یادداشت تحلیلی؛

حکومت چطور می‌تواند اعتراضات را مدیریت کند؟

اگر حکومت بتواند صحنه اعتراض را خودش طراحی کند، میتواند مدیریت هم بکند. اما تا وقتی جریان برانداز صحنه اعتراض را طراحی میکند، حتی اگر یک نفر در کل ایران کشته شود، این فضای منفی شکل میگیرد.

حکومت چطور می‌تواند اعتراضات را مدیریت کند؟
25495

سیدآرش وکیلیان با اشاره به اتفاقات اخیر در بیان راه حل هایی برای خروج از بحران نوشت: حکومت بایستی مطالبات را دسته بندی کند:
۱- مطالبات صنفی نظیر رتبه بندی معلمان: اینها را خود حکومت قبول دارد اما به علت مشکل منابع یا مدیریت نتوانسته به طور مناسب پاسخ دهد. به هر حال سازوکار صنفی به رسمیت شناخته شده برای پیگیری اش وجود دارد.

۲- مطالبات زندگی روزمره مثل ازدواج، اشتغال و مسکن:
نقش اصلی حکومت در این نوع مطالبات باید تامین رشد و ثبات کلان اقتصادی اجتماعی باشد اما بشدت از آن ناتوان است به جایش وام میدهد. 
مشکل این است که هر شکل اعتراض هم در نهایت منجر به هر مشکل افراد نمیشود چون حکومت ظاهراً ظرفیت اصلاح وضع کلان اقتصادی را ندارد. پیشنهاد من توانمندسازی اجتماعی است. یعنی منابع خود جامعه مثل زمان های گذشته برای حل مشکلاتش فعال شود. (در مناطق سنتی ازدواج عملا هزینه اضافه به خانواده تحمیل نمیکند و اقوام با هدایا آن را تامین می‌کنند.)

۳- مطالبات حقوق مندرج در قانون اساسی:
این موارد که کم هم نیست مغفول مانده و ساختار فعلی حکومت هم بی‌توجه یا حتی ناقض آن است. به نظرم یک ساختار قوی پیگیری حقوق شهروندی در قوه قضاییه نیاز است تا مثلا از حق تجمع مسالمت آمیز دفاع کند.

۴- مطالبات فراتر از چارچوب قانون اساسی:
 برخی خرد و فردی است مثل بی حجابی که هرچند حکومت نمی تواند آن را قانونی کند اما میتواند با آن مدارا کند.
کلان و اجتماعی مثل تغییر در نهاد ولایت فقیه که پاسخ ندارد و حکومت باید از طریق هواداران خود با آن مقابله کند.

صحنه اعتراض را خودش طراحی کند:
اگر حکومت بتواند صحنه اعتراض را خودش طراحی کند، میتواند مدیریت هم بکند. اما تا وقتی جریان برانداز صحنه اعتراض را طراحی میکند، حتی اگر یک نفر در کل ایران کشته شود، این فضای منفی شکل میگیرد. مشکل حکومت اینه که هنوز چیزی به عنوان حق اعتراض قانونی در موضوعات غیرصنفی را به رسمیت نشناخته و نتوانسته برایش تدبیر کند.

بین خود و مردم میانجی داشته باشد:
حکومت نیاز دارد برای موضوعات مختلف بین خود و مردم میانجی داشته باشد تا اگر اختلافی بروز کرد آن میانجی حل و فصل کند. ما به طور نظام مند میانجیگری را حذف کردیم یا در اثر تغییرات اجتماعی حذف شده اند. مثلا بزرگان و علمای محلی برخلاف بیست سی سال قبل نقش میانجیگری ندارند. احزاب می‌توانستند همین کار را بکنند که عملا وجود ندارند. در این حالت فعلی نهادهای حکومت مستقیما با توده ای مواجه میشوند که امکان گفت و گو با آن را چندان ندارند.