پرویز ثابتی؛ مهره جدید بازی آمریکا برای ورود به ایران
من و تو با انتشار مستندی سعی در پاک سازی جلادان ایران یعنی ساواک و رئیس آن پرویز ثابتی را دارد، گویا دشمن که از اپوزسیونها خسته شده است برای ورود به ایران در حال سر و سامان دادن به گروه تازهای از ساواک است.
زهرا لایق حقیقی؛ شبکه من و تو دو روز پیش یعنی در 4 آذر ماه مستندی را منتشر کرد که یادآور 40 سال پیش و قبل انقلاب شد و خاطرات بسیاری را در ذهنها تازه کرد، مستند ثابتی. مستندی که تا چشم کار میکرد فقط برای سفید سازی شخصی بود که دست او به خون خیلی از زنان و مردان و کودکان این سرزمین آلوده بود. پرویز ثابتی، رئیس اداره سوم ساواک یعنی مهمترین رکن این سازمان شاهنشاهی.
پرویز ثابتی
زوجی مسلمان و بهایی در سمنان هیچگاه فکر نمیکردند کودکی که در سال 1315 در خانواده آنها چشم به جهان گشوده روزی سر از سازمان شاهنشاهی دربیاورد آن هم به عنوان رئیس یکی از بخشهای مهم سازمان یعنی ساواک. ثابتی پدری مسلمان داشت و مادری بهایی و او به همین جهت بعد از بزرگ شدن اعلام بی دینی کرد.
پرویز ثابتی با ریاست در ساواک 85 نوع شکنجه را به نام خود به ثبت رسانده و حکم اعدام خیلی از زنان و مردان مبارز انقلابی را به نا حق امضا کرده است.
اما مستند ثابتی حرفی دیگر از نقش جلاد درباری به میان میآورد حرفی از پاکی و پاک دست او و کلا سازمان ساواک.
در ساواک چه میگذشت؟
فضایخفقانی که ساواک در شهر ایجاد کرده بود باعث ترس همگان شده بود. این ترس تا جایی در بین مردم رخنه کرده بود که حتی میترسیدند درمورد ظلمهای درباریان و شاه در خانه صحبت کنند تا نکند ساواکیان متوجه نظر آنها شوند.
هرکسی که از زندان ساواک جان سالم به در میبرد از فضای شکنجه و سختی آنجا سخن به میان میآورد. بعدها کتاب های بسیاری از خاطرات زندانیان به چاپ رسید. کمتر کسی بود که پای آن به زندان ساواک باز شده بود و نام وحشیهای انسان نما بنامهای بهمن نادریپور(تهرانی)، محمدعلی شعبانی (دکتر حسینی)، فریدون توانگری(آرش)، منوچهر وظیفهخواه (دکتر منوچهری)، ناصر نوذری(رسولی)، فرجالله سیفی کمانگر (دکتر کمالی)، محمد آرمان، رضا عطارپور مجرد (دکتر حسینزاده) و پرویز ثابتی را نشنیده باشد.
پرویز ثابتی کسی بود که در یک نمونه از شکنجههای خود به تنهایی 8 نفر از کسانی که علیه شاه صحبتی کرده باشندشکنجه کرده بود.
نمونههای شکنجههای ساواک
شلاق زنی
90 درصد کسانی که پا به این مکان مخوف گذاشتهان طعم این شکنجه را چشیدهاند. در این روش مقاومت هیچکسی شکسته نشد. شلاقها انواع مختلف چرمی، سیمی وکابلی داشتهاند و ضربه آنها زخمهای عمیق طولی را در بدن زندانی به جا میگذاشت. بعد از شکنجه خبری از پانسمان و رسیدگی نبود، برعکس، رو آن نمک یا محلولی خاص میریختند تا درد را دوچندان کند. نرسیدگی به این زخمها عوارضی چون عفونت زخمها، شب ادراری، و لخته شدن خون در رگهای سطحی داشت.
