یادداشت تحلیلی یک جامعه شناس؛

جنگ نمی‌تواند هدفی غیر از فروپاشی رژیم صهیونیستی داشته باشد

زمان آن‌چنان که ساده‌دلانه می‌پنداریم فرساینده دشمن نیست. بلکه تعلل ما در زمان، او را قوی‌تر و جری‌تر می‌کند. مساله اصلی بر سر همین فرسایش است. ما عوامل فرسایش را آرزو می‌کنیم اما به آستانه فروپاشی نمی‌اندیشیم. غیر از آن که دشمن را باید در جبهه‌های مختلف فرسوده کرد، و این نیازمند یک برنامه جامع سیاسی است، باید او را به سمت فروپاشی هل داد. جنگ نمی‌تواند هدفی غیر از فروپاشی رژیم داشته باشد

جنگ نمی‌تواند هدفی غیر از فروپاشی رژیم صهیونیستی داشته باشد
193068

به گزارش جهت پرس؛ سیدعلی کشفی جامعه شناس با بیان این که بخت ما در جنگ خفته است، این سوال را طرح کرد که “چرا فکر فروپاشی اسرائیل امکان هر برنامه سیاسی برای مقاومت است؟” و نوشت:

١. آن‌گاه که زمان از ما ایمان محکم و اراده استوار می‌طلبد، ترس و تردید هوای ما پر کرده است. آن که گرفتار محاسبات و تسویف شده، پیش از آن که ترس از مشکلات ریز و درشت دستانش را لرزان کرده باشد، در هیمنهٔ ایمانِ قلبش رخنه‌ای وارد آمده است. این یک وضعیت روحی است و ضرورتا با تحلیل‌های راستین مداوا نمی‌شود. پتکی لازم است تا بر گوش‌ها، فرو کوفته شود یا نشتری که بر دل‌ها زخم زند تا مگر قلب‌ها تقطیع شود و جان‌ها بیدار و چشم‌ها بینا؛

لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ.(توبه ۱۱۰)

در این‌جا باید بررسید که غیر از گفتن و نوشتن چه می‌توان کرد تا طغیانی باشد در این هوای مسموم و تعلیق منفعل. و کدام مردان قد راست خواهند کرد تا تیغ تیز بردارند و مرز نگه دارند.

۲. دشمن چون در سوی ما، بلکه حتی در میان متحدان خویش، اراده‌‌ای حقیقی به جنگیدن نمی‌بیند ابتکار عمل را در دست گرفته است. در این میان وضع نتانیاهو متفاوت از ساخت سیاسی مستقر رژیم است. نتانیاهو شخصا بارها مانع از پیش‌رفت مذاکرات صلح شده، درباره شدت عمل و تعدّی از قواعد جنگ بی‌باکانه عمل کرده و حتی اعتراضات سیاسی مردمش را درباره اسرا نادیده گرفته است؛ و بلکه مساله اسرای رژیم را، که همیشه مورد بهره گروه‌های مقاومت بوده، با بی‌اعتناییِ غیرانسانی‌اش پشت سر گذاشته است. البته بی‌باکی سیاسی او حتما برای آینده‌اش هزینه‌های فراوانی خواهد داشت و حتی خود رژیم را هم شدیداً تهدید می‌کند. اما نتانیاهو به عیان می‌بیند که تعلّل در این نبردِ بقا، موجودیت اسرائیل را تهدید می‌کند و بنابراین امید دارد شدت عملش او را به قهرمانِ فردای سرزمین موعود بدل کند. مباد که ابطال مسلمان چنین بگذارند.

ما بیهوده منتظر آثار اجتماعی و اقتصادی ناشی از جنگ بر پیکر رژیم بودیم. یا در پناه غوغا و فریب رسانه، بیش از اندازه روی اعتراضات سیاسی درون رژیم و ملل و دول اروپا و آمریکا حساب کردیم. دشمن به اتکای انگیزه خونخواری و اشغالگری، و ترسی که از چشم دوختن در چشمان هیولای مرگ آمده، و البته ریاکاری دولت‌های غربی که با دست از جنایات رژیم برائت می‌جویند و با پا حمایت‌های مالی و تسلیحاتی تقدیمش می‌کنند، بعد از یک سال هنوز دوام آورده و تشنه خون بی‌گناهان و مسلمانان است.

٣. این‌ها معلوم می‌کند که نمی‌توان سرنوشت این نبرد را به حوادث زمان سپرد. زمان آن‌چنان که ساده‌دلانه می‌پنداریم فرساینده دشمن نیست. بلکه تعلل ما در زمان، او را قوی‌تر و جری‌تر می‌کند.

مساله اصلی بر سر همین فرسایش است. ما عوامل فرسایش را آرزو می‌کنیم اما به آستانه فروپاشی نمی‌اندیشیم. غیر از آن که دشمن را باید در جبهه‌های مختلف فرسوده کرد، و این نیازمند یک برنامه جامع سیاسی است، باید او را به سمت فروپاشی هل داد. جنگ نمی‌تواند هدفی غیر از فروپاشی رژیم داشته باشد و این یک تصمیم سترگ سیاسی است که محتاج ایمانی مستحکم و اراده‌ای بی‌خلل است. دشمن آشکارا نابودی محور مقاومت را هدف گرفته است، و پیروزی سیاسی و بلکه بقای خود را وابسته به آن می‌داند. پس چه‌چیزی غیر از فروپاشی اسرائیل، ماشین جنگی او را متوقف خواهد کرد؟

۴. برنامه جامع سیاسی ما اگر راهبرد فرسایش را برگزیده باشد، باید فروپاشی را به عنوان یک هدف عینی سرلوحه خویش قرار دهد. شاید هیچ‌کس چون سنوار شجاع نابودی رژیم را عینا در چشم نداشته باشد. انتخاب او به‌جای‌گزین شهید هنیه، نشان از اراده هنوز مستحکم حماس دارد و این سرمایه‌ای است که قدرش بی‌اندازه است.

تاکید ما بر برنامه جامع نباید موجب تعلل باشد. نباید گمان کنیم امکانات ما برای ضربه زدن به طور کامل از پیش معلوم اند. این برنامه‌ای است که در مسیر پیش‌روی ما در نبرد و پس از تصمیم ما و به تدریج شناخته می‌شود. صحنه بیش از آن تنگاتنگ است که امکاناتش را به ما هبه کرده باشد. بلکه عمل قاطع و مستمر ماست که عروس صحنه را آبستن امکانات تازه و نادیده می‌کند. از این روست که ورود ما به جنگ حتما کیفیتی سیاسی دارد و این برای دولت و جامعه‌ای که جز کار‌آمدی در امرار معیشت و ارتقای حکمرانی چیزی نمی‌داند، اگر آن را هم بداند، نافهمیدنی است.

۵. نمی‌توان به انتظار تصمیم ادارات و سلسله‌مراتب‌ها نشست. باید یک ائتلاف حقیقی اجتماعی ایجاد شود که بتواند مردان خویش را از میان نظامیان برگزیند. این ائتلاف هم نیازمند گفتار است و هم سازماندهی و البته بیشتر رهبری کسی که تصمیم‌گیری و همکاری‌اش در سطوح بالای نظامی و امنیتی موجه باشد. شاید پرداختن گفتار و جد و جهد برای سازماندهی از عهده نیروهای اراده‌مند اجتماعی برآید، اما رهبری چیزی است که بیش از برنامه‌ریزی، بخت می‌خواهد.