در گزارش جهت پرس بخوانید؛
ساواک به چه روشهای مبارزان انقلابی را شکنجه میکرد؟
به بهانه حضور پرویز ثابتی نفر دوم اداره ساواک در تجمع 22 بهمن لسآنجلس، روشهای شکنجه توسط ساواک مروری شود تا نتوانند جنایات رژیم پهلوی را از حافظه تاریخی مردم پاک کنند.
همزمان با راهپیمایی 22 بهمن به مناسبت چهل و چهارمین سالگرد جشن پیروزی انقلاب در ایران، در لسآنجلس هم گروههای مختلف ضدانقلاب از جمله سلطنتطلبها در تجمعی علیه جمهوری اسلامی شرکت کردند. در این تجمع عکسی از پرویز ثابتی نفر دوم اداره کل ساواک که بعد از فرارش از کشور هیچ عکس و نام و نشانی هم از او منتشر نشده بود در کنار دخترش در شبکههای اجتماعی وایرال شد و نشان از این دارد که افرادی که خود شکنجهگر و مدافع حبس و اعدام بودند الان دم از آزادی میزنند. در این گزارش تنها به ۱۰ نمونه از این شکنجهها اشاره خواهیم کرد. شکنجههایی که به سختی قابل باور است که آیا واقعا انجام آن از عهده یک انسان برمیآید؟
۱. زدن کابل
یکی از متداولترین و رایجترین شکنجهای که هر زندانی در بدو ورود آن را چشم بسته میچشید، زدن کابل به کف پا بود. در این نوع شکنجه از کابلهای قطور برای قسمتهایی از پا که دارای پوستی ضخیمتر بود مثل پاشنه پا و برای قسمتهای پنجه و گودی کف پا از کابل نازکتر استفاده میشد. استاد این کار شخصی بود معروف به دکتر حسینی که البته چهار کلاس بیشتر درس نخوانده بود، اما چون این کار را به صورت خیلی تخصصی انجام میداد، عنوان دکتر را به او داده بودند! حسینی که چهرهای بسیار وحشتناک داشت، طوری کابلها را موازی کنار هم میزد تا درد بیشتری توسط زندانی چشیده شود.
۲. آپولو
شکنجهگر، زندانی را روی دستگاه آپولو مینشاند و کف دست و ساق پای زندانی را زیر گیرههای آن پرس کرده و کلاه آهنی مخصوصی که تا گردن زندانی را میپوشاند، روی سر او قرار میداد. آنگاه شروع به زدن کابل میکرد. سر کابلها افشان بود و موقع اصابت به کف پا، نوک آن روی پا برمیگشت و موجب کنده شدن گوشتهای آن میشد. گاهگاهی هم با شیئی چوبی یا فلزی ضربهای به کلاه وارد میکردند که صدای بسیار وحشتناکی در آن ایجاد شده و در گوش زندانی میپیچد که فوقالعاده آزاردهنده بود و شکنجهای بود مضاعف بر سایر شکنجهها.
۳. سنگ آسیاب
دستگاه دیگری بود به نام سنگ آسیاب. سنگی بود گرد که روی شانههای فرد قرار میگرفت و سنگینی میکرد. متهم وقتی شلاق میخورد و پایش زخم میشد، مجبورش میکردند روی پایش بدود و چون پا ورم کرده بود، باعث میشد که بیشتر درد بگیرد. بنابراین وقتی با آن حالت زندانی راه میرفت، پایش میترکید و خون میافتاد. بعد اهانت بود و فحشهای رکیک که روان زندانی را بسیار به هم میریخت.
۴. شوک الکتریکی
شوک الکتریکی به این صورت بود که چند رشته سیم از یک دستگاه به جاهای حساس بدن وصل میکردند. یکی هم وقتی که پا شلاق خورده بود و ورم کرده بود بازجو در حالی که کفش پایش بود پایش را روی پای زندانی قرار میداد و فشار میداد. مهدی غیوران یکی از زندانیان سیاسی آن دوران از این نوع شکنجه میگوید:
«یک دستگاه شوک الکتریکی به من وصل کردند که نصف تن من لمس شد، به همین خاطر من را به بیمارستان شهربانی بردند و نمیدانم ۴ ماه یا ۷ ماه در آنجا بودم.