دستبند قپانی
فرد را به حالت قپانی میبستند و از بلندی آویزان میکردند که این کار برای مدت طولانی به کتف و مهرههای گردن و کمر آسیب بدی وارد میکرد. زندانیان در خصوص این نوع شکنجه دمیگویند بیش از 10 ساعت به طولمی انجامید و بعد از رهایی اتفاقاتی همچون تحریک عصب نخاع، اختلال در گردش خون بدن، خون مردگی در اطراف استخوان کتف و همچنین خمیدگی استخوانهای دست برای آنها رخ میداد.
آویختن صلیبی
در این مدل زندانی را ساعتهای طولانی با دستهای باز و پاهای بسته شده میآویختند و در همین حال به او شلاق میزدند. این کار با عث اختلال در جریان خون بدن میشد. بعد از گذشت یک ساعت خون در کف و مچ پاها جمع میشد و میزان فشار آن به حداقل میرسید. آویخته شدن بیش از ۲۴ ساعت مرگ حتمی را در پی داشت. تورم رگهای پا، سرگیجه، حالت تهوع و تب و لرز از عواقب این نوع شکنجه طولانی مدت بود. آویختن از پا، یک دست و زیر بغل از دیگر انواع شکنجه در این بازداشتگاه بوده است. شکنجه آویختن انواع دیگری هم داشت که یکی از دردناکترین آنها آویختن زنان با موی سرشان بود که فقط چندبار از این نوع شکنجه استفاده شده است.
شوک الکتریکی
عبور دادن جریان برق از بدن زندانی شکنجه مدرنی بود که مأموران ساواک استفاده از دستگاهها و روش انجام آن را از گروه اعزامی شکنجه گران اسرائیلی و آمریکایی آموخته بودند. برای شوک الکتریکی اتاق مخصوصی درنظر گرفته شده بود. در این اتاق تختی قرار داشت که زندانی را با خواباندن و بستن بر آن کنترل میکردند. بعداز بسته شدن توسط شاسیهایی که میزان ولتاژ برق با آنها کم و زیاد میشد جریان برق را وارد بدن زندانی میکردند. این روش شکنجه آثار روانی سوئی را در زندانی به جا میگذاشت. مهمترین نتیجه آن آسیب رساندن شدید به سیستم عصبی بود. عبور جریان برق از بدن حالت رعشه را در زندانیان ایجاد میکرد و به شهادت انقلابیهایی که خود یا هم بندانشان این نوع شکنجه را تجربه کرده بودند تشنج و رعشه تا ساعتها بعد از انجام این عمل در بدن ادامه پیدا میکرده است.
سوزاندن بدن
سوزاندن بازداشتشدگان از شکنجههای رایج کمیته مشترک بود به این شکل که یک میله یا اطوی الکتریکی را داغ میکردند و آنگاه با فشار شدید روی تمام نقاط بدن متهم قرار میدادند که بالطبع موجب سوختگی شدید میشد. اما شکنجه سوزاندن بدن انواع مختلفی داشت که در اینجا آمده است: با سیگار افروخته سینه را سوزاندن: یکی از ابتکارات شکنجهگران ساواک، خاموش کردن سیگار افروخته روی بدن زندانی بود که درد شدیدی را ایجاد میکرد. سوزاندن با صندلی داغ: یکی از وسایل شکنجه مرسوم در کمیته مشترک که عنوان تهدید داشته و کمتر مورد استفاده قرار میگرفت، نشاندن متهم روی صندلی فلزی بوده که زیر آن کوره یا اجاق برقی روشن میکردند. متهم را نیمه عریان روی صندلی مینشاندند. فروکردن سوزن به زیر ناخن زندانی و داغ کردن آن: یکی از شکنجههای رایج، فروکردن سوزن به زیر ناخن بود. سوزن و سنجاق را به وسیله فندک گرم میکردند.
