به بهانه تقریظ رهبری بر کتاب "اسم تو مصطفی است"

الگویی بی بدیل برای جوانان/ شهیدی که از آسمان نیامده است!

نویسنده کتاب اسم تو مصطفی است، گفت: شهید صدرزاده به عنوان یک ابرقهرمان با دو بال معرفی نمیشود و از آسمان نیامده است بلکه همانند یکی از هزاران جوان دیگر درهمه کشورها معرفی میشود اما جوانی که به کم قانع نیست! کم از منظر خودسازی، معنوی و بهتر شدن.

الگویی بی بدیل برای جوانان/ شهیدی که از آسمان نیامده است!
907

«اینجا بر لبهٔ سنگ سرد نشسته‌ام و زیر چادر، تیک‌تیک می‌لرزم. آن گل آفتابی که در چشمان تو افتاده، یک ذره هم گرما به تن من نمی‌بخشد. انگار با موذی‌گری می‌خواهد دو خط ابروی تو را به هم نزدیک‌تر کند و دل مرا بیشتر بلرزاند. می‌دانی که همیشه در برابر اخمت پای دلم لرزیده. تا اینجا پای پیاده آمدم. از خانه‌مان تا بهشت رضوان شهریار 10 دقیقه راه است، اما برای همین مسافت کوتاه هم رو به باد ایستادم و داد زدم:
آقامصطفی! نه یک بار که سه بار. دیدم که از میان باد آمدی، با چشم‌هایی سرخ و موهایی آشفته. با همان پیراهنی که جای‌جایش لکه‌های خون بود و شلوار سبز لجنی شش‌جیبه. آمدی و گفتی: «جانم سمیه!»
گفتم: مگه نه اینکه هروقت می‌خواستم جایی برم، همراهی‌ام می‌کردی؟ حالا می‌خوام بیام سر مزارت، با من بیا! شانه‌به‌شانه‌ام آمدی.
به مامان که گفتم فاطمه و محمدعلی پیش شما باشند تا برم بهشت رضوان و برگردم، با نگرانی پرسید: «تنها؟!»
ـ چرا فکر می‌کنی تنها؟
ـ پس با کی؟
ـ آقامصطفی!
پلک چپش پرید: بسم الله الرحمن الرحیم. چشم‌هایش پر از اشک شد. زیر لب دعایی خواند و به‌سمتم فوت کرد. لابد خیال کرد مُخَم تاب برداشته.»
اینها بخشی از کتاب «اسم تو مصطفاست» زندگی‌نامه داستانی شهید مصطفی صدرزاده  به روایت همسرش، «سمیه ابراهیم‌پور» که به قلم راضیه تجار به نگارش درآمده است.
راضیه تجار با قلم شیوا و زیبای خود داستان زندگی این شهید بزرگوار را از زبان همسرش نوشته است. از زمانی که مصطفی و سمیه که یکی زاده شمال و دیگری زاده جنوب بود باهم در تهران آشنا شدند و پیمان عشق بستند تا زمانی که روح یکی آنقدر بزرگ شد تا دیگر در پوست خودش نگنجید و به معراج رفت.
راضیه تجار، نویسنده، محقق و از اعضای هیئت موسس انجمن قلم ایران است. او روان‌شناسی خوانده و در عرصه نویسندگی فعالیت می‌کند. البته تا کنون مسئولیت‌های ادبی و هنری متعددی را هم بر عهده داشته است. از آثار راضیه تجار می‌توان به کتاب‌های «کوچه اقاقیا»، «نرگس‌ها» و «هفت بند» اشاره کرد. راضیه تجار از نویسندگان برگزیده حوزه دفاع مقدس است. به بهانه تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «اسم تو مصطفاست» جهت پرس پای صحبت های این نویسنده توانا نشسته است. 
خانم تجار! دلیل توجه رهبری به این شهید بزرگوار و تقریظ کتاب زندگی ایشان چیست؟
شخصیت شهید  مصطفی صدر زاده وجوه خاص و ممتازی دارد که نظر مقام معظم رهبری را به طور ویژه جلب کرده است مضاف بر اینکه در این  کتاب از زبان همسر شهید مصطفی صحبت شده و زندگی این شهید بزرگوار از زاویه دیگری بیان  میشود.
این زندگی که در حقیقت زندگی یک زن و شوهر جوان را روایت می کند با خواسته شهید مصطفی برای دفاع از حرم با ‌کشمکش ها و مسائلی روبرو میشود اما در طول مسیر با این واقعیت مواجهیم که ایمان و خواسته شهید صدرزاده نه تنها کم نمیشود بلکه روز به روز صیقل خورده و بهتر میشود. این خواسته یک انسان ‌کامل است  که در یک مسیر رو به رشد قدم برمی دارد و به مقوله دفاع و شهادت فکر می کند.
 کتاب «اسم تو مصطفی است» چه ویژگی دارد و چگونه شهید صدرزاده را معرفی کرده است؟
