جهت پرس بررسی میکند
علی هاشمی چه کسی بود و چرا صدام او را میخواست؟
علی هاشمی نامی که بارها در دیدارهای رهبری به زبان آمده و از رشادتهای این اسطوره شهید گفتهاند، شهیدی که این روزها کمتر به جوانانی که در حال و هوای جنگ تحمیلی نبوده اند شناخته شده است، که اگر از این شهیدان بیشتر سخن به میان بیاید به این راحتیها دشمن نمیتواند در ذهنهای جوانن در مورد حقایق ایران نفوذ کند.
زهرا لایق حقیقی؛ در دیدار روز شنبه مردم کرمان و خوزستان با مقام معظم رهبری، ایشان به خاطری اشاره کردند که شاید جای خالی بازخوانی آن در این ایام بسیار مشهود است. بارها و بارها رهبر انقلاب به این نکته اشاره کرده بودند که با بازخوانی خاطرات و رشادتهای شهدای جنگ این اسطورههای ملی را در ذهنهای مردم زنده نگهدارید و ارزش حفظ یاد و نام شهدا کمتر از خود شهدا نیست مخصوصا شهید علی هاشمی که در این دیدار خاطره جالبی را از ایشان بیان نمودند.
علی هاشمی
علی هاشمی 10 دی ماه سال 1340 در محلهی عامری اهواز به دنیا آمد. بعد از اقدامات انقلابی و مبارزه با رژیم فاسد شاهنشاهی حالا نوبت به جبهه جنگ بود. بعد از سال 57 با پیگیریهای بسیار اقدام به به تشکیل سپاه حمیدیه کرد. با شهادت فرمانده سپاه حمیدیه شهید نظرآقایی، آقای شمخانی فرمانده سپاه خوزستان علی هاشمی را به عنوان فرمانده سپاه حمیدیه انتخاب کرد و با گسترش محورهای عملیاتی در طول جنگ ایران و عراق، علی هاشمی تیپ ۳۷ نور را در منطقه حمیدیه راهاندازی کرد. پس از عملیات بیتالمقدس، اقدام به تشکیل سپاه بستان و پس از آن سپاه هویزه نمود. ایجاد تعدادی از پاسگاههای مرزی، با هدف پدافند از منطقه خوزستان نیز از فعالیتهای دیگر او در سالهای نخست جنگ بود. وی پس از تشکیل قرارگاه نصرت در سپاه پاسداران و ارائه طرح کلی عملیات خیبر و عملیات بدر، مسئولیت سپاه ششم (سپاه امام جعفر صادق) را عهدهدار شد، که حاصل آن سازماندهی ۱۳ یگان رزمی و پشتیبانی سپاه پاسداران، در استان خوزستان بود.
قرارگاه نصرت
بعد از عملیات والفجر مقدماتی در بهمن سال 61 که با شکست مواجهه شد عملیات های کوچکی در سال 62 با عنوان والفجر های 1 ال 6 انجام شد که از عملیات والفجر 3 به بعد همه در آستانه عملیات اصلی خیبر و برای سازماندهی و مقدمات عملیات صورت گرفت. در این مدت و با تجربه شکست والفجر مقدماتی متوجه شدن به دلیل مصافت زیاد منطقه و تسلط عراق بر این منطقه امکان عملیات بزرگی چون والفجر نیست پس باید به فکر راه دیگری باشند. اینجا بود که محسن رضایی در خاطرات خود گفته بود که علی هاشمی طرحی را به آقای شمخانی پیشنهاد میدهد و با مطرح شدن این طرح نزد امام تصمیم بر این شد تا ساماندهی دقیق اطلاعات از گروه تشکیل شده علی هاشمی جایی سخنی به میان نیاید. از اینجا کار علی هاشمی آغاز میشود. وی با ساماندهی نیروهای محلی امن با بلم و قایقهای مخصوص ماهی گیری و با لباس محلی در آبهای شط شروع به جمع آوری اطلاعت منطقه میکند حتی در خاطرات برخی از دوستان این شهید آمده بود که تا نزدیک ترین مقرها و نزدیکان صدام نفوذ کرده. اطلاعاتی که علی هاشمی با تشکیل مقر سری قرارگاه نصرت ایجاد کرده بود خلق واقع عجیب و بزرگی را برای ایران رقم زد. آنهم عملیات خیبر و بدر از دل شط هورالعظیم بود، جایی که عراقیها حتی لحظهای به ذهنشانم هم خطور نمیکرد از آنجا رکب بخورند. بعد از عملیات نام قرارگاه نصرت رسما اعلام شد و علی هاشمی به عنوان فرمانده این قرارگاه معرفی شد.
