ملی باشد. اگر مردم هوشیارانه رفتار کنند، مسئولان به اصول ارتباطی پایبند باشند و رسانهها مسئولانه خبررسانی کنند، میتوان از شدت پیامدهای روانی کاست و فضای تصمیمگیری عقلانی را حفظ کرد. مدیریت چنین شرایطی تنها با اراده سیاسی ممکن نیست؛ نیازمند مسئولیتپذیری رسانهها و مشارکت فعال شهروندان نیز هست.من به عنوان پژوهشگر ارتباطات بر این باورم که آیندهٔ جامعه در گرو آن است که پیامها چگونه مدیریت شوند. بحرانها همیشه وجود دارند، اما این نحوه ارتباط است که تعیین میکند بحران به یک زخم روانی جمعی بدل شود یا به فرصتی برای همبستگی و بلوغ اجتماعی.












نظرات
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
از ارسال نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد خودداری کنید.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نماييد.
نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.