مسئله بی اخلاقی‌های اخیر در دانشگاه‌ها

این وضعیت چرا به وجود آمده است؟

این روزها تصاویری از بی اخلاقی‌های خلاف قاعده از دانشگاه‌ها منتشر می‌شود و همگان را به تحیر وادار کرده است که حتی مردم عادی به زبان آمده‌اند.

این وضعیت چرا به وجود آمده است؟

فاطمه گیتی پسند نوشت: این روزها تصاویری از بی اخلاقی‌ها و رفتارهای خلاف قاعده از دانشگاه‌ها منتشر می‌شود و همگان را به تحیر و تامل وادار کرده است.

حتی مردم عادی به زبان آمده‌اند که این چگونه دانشگاهی است که وضعیت معترضان و منتقدانش با وضع و روش اغتشاشگران خیابانی تمایزی ندارد؟!
این وضعیت چرا و چگونه بوجود آمده است؟

دانشگاهها که قرار بود موتور پیشرفت و توسعه اخلاق و فضیلت‌ها در جامعه باشند چگونه خود به این وضعیت مبتذل اخلاقی و فکری گرفتار شدند؟
شاید علت‌های زیادی برای این وضعیت ذکر شود که هرکدام درجای خود مناسب و بعدی از ابعاد را نشان دهد، اما غلط نیست اگر بگوییم علت و ریشه این وضعیت اخلاقی دانشگاه و دانشگاهیان، فارغ از موقعیت فعلی و در یک ارزیابیِ کلی از وضعیت اخلاقی دانشگاه‌ها درسال‌های اخیر ، حاصل فهم نشدن عمق و محتوای فرمان امام در وجوب انقلاب فرهنگی هم‌زمان با انقلاب اسلامی است.

انقلاب اسلامی به اذعان اندیشمندان و تحلیل‌گران سیاسی داخل و خارج ، قبل از آنکه یک انقلاب سیاسی بوده باشد یک نهضت اندیشه‌ای فرهنگی در همه‌ی ابعاد حیات اجتماعی و مسیری جدید برای بحران زدگان دنیای مدرن بود.

اما این نهضت و این تحول عظیم همچنان که در پیدایش و تاسیس مستلزم حدوث انقلاب اسلامی در زیر سازهای اندیشه مردم بود، برای بقای خود نیز نیازمند بقا و تکمیل آن انقلاب فکری است.

حضرت امام با درک این وضعیت و با توجه به فلسفه تربیتی انقلاب اسلامی، همان ابتدا فرمان انقلاب فکری و فرهنگی دانشگاه‌ها را صادر کردند اما این دغدغه و آرمان توسط سیاستگذاران و مدیران به ساده ترین شکل ممکن فهم و عمل شد!

دانشگاه ایرانی که که بدون ایده‌ی درون زا و به شکل تقلیدی و وارداتی تاسیس شده بود، مروج تعلیم و تربیت تکنیک محور و نسخه‌های علوم انسانی مدرن برای زندگی و سعادت مردم بود و طبیعتا این دانشگاه نمی‌توانست با انقلاب فکری امام همراهی کند.

تعلیم و تربیت جدید یا همان تربیت تکنولوژیک ، با رد و یا اغماض متافیزیک و جداسازی علم از واقعیت غیر عینی و تمرکز بر علم پوزیتیویستی ، بستر جدایی علم از اخلاق و ارزش‌های اخلاقی را فراهم نمود. در سایه ثنویت گرایی دوران مدرن که عین و ذهن ، فیزیک و متافیزیک از هم جدا شده اند، علم و اخلاق دو هویت مستقل و مجزا یافتند و روز به روز علم در محیطهای دانشگاهی از محتوای اخلاقی و تربیتی خالی شده و اخلاق در دانشگاه‌ها صرفا به اخلاقِ کاربردی و اخلاق پژوهش و آموزش( آن هم با این وضعیت فعلی در دانشگاه‌ها!) فرو کاسته شد .

در مکتب تربیتی امام، تعلیم و تربیت باید همراه با گسترش توانمندی‌هایِ آدم طبیعی به تکاملِ استعدادهای انسانِ متافیزیکی ، اخلاق و فضیلت در او بپردازد و دانشگاه کارخانه انسان سازی باشد. در مکتب تربیتی و فلسفی امام خمینی و اندیشه اسلام‌ ناب، علم و ایمان دو هویت مستقل و مجزا از هم نمی‌باشند و علمِ دین و علمِ دنیا دو مرتبه از مراتب علم هستند که نه تنها در تقابل با یکدیگر نمی باشند بلکه به طور ضروری مکمل یکدیگرند. همان گونه که طبیعت و ماوراء طبیعت، دنیا و آخرت، باطن و ظاهر، فکر و ذکر از دوگانگی مبرا هستند.

القصه ثنویت میان دین و دنیا یا همان جدایی دنیا و آخرت مقدمه ضروری این وضعیت اخلاقی دانشگاه‌هاشد. و شد آنچه شد. دانشگاه انقلاب اسلامی که هنوز نتوانسته مفهوم آزادی وزندگی را از اسارت تنگِ مفهوم غربی و لیبرال آن نجات دهد چگونه مدعی انقلاب فرهنگی باشد؟ دانشگاهی که نتوانسته دانشجویانی (درمقیاسی بیش از دانشجویان حزب اللهی و بسیجی) تربیت کند که به گونه ای مفید وارد گفت و گو شوند و ظرفیتی برای جمع آوری داوری ها، بینش‌ها و استدلال‌ها داشته باشند و به فضیلت حزم و حلم آراسته باشند.

پی نوشت:فارغ از اتفاقات این روزهای دانشگاه و رفتار عده‌ی محدودی دانشجوی ساختار شکن ، مدت زیادی است که در محافل دانشگاهی خارج و داخل کشور از افول اخلاق در دانشگاه‌ها تحت عنوان انحطاط اخلاقی دانشگاه‌ها یاد میشود و صاحب‌نظران برای آن چاره اندیشی و اندیشه ورزی می‌کنند.

در برخی دانشگاه‌های کشور مرام نامه‌ها و کدهای اخلاقی می‌نویسند و کارگاه‌های آموزش اخلاق برای اساتید و پژوهشگران برگزار می‌کنند. نرم افزارهای تقلب یاب و قوانین جدید…. رونمایی می‌شود اما همچنان مسئله اخلاق در وضعیت بحرانی به سر می‌برد.

غافل از اینکه مسئله ریشه‌ دارتر از این حرفهاست که با تهیه کدها و دستورالعمل‌های اخلاقی حل شود. پای تعلیم و تربیت کشور در منجلاب فلسفه تربیتی دوران مدرن گیر کرده است. تعلیم و تربیتی که محصولِ آن آدمیانی با مغزهای متورم و دست و پای بزرگ و قوی اما فاقد قلب است. تعلیم و تربیتی که قرار است یک بخش از وجود انسان راتمام ودیگری را رهاکند. تعلیم و تربیتی که قرار نیست انسان بسازد.