در قرارگاه سری نصرت نیروهای تحت امر علی هاشمی توانستند 420 مورد شناسایی را بدون لو رفتن حتی یکی از آنها انجام دهند. «قرارگاه نصرت» عملاً از اواخر بهار سال 1362 و بعد از شکست والفجر مقدماتی کار خود را آغاز کرد و مقر آن در منطقه «رُفَیع» بود. تعدادی از بومیهای هور از جمله تعدادی از عشایر عرب عراقی و مجاهدین عراقی نیز همکاری میکردند. نیروهای اطلاعاتی این قرارگاه سعی داشتند از قایقهای بصری و بلم که مخصوص اعراب عراقی بود، استفاده کنند و لباسهای بومی و محلی بپوشند و در پوشش صیادی و ماهیگیری و با تکلم به زبان عربی، منطقه را شناسایی کنند.
عصبانیت صدام و جستجو برای پیدا کردن علی هاشمی
زمانیکه صدام متوجه شد چه رکبی خورده است مسلما بسیار عصبی شد، علی هاشمی برای جمع کردن اطلاعات تا بیخ گوش صدام پیش روی کرده بود اتفاقی که لحظهای از ذهن صدام عبور هم نمیکرد. به همین دلیل صدام اعلام کرده بود او را زنده بیابند. فرماندههان بعثی همه جا دنبال علی هشمی بودند حتی در بین اسرا، سردار گرجیزاده در خاطرات خود برای این پیگیری صدام گفت: هنگامی که من اسیر شدم وقتی گفتند علی هاشمی اسیر شده است، به بازجوهای عراقی که من را شکنجه میکردند گفتم که خب بروید از او بپرسید که من چه کاره هستم. آن وقت متوجه میشوید که من بیگناهم. عراقیها حتی در اردوگاه موصل عکسی از علی هاشمی را به اسرا نشان داده بودند اما هیچ اثری از علی هاشمی نبود. علی هاشمی در زمان جنگ هیچگاه جلوی دوربین نرفت و مصاحبهای انجام نداد و حتی در جلسات نیز به گونهای صحبت نمیکرد که مطرح بشود. این از گمنامیهای علی هاشمی است.
صدام هیچگاه دستش به علی هاشمی نرسیده بود و از 4 تیر سال 67 که دقیق متوجه نشده بودن او شهید شده یا اسیر تا سال 82 که صدام زنده بود هیچکس حرفی از علی هاشمی به میان نیاورد و داغ خیال باطل صدام برای این شهید را به دل او گذاشتند.
تقریبا مطمئن بودند که علی هاشمی اسیر نشده است چون اگر وی اسیر صدام میشد برگ برنده بزرگی به دست صدام میافتاد که میتوانست خیل زیاد ایران را تحت فشار قرار دهد.
شط علی
در هوالعظیم منطقیای را که احتمال شهادت شهید هاشمی در آنجا بود را به یاد این سرار بلند آوازه شط علی نام گذاری کردند که پیکر او در ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ در همان منطقه پیدا شد و در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.
در فضای مجازی چه گذشت؟
این اشاره مقام معظم رهبری به شهید علی هاشمی از دید اهالی مجازی در این دیدار پنهان نماند و با انتشار مطالبی ارادت خود را به این شهید والا مقام عرضه داشتند.
نظرات
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
از ارسال نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد خودداری کنید.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نماييد.
نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.