تغییر ادراک اسرائیل!

صابر گل عنبری، تحلیل گر مسائل بین الملل در یادداشتی درباره اهداف ترور سید حسن نصرالله توسط رژیم صهیونیستی نوشت: با توجه به نزدیکی جغرافیایی و برخورداری از زرادخانه موشکی بزرگ که تقریبا کپی برابر با  اصل زرادخانه ایران است، حتی اسرائیل بیشتر از آن که نگران ایران باشد، نگران حزب‌الله بود. اما حالا که ادراک اسرائیل در قبال حزب‌الله تغییر کرده است،  به تبع آن نیز می‌توان گفت که این ادراک درباره ایران نیز دستکم در حال تغییر است. قبلا اسرائیل اگر می‌خواست مثلا به تاسیسات هسته‌ای ایران حمله کند، نگران واکنش حزب‌الله بود؛ اما امروز می‌خواهد این مانع را تا حد امکان تضعیف و از حیز بازدارندگی در مواجهه با ایران خارج کند.

تغییر ادراک اسرائیل!

به گزارش جهت پرس؛ صابر گل عنبری، تحلیل گر مسائل بین الملل در یادداشتی نوشت: حملات به بیروت برای ترور دبیر کل حزب‌الله و با خاک یکسان کردن چندین دستگاه آپارتمان تنها نشانگر قدرت تخریب افسارگسیخته اسرائیل نبود که همواره در آن بر دشمنانش برتری داشته و در غزه نیز فراتر از آن را به کار گرفته است، بلکه از زنجیره ترورها پیداست که اماکن سری حزب‌الله برای اسرائیل شناخته شده و مساله کانونی فقط اطلاع دقیق از زمان حضور فرماندهان و رهبران حزب الله در آن مکان برای انجام حمله است.

این حمله و جنگ کنونی محصول تغییر ادراک اسرائیل درباره حزب‌الله به دلایل عدیده‌ای از جمله همان رخنه بزرگ و مکشوف شدن اندرون آن برای تل آویو و همچنین احساسی است که درباره بازدارندگی محور مقاومت و در راس آن ایران در این مدت پیدا کرده است.

با توجه به نزدیکی جغرافیایی و برخورداری از زرادخانه موشکی بزرگ که تقریبا کپی برابر با  اصل زرادخانه ایران است، حتی اسرائیل بیشتر از آن که نگران ایران باشد، نگران حزب‌الله بود. اما حالا که ادراک اسرائیل در قبال حزب‌الله تغییر کرده است،  به تبع آن نیز می‌توان گفت که این ادراک درباره ایران نیز دستکم در حال تغییر است. قبلا اسرائیل اگر می‌خواست مثلا به تاسیسات هسته‌ای ایران حمله کند، نگران واکنش حزب‌الله بود؛ اما امروز می‌خواهد این مانع را تا حد امکان تضعیف و از حیز بازدارندگی در مواجهه با ایران خارج کند.

در این چند ماه، همواره جدالی درازدامن میان دو طیف در ایران درباره مواجهه با اسرائیل در جریان بوده است. یک طرف نسبت به افتادن در تله نتانیاهو و جنگ هشدار می‌دهد و عدم پاسخ را عقلانیت پراگماتیک می‌داند. طرف دیگر عدم واکنش ایران را نشانه وادادگی و ضعف می‌پندارد. دو طرف نیز یکدیگر را به بازی در زمین نتانیاهو متهم می‌کنند.

قبلا نیز در ابتدای جنگ غزه گفته‌ام که ورود مستقیم ایران به این جنگ به مصلحت نیست؛ اما در عین حال نیز شکل گیری تصویر ضعف و وادادگی در ادراک طرف اسرائیلی درباره ایران و فربه شدن آن ابتدا موجب شکسته شدن تدریجی سطوح مختلف بازدارندگی می‌‎شود و تالی آن نیز تحمیل جنگی پس از تغییر ادراک دشمن است.

اسرائیل در یک دهه اخیر همواره حملات مستقیمی به اهداف ایرانی در سوریه داشته واعمال امنیتی غیرمستقیمی را نیز در داخل ایران انجام داده است. البته بعضا این عملیات‌ها مستقیما به وسیله خود اسرائیل مانند ترور هنیه با حمله موشکی بوده است.

در مقابل نوع مواجهه ایران به استثنای عملیات «وعده صادق»، همواره غیرمستقیم و از طریق حمایت از گروه‌های درگیر جنگ با اسرائیل بوده است. اما اسرائیل در این مواجهه هم مستقیم هم غیرمستقیم ورودجدی داشته است.

در حالی که ایران هدف از حضور خود در سوریه و حفظ نظام این کشور را در چارچوب سیاست ضد اسرائیلی تعریف می‌کرد، اما اسرائیل عملا تلاش کرد که سوریه را به نقطه ضعفی برای فرسایش بازدارندگی طرف مقابل از طریق حملات مستقیم به اهداف آن تبدیل کند. بنا به دلایلی پاسخی مستقیم از  آنجا به این حملات داده نمی‌شد و تمرکز ایران بیشتر بر ایجاد وضعیتی فرسایشی برای طرف مقابل در حوزه پیرامونی آن بوده است.

برگردان تداوم این روند در سوریه و ترور مستمر افسران ایرانی، تغییر تدریجی ادراک اسرائیل و همچنین آمریکا نسبت به ایران بود.همین وضع، تل‌آویو را برای تشدید خرابکاری‌ها و ترورها تا ترور هنیه وسوسه کرد و قبلا نیز مشوق آمریکای ترامپ برای ترور سردار سلیمانی شده بود. البته تا زمان وقوع این ترور ادراک اسرائیل درباره ایران چندان تغییر نکرده بود، اما بعد از آن این روند شدت گرفت. در منازعات کافی است که تصویر بازدارنده یک طرف نزد دیگری شکسته شود و یا ترک بردارد،اگر در زمان خود اصلاح نشود، این وضعیت دومینووار ادامه می‌یابد.

بالاترین سطح بازدارندگی این است که دشمن به ذهنش هم حمله به اهداف و نیروهای طرف مقابل خطور نکند، اما وقتی این سد شکسته شود و سپس در مرحله بعدی در حملاتی برگردان یابد، بازدارندگی وارد سطوح نازلی می‌شود.

اکنون در این شرایط جنگی ایران در برابر معادله بسیار دشوار و پیچیده‌ای قرار گرفته و ترمیم این آسیب بسیار پرهزینه است؛ معادله وارد آوردن ضربه‌ای قوی که بازدارندگی آسیب دیده را ترمیم کند و در عین حال تنش را مهار و از وقوع جنگ جلوگیری کند. کما این که تداوم این روند هم بیشتر از قبل،طرف‌های متخاصم را وسوسه می‌کند؛حتی ممکن است به تغییر کامل ادراک آن‌ها و وقوع یک جنگ منجر شود.

اما عامل دیگر آسیب به بازدارندگی و اعتبار کلامی ایران نه تنها میان دشمنان و خصوم آن، بلکه حتی هواداران در منطقه نوعی پرحرفی و تهدیدِ مفرطِ غیرمقرون با عمل است که با واقعیت‌های دست و پاگیر مواجه و به مرور زمان هم خود تهدید به یک تهدید تبدیل شده است و هم با خلق تصویری سلبی آسیب بیشتری به بازدارندگی وارد می‌کند.
تصویرسازی از قدرت خود در ذهن دشمن به این شکل نیست.