صبحانه با زرافه‌ها؟ نه ممنون!

صبحانه با زرافه‌ها باوجود اینکه از تم چندان بکر و نویی برخوردار نیست ولی روی کاغذ همچنان جذاب است. چند دوست برای اینکه بتوانند از فضای حوصله‌سربر عروسی رفیق‌شان «رضا» (پژمان جمشیدی) فاصله بگیرند به دامن مواد مخدر پناه می‌برند و حتی داماد را هم به یاد ایام مجردی به ضیافت کوچک خود در موتورخانه تالار عروسی دعوت می‌کنند.

صبحانه با زرافه‌ها؟ نه ممنون!

به گزارش جهت پرس؛ ایمان عظیمی خبرنگار فرهنگی در گزارش روزنامه فرهیختگان نوشت: فیلم «صبحانه با زرافه‌ها» را برای اولین‌بار در چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر تماشا کردم و ارتباط خوبی با فضای جاری در اثر برقرار کردم؛ فیلم آن کاری که لازم بود را برای درگیر شدن مخاطبش نسبت به سوژه انجام داده بود، اما در مرتبه دوم این اتفاق آن‌طور که انتظارش را داشتم نیفتاد. البته این مسئله چندان غیرعادی هم به‌نظر نمی‌رسد، بسیاری از افراد به‌مرور نظرشان نسبت به بسیاری از اتفاقات تغییر می‌کند و عالم فیلم و سینما هم طبیعتا استثنای این قاعده به حساب نمی‌آیند.

پیش‌تر در یادداشت کوتاهی که برای این اثر نوشتم اشاره کردم که صبحانه با زرافه‌ها در خط داستانی خود شباهت زیادی به سه‌گانه «خماری» تاد فیلیپس دارد و دقیقا اتمسفر و وضعیت خل‌خل‌بازی آدمک‌های درون آن سه اثر را به ذهن خوره‌های فیلم متبادر می‌کند. اما خاستگاه فکری فیلیپس و سروش صحت با هم تفاوت‌های زیادی دارد؛ اولی برای سرگرمی محض پشت دوربین قرار گرفته و دومی خواسته حرف مهمی درمورد زندگی خود و طبقه‌اش بزند. مشکل اساسی صبحانه با زرافه‌ها دقیقا همین است که می‌خواهد هستی و چیستی مرگ و زندگی را در قالب یک «استونرمووی»، به‌عنوان یکی از ساب‌ژانرهای کمدی به تماشاگرش انتقال دهد، درحالی‌که مخاطب برای دیدن فیلمی از ‌سروش صحت‌ با آن سابقه درخشان در امر سریال‌سازی و تجربه موفق در ساخت آثار کمدی پا به سالن سینما گذاشته و از او انتظار «خلق موقعیت» و ساخت لحظات خنده‌دار دارد.

اگر فیلم صرفا با تکیه بر الگوهای ژانری مقاصد خود را پیش می‌برد می‌شد انتظار این را داشت که به اثری مهم در تاریخ سینمای ایران تبدیل شود، ولی استفاده گاه و بی‌گاه از نماد و تأکید بر پیشبرد روایت از منظر سوبژکتیو کار دست ایده خوبِ صبحانه با زرافه‌ها داده و فیلم را به اثری یک‌بار مصرف تبدیل کرده است، به‌گونه‌ای که ارتباط مخاطب با آن پیش از نقش بستن تیتراژ به پایان می‌رسد و فکر کردن درمورد جهانِ انتزاعی سروش صحت و دوستان را به اهلش واگذار می‌کند.

صبحانه با زرافه‌ها باوجود اینکه از تم چندان بکر و نویی برخوردار نیست ولی روی کاغذ همچنان جذاب است. چند دوست برای اینکه بتوانند از فضای حوصله‌سربر عروسی رفیق‌شان «رضا» (پژمان جمشیدی) فاصله بگیرند به دامن مواد مخدر پناه می‌برند و حتی داماد را هم به یاد ایام مجردی به ضیافت کوچک خود در موتورخانه تالار عروسی دعوت می‌کنند. رضا به‌خاطر زیاده‌روی در مصرف مواد از هوش می‌رود و وقتی به هوش می‌آید دیگر هیچ‌چیز شبیه به گذشته نیست و همه‌چیز تغییر کرده است. مخاطب با افرادی روبه‌روست که برای رنگ و بو دادن به زندگی مرفه و بی‌دغدغه‌شان حاضر به انجام هر کاری هستند و حتی اتفاقاتی همچون مرگ هم نمی‌تواند آن‌ها را از هدف خویش برای کامجویی از لحظه‌لحظه زندگی جدا کند.

رفتار سروش صحت با «رضا» و «مجتبی» (بهرام رادان) به‌عنوان تنها آدم‌های زمینی و اینجایی ماجرا -که هنوز ذره‌ای معرفت و دغدغه انسانی در وجودشان زنده است- نه‌تنها مناسب نیست، بلکه دور از انصاف است چون آن‌ها را به کام مرگ می‌کشاند و در جایی پرت و با فاصله از موقعیت خوبِ شب گذشته رها می‌کند، درحالی‌که اگر به ژانر خود وفادار می‌بود، این اکیپ و در رأس آن‌ها، رضا و مجتبی را با یک پایان خوش‌ زمینی و انضمامی روبه‌رو می‌کرد. اثر اگرچه می‌خواهد با ضرب و زور، خود را فیلم مهمی در باب معنای زندگی نشان دهد ولی بیشتر به مانیفست طبقه متوسط و نوع نگاهشان نسبت به موقعیتی که در آن قرار گرفته‌اند تبدیل می‌شود.

سروش صحت با صبحانه با زرافه‌ها برخلاف دیگر کمدی‌های روی پرده به مخاطبانش توهین نمی‌کند و در ساختن چند موقعیت، به‌خصوص سکانس رستوران هم عملکرد خوبی دارد ولی به دلیل آنچه گفته شد و همین‌طور تأکید بیش از حد بر شوخی‌های جنسی بدل به یک اثر تراز در ژانر کمدی و استونرمووی هم نمی‌شود. استفاده از شوخی‌های جنسی فی‌النفسه بد نیست ولی باید به دنبال کارکرد منطقی آن در صحنه بود. صحت نشان داده که بدون دراز کردن دست کمک به سوی این ایده‌های تکراری و گاه برخورنده هم می‌تواند مردم را بخنداند و حیف است که قدر گذشته خود را نداند و از ابزارش در جهت دیگری استفاده کند. البته می‌توان به مخاطبان بالقوه صبحانه با زرافه‌ها این نوید را داد که اگر از کتاب «تاکسی‌سواری» خوششان آمده از این اثر هم بدشان نخواهد آمد.