شهید صدرزاده به عنوان یک ابرقهرمان با دو بال معرفی نمیشود و از آسمان نیامده است بلکه همانند یکی از هزاران جوان دیگر درهمه کشورها معرفی میشود اما جوانی که به کم قانع نیست! کم از منظر خودسازی، معنوی و بهتر شدن.
 شهید صدرزاده کسی است که هم درس می خواند و هم به پایگاه و مسجد می رود و هم از سنین نوجوانی  علاقمند به راهبری و تدریس است و در جوانی هم این مسیر را  ادامه می دهد. آزاد است و به دنبال کسب درآمد از راه حلال است؛ تجربه گر و در عین حال با ایمان است و تنها دنیا را  نمیبیند و به ورای آن می اندیشد. پدر و مادر دوست است و در جوانی ازدواج کرده و صاحب فرزند میشود اما پایبند به  همیشگی ها نیست و در حالیکه این مسیر را می رود به موازات آن، جاده دیگری را نیز سیر می کند لذا وقتی میشنود  داعش آمده و حرم حضرت زینب در مظان تصرف است با وجود عدم اجازه خروج سعی می کند با تغییر  قیافه از طریق گردان فاطمیون افغانستانی ها خود را  به سوریه برساند و مدافع حریم حرم باشد.
با وجود اینکه همسرشان را  خیلی دوست دارند و ۸ سال با هم زندگی کردند و همسرشان از رفتنشان ممانعت می کنند و از ایشان می خواهند زندگی عادی خود را ادامه دهند گوش نمی کنند و راهی را که درست می دید ادامه می دهد.
عشق،شهادت و صداقت مهمترین ویژگی شهید صدرزاده است. ممکن است چراغی مسیر انسان را روشن کند و خورشیدی هم در فرادست باشد شهید مصطفی به آن چراغ جلوی پا نگاه نمیکند و چشمش به خورشید است و  خواننده به خوبی این حرکت رو به رشد  را  در کتاب میبیند و درک می کند.
اصلی‌ترین محیط تربیتی مصطفی مسجد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) محله کهنز شهریار است. ویژگی این محیط چه بود و چگونه توانست شهیدی همچون صدرزاده را تربیت کند؟
اولین محیط تربیتی شهید دامن خانواده و پدر و مادر است، ایشان  در خانواده جهت و مسیر را می یابد و وارد مسجد و پایگاه میشود و در اصطلاح بچه مسجدی میشود. به این سمت و سوی می رود و با افراد بزرگ و تربیت کننده و جهت ده و با ایمان آشنا می شوند. اطراف شهید مربیانی بودند و ارتباطاتی داشتند که توانستند شخصیت شهید صدرزاده را بسازند و افقی را که باید نشانشان دادند همانطور که خود شهید مصطفی هم برای عده ای بچه، جوان و نوجوان که عنوان می کردند بچه گربه های مصطفی هستند، مربی شد و در زمان آموزش هم  حب وطن و هم اهل ایمان شدن را می آموخت لذا بستری مانند  مسجد امیرالمومنین کهنز شهریار برای ایشان سازنده است. 
مسجد پایگاه و جایگاه ویژه ای است که عمومیت دارد اینکه کسانیکه ناظر هستند و جوانان را با اخلاق خوش و اعمال خوب جذب می کنند و محور میشوند در تربیت و اخلاق و  ولایتمداری اهمیت و نقش بسزایی دارد.
نگاه ویژه حضرت آقا به این مقوله توجه دادن به همین قضیه است. چنین جوانی که از چنین جایی و از دل مسجد برخواسته و چنان شده است پس جوانان دیگر هم می توانند اما اینکه سیرشان چگونه باشد و چه کسی میانداری کند و چگونه جهت گیری کند خیلی اهمیت دارد. هر چند لقمه حلال پدر و مادر هم نقش بسزایی در شکل گیری این شخصیت مسجدی دارد.
شهید صدرزاده چه ویژگی داشت که به عنوان الگوی جوانان قابلیت معرفی است؟ 
ایشان جوانی ولایتمدار بوده است ؛ جوانی خوش اخلاق، خوش لبخند، با ایمان، مردم دار و هدفمند و تحصیلکرده و خانواده دوست است و تنها یک لایه را  نمیدید و متعالی تر نگاه میکرد و در طول زندگی ایستایی  نداشت و یک زندگی خطی را دنبال نمیکند. شهید مصطفی فراتر از آنچه جلوی چشم هست را می دید لذا معنای حقیقی را دنبال می کرد و در عین اینکه جوان، پر از عشق و علاقه و سرشار از شور زندگی است هدف والای دفاع از حریم حرم را دنبال می کند و  آن هدف ایشان را به نقطه مطلوب تری یعنی عروج می رساند.