یادداشت تحلیلی؛
آیا شمار حامیان یا تعداد معترضان مهم است؟
اصرار بر آمار از یک خطای تحلیلی اساسی ناشی میشود، هر چه پرشمارتر، قدرتمندتر. گویی حتی در تحلیل رخدادهای نزدیک هم دچار این خطا هستیم. اما اساساً «شمار» در رقم زدن یک رخداد تا چه اندازه تأثیر دارد؟
محمد رستم پور کارشناس سیاسی با اشاره به روز آمار و تجمع گروه های ضدانقلاب در برلین نوشت: به تصریح آسوشیتدپرس به نقل از پلیس آلمان با حضور 37 هزار نفر برگزار شد. امروز کاربران حامی جمهوری اسلامی دست به تحدی زدند و اذعان کردند تجمع برلین به اندازه راهپیماییهای معمول هر ساله 22 بهمن هم شلوغ نبوده است. برخی هم شمار و تعداد استقبالکنندگان از سرود سلام فرمانده در برخی شهر و شهرستانها را بیشتر از 37 هزار خواندند و بعضی هم به شیوه مضحک عبدالرضا داوری در تخمین عرضی و طولی مساحت حضور، حدسهایی در مورد تعداد حاضرین برلین زدند. برخی تریبونداران خودعمارپندار هم در هفته پیش آمارهایی در مورد تعداد و جنسیت معترضین ارائه کردند.
در یک ماه اخیر در مورد تعداد توئیت با محتوای اعتراضی در موضوع فوت مهسا امینی نیز بحث و جدلهای پرشماری در بر گرفته است. ترندسازی، اتکاء به آمار یا اثبات جعلی بودن شمار یا تعداد موجهای اعتراضی مرتبط با موضوع داغ بوده است. همچنان که پیش از این نیز در مورد موضوعات بسیاری حتی در موضوع موافقت یا مخالفت با محتوای نشست تلویزیونی رئیس جمهور محل چالش قرار گرفته است. گویا آمار نیز مانند نتایج نظرسنجیها به دستمایهای برای کریخوانی و مبارزهطلبی تبدیل شده، تا جایی که «ما بیشماریم» یا «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم»، از جمله شعارهای سونامی اعتراضات در دهه اخیر بوده است.
اصرار بر آمار از یک خطای تحلیلی اساسی ناشی میشود، هر چه پرشمارتر و زیادتر، پیروزتر و قدرتمندتر. گویی حتی در تحلیل رخدادهای نزدیک هم دچار این خطا هستیم. اما پرسش این است که اساساً «شمار» در رقم زدن یک رخداد تا چه اندازه تأثیر دارد؟ رویدادهای تأثیرگذار تا چه مقدار به شمار حاضرین یا مشارکتکنندگان بستگی داشته است؟ مثلاً خود انقلاب اسلامی با حضور و مشارکت چند نفر رقم خورده است؟ آیا «تعداد یا شمار» مشروعیت میآورد یا به یک حرکت وجاهت میدهد؟ آیا صرف حضور دلیل بر موافقت است؟
غفلت از این پرسشها و تذکارها یا بیاعتنایی به پاسخها و تلنگرها، ما را دچار نوعی عوامزدگی میکند و شکلی از رهزنی فکری را بر ما استوار میسازد. مثل دوگانه بیطرفی و انصاف که همیشه با هم خلط شده، دوگانه کمیت و کیفیت هم خطاپذیری بالایی دارد. از سویی نباید تصور کرد آمار همه چیز است و از سوی دیگر هم نباید شمار یا تعداد را بیاهمیت دانست. موضوع ثانویه این است که آمار کجا مهم است و کجا مهم نیست و آیا جایی هم هست که آمار اصلاً مهم نباشد؟
شهوت آماردهی و میل به پرشمارنمایی، از محیطِ متأثر از جنگ روانی نشأت میگیرد. ما، موافق یا مخالف جمهوری اسلامی، ارزشی یا معارض، حامی یا منتقد، حداقل از سال 96 بدین سو در یک استادیوم بزرگ و شلوغ زندگی میکنیم. شکست سیستم در ساخت وجوهی از زیست معمول مانند تفریح، اشتغال یا تعامل و حواله این وجوه به شبکه اجتماعی که غرق در سیاستزدگی به معنی غلیظ آن است؛ سبب شده ما آمارزده شویم. مرتباً به درصدها تکیه کنیم و با یک نگاه ریاضی به دنبال اثبات یا برتریطلبی خودمان باشیم. آمار اینک به سلاحی تبدیل شده که چندان عریان و گرم نیست، اگرچه دردناک است.
با این وصف، آمار، متر و ملاک میدهد و متر و ملاک، بیش از آنکه مورد استناد مهندسها باشد، در خدمت شیادهاست. اولین چیزی که شیادها از جعبه مارگیریشان درمیآورند، آمار است. چه اینطرفی و چه آن طرفی. چه چپ و چه راست. و دقیقاً به همین خاطر است که آمارسازی، درآمد بالایی دارد. امروز روز آمار بود و تنها راه نجات آمار از دست شیادها، این است که فقط به آمار تکیه نکنیم.
نظرات
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
از ارسال نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد خودداری کنید.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نماييد.
نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.