یادداشت تحلیلی؛

فیلتر شدن اینستاگرام؟ شاید وقتی دیگر!

فیلتر کردن اینستاگرام شاید در دور دست تصمیمی عاقلانه باشد اما آن هم اقدامات فراوان فرهنگی، زیر ساختی خدماتی و… از پیش تعیین شده می خواهد.

فیلتر شدن اینستاگرام؟ شاید وقتی دیگر!

عباس طاهری کارشناس فضای مجازی نوشت: ترند مخالفت با حاکمیت در تصمیمات حکمرانی امروز موضوع فیلتر شدن اینستاگرام با ادبیات های مختلف است. و تکرار گزاره فیلتر اینستاگرام با تکیه بر کسب و کارهای این پلتفرم نوعی قطعیت در فیلتر اینستاگرام توسط حاکمیت را به مخاطب القا میکند. حال آنکه هیچ تصمیمی در حاکمیت برای این مسئله حتی عنوان نشده است.

اما آیا فیلتر شدن اینستاگرام به صورت یک شبه امکان پذیر است؟
آمارهای شنیداری (که در نوع خود بسیار جالب هستند و در حوزه ICT عموما کسی آمار دقیق عرضه نمیکند) در زمان فیلتر تلگرام اعلام میکرد که ۱۰۰هزار‌ نفر در تلگرام شاغل هستند. برآورد اولیه از این آمار در آن زمان کفه ترازو را به سمت دروغ و آمارسازی به منظور جلوگیری از تصمیم‌ حاکمیت در آن شرایط سوق داد. بعدها مشخص شد که آمار فعالین در تلگرام نزدیک به همین عدد بوده است. چند روز قبل رییس مرکز ملی اعلام کرد که ۲میلیون و چهارصدهزار صفحه کسب و کاری در اینستاگرام فعالیت میکنند و مرکز آمار نیز اعلام کرده است که از مجموع این صفحات ۱۱ میلیون ایرانی کسب درآمد دارند. اگر این آمار باشد (باز هم بر اساس آمار شنیداری)  مسدودسازی اینستاگرام یعنی تصمیم به اختلال در معیشت یازده میلیون نفر!  

مسئله اول این است که چه برنامه‌ای برای این عده در‌نظر گرفته شده؟ آیا کاهش پهنای باند یا اختلال در ترافیک بعنوان اولین گام برخورد با اینستاگرام‌ عاقلانه است؟ کوچ به جایگزین های داخلی مانند نزدیکا، روبینیو، باهم، کسبینو و باسلام و امثال آن میتواند بار حاکمیت در این کوچ را بر عهده بگیرند یا نه؟ آیا آماری وجود دارد که این افراد چند درصد فروش خود را در اینستاگرام و چند درصد را در پلتفرم های داخلی کسب میکنند؟ آیا توان فنی پلتفرم های داخلی برای عرضه کافی است؟ مشوق های مناسب برای کسب و کارها و کاربران (مردم) مانند ابزار پرداخت، امکان مقایسه بین دو محصول در دو صفحه مختلف، بررسی روند قیمت ها، دسترسی به استاندارد های مختلف کیفی محصولات، رتبه بندی کسب و کارها و… در این پلتفرم ها وجود دارد؟  اگر قرار است کسب و کاری تغییر پلتفرم بدهد باید برای آن کسب و کار یا استفاده کننده از آن محصول آورده ای داشته باشد. صرف انتقال تنها ایجاد نارضایتی میکند.  

مسئله دوم این است که آیا اینستاگرام فقط فضای کسب و کار است؟ مثلا اگر ما توانستیم این 2میلیون و چهارصد هزار صفحه را به کسبینو منتقل کنیم آیا مسئله حل شده است؟ و مسیر برخورد با اینستاگرام هموار می شود؟ یکی از موضوعات مهم ایجاد گره ی عاطفی در این شبکه ها توسط کاربران است. شبکه ای از دوستان مجازی که دارایی مجازی هر کدام از کاربران است. آیا فکری برای این علقه عاطفی شده است؟ آیا پیمایشی صورت گرفته است که چند درصد از کاربران ایرانی اقدام به تولید و نشر محتوا (در قالب استوری یا پست) میکنند؟ چند درصد از این محتواها توسط کسب و کار منتشر می شود؟ چند درصد از کاربران از اینستاگرام برای روابط اجتماعی استفاده میکنند؟ چند درصد از اکسپلورر برای جستجوی محتوا استفاده میکنند؟  

تصور من این است تصویر درستی از فضای اینستاگرام نه برای فعالین این حوزه و نه مدیران وجود ندارد. بد بینانه آن که تصمیمات اعلامی مبتنی بر هیچ داده‌ای نیست.  

فیلترینگ اینستاگرام شاید در دور دست تصمیمی عاقلانه باشد. آن هم پس از اقدامات فراوان فرهنگی، زیرساختی خدماتی و… اما آن زمان هم گرفتن همچین تصمیمی، جرات فراوان میخواهد. باید دانست دل و جرات داشتن برای تصمیم‌گیری شرطی لازم است ولی کافی نیست. اگر شبکه مشاوران  حاکمیت اطلاعات غلط یا ناقصی را در موضوعی منتقل کنند، یک تصمیم اشتباه، منجر به نابودی راهی خواهد شد که درست است اما بعلت اجرای غلط هیچ کس عهده دار تصمیم دوباره در آن مسیر نخواهد شد.