یادداشت تحلیلی؛

بیانیه مشترک سعودی و چین ضد منافع ایران بود؟!

در بیانیه مشترکی که پس از سفر رئیس جمهور چین به عربستان منتشر شد ، ۲ کشور بر همکاری ایران و آژانس اتمی جهت تحقق برنامه صلح آمیز هسته ای تاکید کردند.

بیانیه مشترک سعودی و چین ضد منافع ایران بود؟!
23329

در بیانیه مشترکی که پس از سفر رئیس جمهور چین به عربستان منتشر شد ، ۲ کشور بر همکاری ایران و آژانس اتمی جهت تحقق برنامه صلح آمیز هسته ای تاکید کردند و خواستار رعایت حسن همجواری و عدم دخالت تهران در امور داخلی همسایگان شدند .

بیانیه مورد اشاره نه پیام خاصی در بطن خود داشت و نه موضع جدیدی از سوی چین تلقی میشد اما رسانه های غرب گرا در داخل و خارج از ایران به شدت روی آن مانور داده و همچنان می دهند .

علیرضا تقوی‌نیا، در خصوص این بیانیه چند نکته را بیان می‌کند:

1-  در روابط بین الملل منافع ملی کشورها تعیین کننده رفتارها و مواضع آنهاست ؛ برای نمونه کشورهای دارای سلاح هسته ای اصلا تمایل ندارند انحصارشان توسط یک بازیگر خارج از هسته قدرت جهانی شکسته شود و آن کشور از لحاظ میزان توان تاثیرگذاری با آنان برابر گردد یا حداقل بدان ها نزدیک شود.

از همین رو بود که چین و روسیه با ۵ قطعنامه شورای امنیت علیه برنامه اتمی ایران همراهی داشتند زیرا اصلا تمایل ندارند یک قدرت جدید هسته ای در آسیا رقیب ایشان گردد .

یا در خصوص برنامه منطقه ای ایران ، چین و روسیه به قطعنامه هایی چون ۱۵۵۹ در خصوص خلع سلاح حزب الله و و ۲۲۰۱ (علیه انصارالله یمن) رای مثبت دادند به این دلیل که افزایش قدرت و حوزه نفوذ جمهوری اسلامی در عرصه ژئوپلیتیکی از منظر رویکردهای واقع گرایانه تحدید نفوذ آنان را در پی داشته و ظهور یک قدرت فرامنطقه ای را نمایان می کند که اصلا خوشایند بازیگران قدرتمند جهانی نیست.

اما موارد بالا نافی همکاری های مثبت چین و روسیه با جمهوری اسلامی نمیشود زیرا این ۳ کشور در حوزه های بسیاری از جمله انرژی ، کردیدورهایی چون شرق به غرب و شمال-جنوب و همچنین جلوگیری از نفوذ ناتو به شرق منافع مشترک دارند .

از قضا خود سفر شی جین پینگ به سعودی ، تلاش چین برای حضور در حوزه نفوذ ایالات متحده و کاهش اثرگذاری آن بر سعودی است و اصلا نافی منافع و امنیت ایران نیست.

چه بسا رقابت چین و آمریکا بر سر حوزه های نفوذ در کشورهای عربی به سود جمهوری اسلامی ایران نیز باشد.

2- این بیانیه نشان داد رفتارهای مستقلانه جمهوری اسلامی در منطقه غرب آسیا و پیشروی های ژئوپلیتیکی این کشور تا چه حد می تواند برای قدرت های جهانی دردناک باشد ، زیرا تسلط متحد استراتژیک ایران بر بخشی از کرانه های شرقی دریای سرخ و تنگه باب المندب یعنی نظارت و اشراف محور وابسته به ایران بر تمام تجارت کالا وانرژی شرق آسیا با اروپا و یک اهرم قدرت مناسب برای تاثیرگذاری بر سیاست های بازیگران مطرح آسیا و اروپا .

نباید فراموش کرد در دوره محمد مصدق انگلستان در سواحل یمن نفتکش رزماری که حامل نفت ایران بود را توقیف کرد و مانع از صدور نفت ایران شد.

اما ۷۰ سال بعد این ایران است که  با کمک متحدانش در آن نقطه بسیار استراتژیک نفوذ و قدرت اعمال راهبردهایش را دارد .

3- چرخش تدریجی و آرام نگاه سعودی به شرق حاکی از آنست که ایالات متحده در حال تضعیف و از دست دادن جایگاه خود در جهان و به خصوص منطقه غرب آسیاست و این حرکت سیال قدرت از غرب به آسیا از چشم ریاض نیز دور نمانده و سعی دارد از قافله عقب نماند .

این در حالی است که جمهوری اسلامی سالهاست که نگاه خود را معطوف به روابط متوازن با قدرت های آسیایی ‌کرده و تضعیف قدرت آمریکا را فریاد می زند .

4- چینی ها اصلا نمی توانند در عداد یک ابرقدرت ظاهر شوند زیرا مولفه های فرهنگی ، گفتمانی – ایدئولوژیکی و رسانه ای آنها از اساس قابل مقایسه با آمریکا نیست و نمی توانند یک ایدئولوژی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جذاب و شمول گرا را به جهانیان عرضه دارند.

چینی ها حداکثر یک قدرت بزرگ نظامی و اقتصادی و تکنولوژیکی خواهند شد؛ لکن قدرت نرم غرب و ایدئولوژی و سبک زندگی لیبرالیستی بزرگترین تهدید برای ایران است .

سبک زندگی چینی هیچگاه مورد پذیرش ملت های دیگر نخواهد بود . به عبارت ساده تر ، چین صرفا نگاه اقتصادی به روابط با کشورهای دیگر دارد و نمی تواند از لحاظ نرم و تاثیرگذاری ادراکی در دراز مدت یک تهدید جدی برای ایران باشد و به همین دلیل نباید از گسترش نفوذ آن نگرانی جدی داشت.

چین در منطقه غرب آسیا صرفا دنبال منابع پایدار انرژی و فراهم آوری بازار جهت فروش محصولات کارخانجاتش است ؛ همانگونه که در دوران جنگ ۸ ساله ، موشک های کرم ابریشم را همزمان به عراق و ایران می فروخت و مدتی بعد هم موشک های دانگ فنگش را به سعودی داد که البته خطایش بالای ۵۰۰ متر بود و دردی هم از مشکلات ریاض در چالش های امنیتی و نظامی آنان (مانند یمن) دوا نکرد .