سه دلیل برای بازیابی جایگاه اجتماعی سلبریتی‌ها؛

سلبریتی‌ها باز می‌گردند

یکی از دلایلی که باعث بازگشت آبروی از دست رفته سلبریتی‌ها در فضای مجازی می‌شود، ضعف حافظه کوتاه‌مدت ایرانیان می‌باشد.

سلبریتی‌ها باز می‌گردند
53166

محمد رستم‌پور، کارشناس مسائل سیاسی در کانال تلگرامی شخصی خود نوشت:
ورود پرحجم سلبریتی‌ها به انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ و حمایت گسترده و فراگیر از حسن روحانی، سرنوشت تلخ و غمباری پیدا کرد. بازیگران، هنرمندان، ورزشکاران و حتی اهالی موسیقی نتوانستند در مواجهه با ناکارآمدی‌ها و بی‌تدبیری‌های دولت دوازدهم در صحنه‌های اقتصاد و سیاست، پاسخی شایسته و درخور به آنانی که به هوای دوست داشتن آنها به روحانی اعتماد کرده بودند، بدهند. سلبریتی‌ها در شبکه‌های اجتماعی مورد پرسش قرار گرفتند و اندکی بعد و به ویژه پس از اعتراضات خونبار آبان ۹۸، سکوتی سنگین اختیار کردند. آنان سواد سیاسی نداشتند و توانایی حداقلی دفاع از عمل خود را هم نداشتند. برخی اعتراف کردند فریب عملیات روانی دولت روحانی را خورده‌اند و برخی دیگر به نادانی و جهل خود اعتراف کردند. فشار خردکننده شبکه‌های اجتماعی کار خود را کرده بود.

خرداد ۱۴۰۱ اما ماجرا تفاوت پیدا کرده است. سلبریتی‌ها آرام آرام جرأت پیدا کرده‌اند و از لاک دفاعی خارج شده‌اند و حتی برای تصمیمات غلط خود مثل دنیا آوردن فرزند خارج از ایران هم توجیه و طرفدار پیدا کرده‌اند. مرجعیت‌زدایی سیاسی و اجتماعی مورد اشاره جامعه‌شناسان در توصیف اتمسفر شبکه‌های اجتماعی آهسته آهسته در حال تغییر است. پرویز پرستویی به رهبر انقلاب نامه می‌نویسد، علی دایی که روزگاری نه چندان دور در مورد پول‌های جمع‌آوری شده در زلزله کرمانشاه مورد انتقاد قرار گرفته بود؛ در مورد وریا غفوری پست حمایتی می‌گذارد، سؤال از عادل فردوسی‌پور و سرنوشت برنامه ۹۰ به تناوب به صدر اخبار می‌آید و ترانه علیدوستی که شریک فساد امامی در سریال شهرزاد خوانده شده بود، از امکان خطای سلبریتی‌ها در نقد می‌گوید و …. سلبریتی‌ها در حال بازگشتند؟

سلبریتی‌ها در حال بازگشتند. فضای اجتماعی نه راهی برای تغییر بنیادین اوضاع سیاسی و براندازی می‌بیند و نه می‌تواند به فضای موجود دل ببندد. این است که دنبال همدم‌هایی برای تسکین و تحفیف آلام و دردهای خود می‌بیند. استقبال از فیلم‌های زرد و بی‌محتوای سینما نیز از این زاویه باید دید. نوعی «فرسودگی اجتماعی» در حال پدیدار شدن است. 

«فرسودگی اجتماعی» مفهومی غیر از تاب‌آوری اجتماعی است و با ناتوانی عاطفی حاصل از حل مسأله ارتباط مستقیم دارد. این ناتوانی همچنین با غم و اندوه تناسب دارد و هر اندازه شادی‌های جمعی کاهش یابد، غلظت و شدت آن فزونی می‌یابد. 

شهروندان خسته و ملول، آنقدری که در احوال چهره‌های متصل به سیاست به ویژه آنانی را که بر اریکه قدرت تکیه زده‌اند، جستجو می‌کنند؛ از هر آنچه مرتبط با سلبریتی‌ها می‌بیند، کناره می‌گیرد. چرا که آنان را مسأله یا به تعبیری مقصر وضع خود نمی‌داند. «فرسودگی اجتماعی» سرگرمی را جای فرهنگ می‌نشاند و به سلبریتی به ویژه به دلیل کناره‌گیری او از سیاست، احترام می‌گذارد، حتی اگر او خلاف فرهنگ و اخلاق، لباس بپوشد و غذا بخورد و پول درآورد. شهروندان خسته و ملول، جای خطاپوشی را برای سلبریتی باقی می‌گذارند و برای عنصر سیاسی، خیر.

با این نگاه، فرض بازگشت سلبریتی‌ها با سه دلیل «ضعف حافظه کوتاه‌مدت ایرانیان» که باعث می‌شود سلبریتی‌ها در بازسازی چهره خود فقط به زمان نیاز داشته باشند، «امکان‌ناپذیری تغییر بنیادین شرایط سیاسی» به دلیل ضعف رقبا و صورت‌بندی‌های مدعی حل مسائل ایران و «ضعف در ساخت فضای اجتماعی جدید به دلیل تعدد دشمنان ایران در داخل و خارج» تقویت می‌شود. سلبریتی‌ها در بازگشت خود به دو دسته عمده تقسیم می‌شوند: سلبریتی حکومتی و سلبریتی مردمی و تا سرحد امکان کوشش می‌کنند از نهادها، سازمان‌ها و روایت‌های منتسب به حکومت کناره بگیرند. سیستم سیاسی در مقابل باید این تقسیم‌بندی را به هم بزند و به جای تعداد روایت به فکر تنوع روایت باشد.

پیش از این در یادداشت «نه سلبریتی‌سالاری، نه سلبریتی‌ستیزی (https://t.me/asar1398/164)» نوشتم که سلبریتی‌ها سرمایه اجتماعی نیستند اما بخشی از جامعه مدنی و واسطه‌ای‌اند برای انتقال، ارتباط، تعامل و آشتی. به ویژه اکنون که تفرقه اجتماعی، برنامه محوری دشمن ایران شده؛ نباید خطای یک یا چند نفر را به همه تعمیم داد یا از سلبریتی خواست همچون یک نیروی سیاسی عمل کند. کوشش برای بسط این واسطه‌گری اجتماعی به حوزه‌های دیگر اجتماع غیر از ورزش و سینما و موسیقی و کنار گذاشتن اندیشه باطل تربیت سلبریتی دست‌آموز سیستم باید به موازات اعتدال در مواجهه با آنان و پرهیز از بهره‌گیری اقتضایی و مقطعی از آنان در دعواهای خرد سیاسی همراه شود. بازگشت سلبریتی‌ها فرصت است نه تهدید، اگر نیک بنگریم و به‌قاعده تأمل کنیم.