آپولو
«آپولو» یکی از آشناترین و مخوفترین ابزار شکنجه برای زندانیان به شمار میرفت. علت نامگذاری آن به آپولو، شباهت آن به سفینه آپولو بود. دستها و پاها توسط بستهای فلزی مهار میشدند و سر در محفظه فلزی قرار میگرفت. کلاهخود فلزی باعث میشد که موقع شلاق خوردن صدای زندانی تشدید شود و تأثیر مضاعف و مخربی روی سیستم عصبی و شنوایی او گذاشته شود. گاهی علاوه بر شلاق زدن، شوک الکتریکی به نقاط حساس بدن هم داده میشد، به این صورت که برق با ولتاژ پایین غیرکشنده و صرفا شوک آور و دردناک را به نقاط حساس بدن ازجمله لاله گوش، لبها، بینی و حتی آلت تناسلی زندانی وصل میکردند و پس از آن شوک داده میشد. این کار باعث تخریب دیواره مویرگها و سلولها و موجب خونریزی داخلی و کلیوی متعاقب آن موجب دفع خون از راه ادرار در طول چند روز پس از شوک و شلاق میشد.
قفس داغ
در حقیقت شکنجه قفس داغ باید جزو شکنجههای سوزاندن بدن قرار میگرفت، ولی خاص بودن این روش باعث میشود که قفس داغ از شکنجههای مربوط به سوزاندن جدا شود. این قفس که با لولههای فلزی ساخته شده بود، ۸۰ سانتیمتر ارتفاع و نیم متر طول و عرض داشت و سقف آن را با ورقهای فلزی پوشانده بودند. ابتدا زندانی را با فشار فراوان از ورودی کوچک و تنگ آن داخل قفس و سپس در آن را قفل میکردند. آنگاه به وسیله اجاق بزرگی که زیر آن بود، قفس را داغ میکردند. زندانی که جای هیچگونه حرکتی نداشت و بدن برهنهاش با تمامی قسمتهای فلزی قفس در تماس بود، دچار سوختگی شدید از کف پا تا فرق سر میشد. آثار این سوختگی تا مدتها روی بدن زندانی باقی میماند. این نوع شکنجه بسیار در بازداشتگاه کمیته مشترک مورد استفاده قرار میگرفت.
تهدید به تجاوز جوانان
تهدید به تجاوز یکی از رایجترین مسائل در بازجوییهای کمیته مشترک ضدخرابکاری بوده است. البته این کار فقط در حد تهدید باقی نمیماند و تجاوزات زیادی به زندانیان در زندانهای ساواک گزارش شده است. درحقیقت اگر بازجو نمیتوانست این کار را انجام دهد، متهم را تهدید میکرد که او را بهدست دیگران خواهد سپرد. در کلانتریها، اغلب پلیس، زندانیان جوان یا بانوان را با رکیکترین کلمات تهدید میکرد که امشب با او همبستر خواهد شد. در زندانهای ساواک بهطور کلی مسئله تجاوز به دختران و زنان امر رایجی بوده است. بهعنوان مثال در بازداشتگاه کمیته مشترک، اشرف دهقانی توسط عطارپور شکنجهگر مورد تجاوز قرار گرفت. این عمل در زندانها بسیار رایج بود. بسیاری از شکنجهشدگان از ترس آبروی خویش هرگز این مسئله را ابراز نکردند.
فشار آوردن بر چشمها
یکی از شکنجهها که نوع بدیعی است و توسط شکنجه گران ساواک ابداع شد، این بود که زندانی را روی زمین میانداختند و آنگاه بر سینه او مینشستند و با دو دست، سر او را در دست میگرفتند و با انگشت شست، بر چشمان او فشار میآوردند، طوری که گویی چشم میخواست از جای خود بیرون بیاید. این شکنجه هم بسیار دردناک بود. درضمن یکی از وسایل شکنجه هم اعدام مصلحتی بود. چشم متهم را میبستند و او را به صحرا یا محل اعدام زندان میبردند و به چوبه اعدام میبستند؛ آنگاه حکم دروغین اعدام را میخواندند و پس از آن یک نفر میآمد و فریاد میزد: «این کار را نکنید. زندانی به شکنجهگران گفته که همکاری خواهد کرد. از اعدام او صرفنظر شود.» این مورد درباره عده زیادی انجام گرفت و اغلب زندانیها با این شگرد، آشنا بودند. این روش در سالهای آخر کمتر استفاده میشد.
