پایگاه خبری تحلیلی جهت پرس

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ر وایت تفاوت دوستداران و شیعیان امام علی(ع) در برخورد امام رضا(ع) با مدعیان شیعه آن حضرت.

منتشر شده در 24 اردیبهشت 1403
در سرویس

وقتی ولایت عهدی برای حضرت رضا(ع) تثبیت شد، روزی دربان حضرت رضا(ع) خدمت حضرت عرض کرد: عده‌ای آمده‌اند و می‌گویند ما شیعه علی(ع) هستیم و می‌خواهیم خدمت امام رضا(ع) برسیم. حضرت فرمود: من کار دارم آن‌ها را رد کن.
آن عده فردا باز آمدند و همان حرف را تکرار کردند: ما جمعی از شیعیان علی(ع) هستیم و آمده‌ایم آقا را زیارت کنیم. حضرت دوباره فرمود: برشان گردان. برای مدت دو ماه هر روز آن‌ها می‌آمدند و درخواستشان را عرضه می‌کردند و حضرت می‌فرمود: من کار دارم، بگو بروند.  آنان ناامید شدند. به دربان حضرت گفتند به امام بگویید: آخر شیعیان پدرت علی بن ابیطالب(ع) هستیم. ما دو ماه است می‌آییم و شما اجازه نمی‌دهید. این مایه شماتت دشمنان شده است. ما از اینجا می‌رویم؛ ولی از شهرمان نیز فرار می‌کنیم. چرا که وقتی این داستان در آنجا نقل شود مردم می‌گویند حتماً آن‌ها گناه بزرگی مرتکب شده‌اند که آقا راهشان نداده است. برو و به آقا بگو: ما تلخی شنیدن این شماتت اعداء را دیگر نمی‌توانیم تحمل کنیم. وقتی کار به اینجا رسید، حضرت فرمود: بگو بیایند. آنان ‌آمدند سلام و احترام کردند؛ اما حضرت اعتنایی به آنها نکرد، حتی اجازه نشستن هم به آنها نداد. توجه کنید: در این جا تنبیه آنان تکمیل شد. همینطور ایستادند. آن عده گفتند: ای پسر رسول خدا (ص) راز این که پس از دوماه انتظار دیدار، ما را این گونه مورد خفت و خواری قرار می‌دهید چیست؟ با این رفتاری که با ما شیعیان می‌کنید دیگر کسی شیعه نمی‌ماند. حضرت فرمود این آیه را خوانده‌اید؟ هر بلایی به شما می‌رسد، حاصل رفتار خودتان است. آن عده بیشتر ناراحت شدند و گفتند: مگر ما چه گناهی کرده‌ایم که این گونه باید تنبیه شویم؟ حضرت در جواب فرمودند: این را من از قرآن یاد گرفتم که شما را مورد عتاب قرار دهم؛ پدران من هم همینطور بودند. آنان گفتند: مگر ما چه گناهی کرده‌ایم؟ زیرا شما دروغ بزرگی گفتید. شما ادعا می‌کنید که شیعه هستید؛ ولی شیعه نیستید. چون این ادعای دروغ را کردید باید مجازات بشوید.

سپس حضرت ابتدا نام امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را می برد و بعد نام سلمان، ابوذر، تا محمد بن ابی بکر، ایشان می‌فرمایند شیعه اینانند. در این جا حضرت ویژگی‌های آنان را برمی‌شمارند: کوچکترین اوامر علی(ع) را مخالفت نکردند. هر چه را ایشان نهی کرد، آنها هم ترک کردند. یعنی مطیع واقعی حضرت علی ع بودند. این درحالی است که شما ادعای شیعه بودن می‌کنید و بیشتر رفتارهایتان با رفتار علی(ع) تفاوت دارد و برخلاف دستورات اوست. شما حتی در انجام واجباتتان کوتاهی می‌کنید. شما حقوق بزرگ برادرانتان، کسانی که اخوت فی الله دارند، ادا نمی‌کنید. جایی که نباید تقیه کنید، تقیه می‌کنید و جایی که باید تقیه کنید، تقیه نمی‌کنید. یعنی شما پیرو خواسته‌های دل هستید، باید بدانید کجا باید تقیه کنید و کجا نباید. اگر شما می‌گفتید ما علی(ع) را دوست داریم، با دشمنانش دشمن هستیم و با دوستانش دوستیم. من نمی‌گفتم شما دروغ می‌گویید. آری شما علی و دوستان علی را هم دوست می‌دارید و با دشمنانش هم دشمنید؛ اما شیعه بودن تنها به این نیست. بلکه علاوه بر این شما باید دقیقاً رفتارتان با رفتار علی(ع) هماهنگ باشد، این که فقط بگویید ما علی(ع) را دوست داریم برای شیعه بودن کافی نیست. ولی شما ادعایی کردید که اهلش نبودید. اگر بنا نگذارید که رفتارتان را مطابق این ادعایتان قرار بدهید؛ یعنی اگر کارتان گفتارتان را تصدیق نکرد، هلاک خواهید شد. مگر خدا به شما رحم بکند؛ والا با این گناهی که مرتکب شده‌اید، یعنی ادعای شیعه بودن کردید، مستوجب عقوبت هستید!
گفتند: آقاجان ما از اینکه ادعای شیعه بودن کردیم استغفار می‌کنیم. از این پس همان طور که شما یاد دادید، ما می‌گوییم: علی(ع) را دوست داریم و دشمنانش را دشمن می‌داریم، باشد تا از راست گویان باشیم.

وقتی آنان چنین گفتند حضرت فرمود: خوش آمدید عزیزان من! کسانی که اهل محبت ما هستید حضرت سه مرتبه فرمودند: بیایید بالا، بیایید بالا، بیایید بالا. اینها را کشید بالاتر، تا به خود چسباند. بعد به دربانشان فرمودند اینان چند مرتبه آ‌مدند و برشان گرداندید؟ عرض کرد: شصت مرتبه. حضرت شصت مرتبه رفتند و آمدند و به اینها سلام کردند و خوش آمد گفتند! تا جواب آن شصت مرتبه مراجعه آنها را داده باشند. حضرت دوباره به حاجب فرمودند: چند مرتبه مانع ورود اینان شدی: حاجب گفت: شصت مرتبه، سپس ایشان فرمودند: شصت مرتبه برو و بیا و سلامشان کن. و سلام من را به اینها برسان! این سفارشات را حالا به حاجب کردند و فرمودند: به کارهایشان رسیدگی کن و ببین چه نیازی دارند.  به آنان کمک هایی کن و هر نیازی دارند را برطرف کن.

-محمدتقی مصباح یزدی، کتاب سیمای سرافرازان، ج۱، ص۱۱۳
-روایت در کتاب تفسیر المنسوب الی الامام العسکری، ص۳۱۲

اشتراک گذاری :
jhtp.ir/170165

اخبار پیشنهادی

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اخبار ویژه

تبلیغات

اخبار جدید

شبکه های اجتماعی