پایگاه خبری تحلیلی جهت پرس

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

روایتی از روز اول نمایشگاه کتاب قبل از مراسم افتتاحیه

نمایشگاه کتاب امسال هم در روز 20 اردیبهشت با حضور ناشرانی در بخش های مختلف داخلی و خارجی شروع به کار کرد.

منتشر شده در 20 اردیبهشت 1402
در سرویس

از خروجی مترو مصلی به سمت مصلی امام خمینی (ره) که خارج می شوی اولین چیزی که نظرت را جلب می کند سرگل ورودی نمایشگاه است و مردی که برایت خوشامد می گوید.
مانند سالهای قبل انتظار ون به سمت محل اصلی نمایشگاه را داشتم ولی خبری نبود.
در طول مسیر غرفه های مختلف تبلیغات موسسات کنکوری، فست فودی نیمه کاره را می بینی که برخی از آنها در حال بنای اسکلت گذاری غرفه هستند.
شبستان اصلی مصلی جمعیت نسبتا متوسطی در حال رفت و آمد هستند. 

رسانه

طبق علائم راهنمایی به سمت بخش ناشران خارجی می روم. اولین انتشارات؛کشور عراق است با عکس حاج قاسم و ابومهدی.
چند غرفه جلوتر می روم. کشورهای عربی بیشتری می بینم و همه بلااستثنا با عکس حاج قاسم و ابومهدی و برخی هم با همراهانش غرفه شان را مزین کرده اند. تعداد نمایندگان از کشورهای مختلف نسبت به سالهای قبل بیشتر به نظر می رسد.
کشورهای ترکیه، روسیه آخرین ناشرانی هستند که بازدید میکنم.
یک کتاب رمان از غرفه کشور ترکیه می شود سوغات من از بخش ناشران خارجی. با قیمت تمام شده 300 هزار تومن ایران. که به قیمت کشور ترکیه 85 لیر هست. اما با احتساب قیمت ریال ایران صد هزار تومن بیشتر از قیمت اصلی خودش فروخته شد.
بعد از خروج از بخش ناشران خارجی به دنبال بخش ناشران عمومی مسیری را طی میکنم.
موقع نماز است به سمت محل آماده شده برای استراحت نمازگزاران می روم. 
برخلاف سالهای قبل نه پرده ای وجود دارد نه هیچ حایل دیگری برای جدایی قسمت آقایان و خانم ها.
هنگام ورود فردی با خوشامد دعوت به نماز جماعت میکند.
بعد از تمام شدن نماز جماعت خانمی که به نظر می رسد از مسئولین اطلاع رسانی نمایشگاه هست با اعتراض می گوید: چرا کسی نمی داند نباید نماز شکسته ها در صف اول بایستند؟ چرا نمی دانند کسی که نماز فرادا می خواند نباید بیاید در صف نماز جماعت بایستد؟ می گویم لابد اطلاعی ندارند.
در آخر می گوید سال قبل قسمت خانم ها و آقایان با پرده جدا بود خیلی از کسانی که از شهرستان می آمدند راحت استراحت می کردند ولی الان همه چیز بی برنامه هست.
خواستم بگویم شما که به مسئولین نمایشگاه مرتبط هستید باید کاری کنید ولی فقط به لبخندی بسنده کردم.
بعد از نماز به سمت بخش ناشران عمومی رفتم. در بخش غربی نمایشگاه در حال آماده سازی سن برای مراسم افتتاحیه نمایشگاه بودند به چشم می خورد.
بخش ناشران عمومی هم چندان غرفه ها کامل نشده بودند. یا اصلا کامل نبودند.
سری هم به طبقه بالا زدم که هیچ چیز آماده نبود. جز چند تابلوی چیده شده که آن ها هم کامل نبودند.

رسانه

ناشران مدنظرم را پیدا نکردم.معمولا سالهای قبل روزهای اواسط دوره نمایشگاه می آمدم ولی به دلیل شلوغی زیاد و اتمام خیلی از کتابها امسال روز اول را انتخاب کردم که غرفه ها متاسفانه آماده نبودند.
از شبستان به سمت مترو شهید بهشتی خارج می شوم . صدای آهنگ ای سرزمین من سالار عقیلی در ذهنم طنین انداز می شود.

ای سرزمین من؛ شور آفرین میهن
دور از تو باد ای مرز باور، دستِ اهریمن

اشتراک گذاری :
jhtp.ir/7545

اخبار پیشنهادی

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اخبار ویژه

تبلیغات

اخبار جدید

شبکه های اجتماعی