سپس من را به زندان قصر بردند. بازجو هم آمد آنجا تا از من چند سؤال کند که من جواب نمیدادم. بعد به رئیس زندان گفت یک دستگاهی از اسرائیل به ما دادهاند.
اولین نفر روی این امتحان کردیم که بدنش فلج شد. «تهرانی» که از شکنجهگرهای ساواک بود در دادگاه بعد از انقلاب گفت که به ما در اسرائیل آموزش دادند، اما به ما نمیگفتند که در اسرائیل هستیم. ما هم از روی کرههایی که برایمان میآوردند، میفهمیدیم که در اسرائیل هستیم.»
۵. کشیدن ناخن
این شکنجه در واقع یکی از دردناکترین شکنجهها توسط ساواک بود. بدین صورت بود که سوزن ته گرد را زیر ناخن رد میکردند، دو تا سه تا زیر هر ناخن! بعد با فندک یا شمع این سوزنها را داغ میکردند، سوزن که داغ میشد حرارت زیر ناخن میرفت و باعث عفونت ناخن میشد. بعد ناخن میافتاد. برای همین آنهایی که ندیدند، میگفتند ناخن را میکشیدند، ولی اصلش به همین شکل بود.
۶. شکنجه روانی
یکی از انواع شکنجه به هم ریختن حال روحی زندانیان بود. مثلا کودک شیرخواره را جلوی مادرش آزار میدادند و یا خبر مرگ عزیزان زندانیان را به آنها میدادند؛ آن هم به دروغ. همچنین به فراخور روحیه هر کسی، این شکنجه متفاوت بود. مثلا وقتی ساواک دید نمیتواند با شکنجه جسمی از آیتالله غفاری اقرار بگیرد با تراشیدن ریش او ضربه هولناکی به روح این مرد مجاهد وارد کرد؛ به صورتی که به گواه زندانیان هم بند او، سه روز بعد از غصه دق کرد و به شهادت رسید.
۷. تخت الکتریکی
اگر یک زندانی آن طور که حسینی دوست داشت، اقرار نمیکرد او را روی تخت الکترونیکی میخواباند. یک نفر روی شکم متهم مینشست و زیر تخت منقلی از آتش روشن میشد تا قسمتهای حساس بدن بسوزد.
۸. برداشتن حجاب زنان برای تضعیف روحیه
خانم دباغ که یکی از شیرزنان دوران مبارزه علیه رژیم طاغوت بود در این خصوص میگوید: «مأموران به بهانه جلوگیری از خودکشی و حلق آویز شدن، چادر از سرمان گرفتند. برایم خیلی روشن بود که انگیزه و هدف واقعی آنها از این کار، دریدن حجاب به عنوان نماد زن مومن و مسلمان و شکستن روحیه ما بود. از این رو ما نیز از پتوهای سربازی که در اختیارمان بود برای پوشش و به جای چادر استفاده میکردیم. عمل ما در آن تابستان گرم برای ماموران خیلی تعجب آور بود، آنها به استهزا و مسخره من و دخترم رضوانه را «مادر پتویی! دختر پتویی!» صدا میکردند.
۹. آویختن از سقف با دو مچ دست
مچ دو دست را به هم میبستند و طناب و یا زنجیر را به مچ وصل میکردند و به میخ یا قلاب سقف میبستند. فشار سنگین بدن بر مچها وارد و پس از مدتی موجب تورم دست و سیاه شدن آن میشد و به علت اینکه خون نمیتوانست در بدن گردش خود را کامل انجام دهد، پاها متورم و دردناک میشدند و کشیدگی عضلات و تاندونها، موجب درد شدید و کرخت شدن تدریجی بدن میشد. پس از مدتی غضروفهای میانی مهرههای کمر جابهجا میشدند و اگر متهم را حرکت میدادند، این عمل تسریع میشد. بیشتر از ۲۴ ساعت آویختن، موجب مرگ میشود. کسانی که به مدت یک ساعت و یا بیشتر آویخته میشدند، پس از رهایی به مدت یک هفته و گاهی بیشتر از درد ناحیه کمر و سر استخوان زانو و مفصل ران رنج میبردند. آویخته شدن بیش از یک ساعت، تا آخر عمر موجب درد ناحیه کمر و ساییدگی استخوانهای مهره کمر میشود. در این شکنجه، مفاصل مچ چنان دردناک میشدند که طاقت انسان از بین میرفت، به خصوص تاب دادن، موجب گیجی و سیاهی چشم میشد. البته آویزان کردن از پا هم بود که خیلی عذابآور بود.