ایستادن بهمدت طولانی
یکی از شکنجههای رایج در بازجوییها اجبار به ایستادن متهم با دست بسته بود که گاهی تا ۲۴ساعت هم طول میکشید. این شکنجه انواع مختلفی داشت که ازجمله سختترین آنها میتوان به اجبار متهم به ایستادن رو به دیوار درحالیکه بینی مماس با دیوار است، اجبار متهم به ایستادن با پای برهنه روی گونی یا پارچه خیس، اجبار متهم به ایستادن عریان در کنار اتاق، اجبار متهم به ایستادن بهمدت طولانی در سرما و یا گرما، عریان و یا با لباس نازک و… اشاره کرد. این شکنجه موجب خستگی و گرفتگی شدید عضلات پشت پا، ریزش ادرار، خشکی گلو، سنگینی پلک چشم، ورم پا، درد زانو، وزوز گوش، سنگینی بدن، گزگز نوک انگشتان دست، فشار عروق در پا و پس از ۲۴ ساعت، موجب درد کمر میشد و خستگی و استفراغ را بهدنبال داشت. درضمن کشیدن ناخن با انبردست هم از شکنجههای بسیار قدیمی بهحساب میآید.
بهداشت در بازداشتگاه
رفتن به حمام در بازداشتگاه کمیته مشترک ضدخرابکاری تنها با اجازه بازجو و هفتهای یک مرتبه، آن هم در ۵ دقیقه، میسر بود و کسانی بودند که ۴ماه و ۱۶ روز در این مکان بودند و اجازه استحمام نیافتند. در و دیوارها و راهروهای بندها مملو از رد خونهایی بود که از بدن زندانیان برجای مانده بود. معمولاً چند نفر تِی بهدست هم مدام کارشان پاک کردن خونهایی بود که از کف پای زندانیان جاری میشد.
دستشویی رفتن زندانیان
برای دستشویی رفتن هم روزی ۳ بار اجازه میدادند که بعضی مواقع از آن هم دریغ میکردند و امکانی برای تقاضای بیشتر وجود نداشت و لذا زندانیان برای دفع ادرار و مدفوع خود از کاسه و لیوان پلاستیکی قرمز رنگی که برای خوردن غذا و چای به آنها داده شده بود، استفاده میکردند و در فرصتی که برای دستشویی رفتن به آنها داده میشد، ظروف را میشستند و در آن غذا میخوردند.
اتاق پانسمان مثل اتاق شکنجه
مصدومشدگان در شکنجهها گاهی هم راهی اتاق پانسمان میشدند. اگر مقداری مداوا صورت میگرفت، نه بهخاطر مداوای شخص مجروح که بهمنظور التیام محل شکنجه برای شکنجههای بعدی بود. اتاق پانسمان وجه مشترکی با مغازه کفاشی داشت؛ همانگونه که کفاش براحتی نیم تخت را از ته کفش جدا میکند، در اینجا نیز بدون استفاده از دارو بیحسی، پوست کف پا را میکندند.
پیدا شدن ثابتی
ثابتی مدتی بعد از فرار شاه از ایران در سال 57 با نام مستعار عالیخانی در یکی از پروازهای مهرآباد از ایران فرار کرد. از او اثری نبود تا اجتماع 22بهمن سال 1401 در آمریکا. تا آن زمان بعد از مصاحبه کوتاه تلفنی او و بعد از این گفتگوی کوتاه کسی از آن خبری نداشت و با رونمایی خود در سال 1401 هدف دیگری را به همگان منتقل کرد. او در مصاحبه سال 90 خود مصاحبه با عرفان قانعیفرد تمام سعی خود را در پاک کردن ساواک و پاک کردن خاطرات مردم کرد اما فایده ای نداشت چون با ظاهر شدندش در 10 سال بعد یعنی سال 1401 باعث شد ۱۲۱ زندانی سیاسی پیش از انقلاب در خارج از ایران در نامه ای با عنوان را «مگذاریم از یک قاتل تقدیر کنند و از احیای ساواک سخن گویند!» علیه او اعلام جرم کردند.
نظر رهبر انقلاب در مورد ظهور ناگهانی ساواک
رهبر انقلاب در 16 مهر 1401 در مراسم مشترک دانش آموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح در سخنان مهمی با اشاره به حوادث اخیر تأکید کردند: با صراحت میگویم این حوادث طراحی امریکا، رژیم صهیونیستی و دنبالهروهای آنها است. مشکل اصلی آنها با ایران قوی و مستقل و پیشرفت کشور است. ایشان با تأکید بر اینکه در مجموع همه کسانی که به خیابان آمدهاند در مقابل ملت ایران و جوانان مؤمن و غیور، عده بسیار کمی هستند، گفتند: البته برخی از این افرادی که به خیابان میآیند، از بازماندههای عناصر ضربه خورده از جمهوری اسلامی همچون منافقان، تجزیهطلبان، سلطنتطلبان و خانوادههای ساواکیهای منفور هستند که قوه قضاییه باید به تناسب مشارکت در تخریبها و ضربه به امنیت خیابانها، مجازات تعیین، و آنها را محاکمه کند.
روزهای پایانی شهریور ۱۴۰۱ بود که درگذشت تلخ دختری جوان، بهانهای شد تا دشمنان خارجی و دنبالههای داخلی آنها نقشه دقیق و حساب شدهای که برای به آشوب و اغتشاش کشاندن کشور کشیده بودند را اجرایی کنند. هماهنگی و اقدامات مشترک گروهکهای تروریستی، تجزیهطلب، سلطنتطلب و منافقین صحنهای عجیب را رقم زده و توهم فردای براندازی را برای این جماعت ایجاد کرده بود. حتی شکنجهگران فراری ساواک هم به خیال اینکه فرصتی مناسب یافتهاند، پس از سالها زندگی در بیخبری آفتابی شدند.
چرا پرویز ثابتی بعد از مدتها از لاک خود بیرون آمد
آمریکا و اسراییل و انگلیس در این سالها هرچه توانستند در ایران فتنه به پا کردند تا شاید جایی بتوانند ایران را زمین بزنند اما نشد. برای هر گروهی از اپوزسیون و منافقین پول های هنگفت خرج کردند تا شاید نقشه یکی از این گروها د رایران عملی بشود و آنها راهی به ایران پیدا کنند بازهم میسر نبود. این روزها دست به دامان گروهی شدند که در گذشته ایران جلادهای عالی بودند، پس با نشان دادن جلوهای مهربان و خیرخواه از آنها در این فکر هستند که شاید بتواند در ایران نفوذ کنند و بعد از شکست ایران با خوی وحشیگرایانه ساواک بتوانند مردم را در دست بگیرند که بازهم با نگاهی به این روند از نقشه دشمن مشخص میشود پول هنگفتی چون منافقین اپوزسیونها دارد به باد میدهد، تاریخ ایران فراموش نشدنی است.
واکنش اهل رسانه و فضای مجازی به مستند ثابتی
مسلما هیچ ایرانی که عاشق وطن خود باشد سالهای نه چندان دور سرزمین خود را به دست این جنایتکاران فراموئش نمیکند. فراموشی یعنی تکرار دوباره تاریخ. پس خوب این روایات را سینه به سینه به نسل بعد منتقل میکند تا جلوی تکرار تلخیها تاریخ رابگیرد. جوانان هوشمند این روزهای ایران میداند این مستند ساده من و تو هیچگاه ساواک و ثابتی و امثال آنها را نمیتواند به جای فرشتگان نجات این سرمین معرفی کنند. فعالان فضای مجازی با یادآوری تاریخ و بیانات بزرگان و ورزگار سخت ایران و هشدارها و طنزها در صفحات خود در خصوص این ماجرا نوشتند:
نظرات
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
از ارسال نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد خودداری کنید.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نماييد.
نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.