۱۰. بستن به نردههای حیاط و دیوارها
این شکنجهها قبل از تاریخ مدون هم وجود داشته و در تاریخ مدون نیز هزاران بار تکرار شده است. این شیوه در کمیته مشترک ضدخرابکاری نیز از شکنجههای رایج بود. دستها و پاهای متهم را با طناب و یا زنجیر به میلههای درون حیاط مسقف کمیته میبستند و مدتها متهم و یا مجرم بیچاره به این حالت میماند و دچار درد در ناحیه دست و پا و انقباض شکمی، ریزش ادرار، گزگز پاها و خستگی میشد.
شکنجه بانوان مبارز در زندان های ساواک
«منظر خیر حبیب اللهی» یکی از این زنان پراستقامت و بانویی مبارز پیش و پس از انقلاب اسلامی ایران و از معلمان مدرسه رفاه بود که در سال 1352 دستگیر و به زندان افتاد ، او در زندان های ساواک شکنجه شد.
در بازجویی از خانم حبیب اللهی سعی داشتند اطلاعاتی را درباره خانم دباغ بگیرند اما ایشان فوقالعاده باهوش و زرنگ بودند و همه اطلاعات بسیار اندکی در باره دباغ داشتند. افراد زیادی را در کمیته با حالات مختلف، شکنجه دیده بودند. خانم دانشوری را همهجور شکنجه کرده بودند و ناخنهایش را هم کشیده بودند و نصف انگشتش را با فندک سوزانده بودند به گونهای که در داخل زندان فقط استخوان انگشتش مانده بود و هیچ گوشتی روی آن نبود. ساواکی ها از طرق مختلف سعی می کردند روحیه همه ما را بشکنند اما خداوند واقعاً کمک می کرد تا در همان حالات نقطه ضعفی نداشته باشیم. زندانیانی که کمونیست بودند و حجابی هم نداشتند همواره در معرض نظرهای بد مأمورین و بازجوها بودند اما بچههای مذهبی که حتی از یونیفورم زندان برای خود حجاب می ساختند، گویی که خداوند ستر خاصی را بر آنان کشیده بود.
خانمی به نام امینی را آنقدر شکنجه داده بودند و بدنش را با اطوی داغ سوزانده بودند که به صورت چهار دست و پا روی زمین راه میرفت. در سلول کناری ما یک نفر چریک بود که به شدت شکنجه شده بود و زمانی که برای تعویض پانسمان او می آمدند، باندها و پارچههای خونین را داخل سطلی قرار می دادند و آن را داخل راهرو می گذاشتند تا همه ما به هنگام تردد ببینیم و عذاب بکشیم.
حقیقتاً بازجویان ساواک، بویی از انسانیت نبرده بودند و چیزی به نام وجدان در آنها باقی نمانده بود. بازجویی مثل منوچهری وقتی که میخواست بخوابد داخل راهرو فریاد می کشید دکتر بیا آمپول منو بزن. بدون آمپول نمیتوانست بخوابد و به کمک آن یکی دو ساعتی میخوابید و زمانی هم که شکنجه می کرد می گفت: شماها نمیذارید من راحت باشم. هیچ کجا نمیشه خوابید.
بسیاری از عزیزان از اتاق شکنجه، زنده بیرون نیامدند و ساواک درماندهتر از همیشه هیچ حرفی از آنان به دست نمیآورد. گاهی اوقات زندانی را داخل حوض میانداختند و با بدن خیس شلاق میزدند و از آنجا که همواره بازجویان مست بودند با مشاهده حالت زندانی، قهقهههای مستانهای سر می دادند.
نظرات
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
از ارسال نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد خودداری کنید.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نماييد.
نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.