سرنوشت رئیس‌جمهور سابق پس از رد صلاحیت توسط شورای نگهبان

آیا حسن روحانی می‌تواند لیدر جبهه اصلاحات باشد؟

قرار گرفتن روحانی در مستند رهبری اصلاح‌طلبان آرزوی دیرینه شیخ دیپلمات نیز بوده، او پیش‌ازاین بارها با فرستادن پالس‌های خاص سعی کرده است تا چپ‌ها را به دور خود جمع کند!

آیا حسن روحانی می‌تواند لیدر جبهه اصلاحات باشد؟

بعد از استعفای دست جمعی نمایندگان مجلس ششم ماجرای جالبی روی داد؛ متحصنین گمان می‌کردند که این خبر مثل بمب در رسانه‌ها ترکیده و مردم شهر تهران کرورکرور به سمت میدان بهارستان حرکت کرده و دوم خردادی‌ها را روی شانه گرفته و با بستن خیابان‌ها نظام را مجبور خواهند کرد که زیر بار رفتارهای غیرقانونی برود، اما برخلاف انتظارات حتی یک نفر از اهالی تهران نیز برای این عصیانگری سیاسی نیز تره خرد نکرد.

بااین‌وجود اصلاح‌طلبان سعی می‌کردند به هر نحوی که شده آتش این اقدام رادیکال را روشن نگه‌دارند، بهزاد نبوی که سال ۶۵ در گفتگویی با روزنامه کیهان گفته بود که شهید بهشتی همیشه او را به گیاهی تلخ توصیف می‌کرده است در آن روزها علم تحصن در مجلس را در دست گرفته بود و می‌گفت که جنبش اصلاحی آخرین انتخاب ما در چارچوب جمهوری اسلامی است و شکست اصلاحات به معنای شکست جمهوری اسلامی است.

تاج‌زاده نیز بیرون از مجلس نقش لیدری اعتصاب را برعهده‌گرفته و گفته بود که فضا به‌گونه‌ای نیست که شورای نگهبان جرئت کند که پانصد نفر را رد صلاحیت کند، نه اینکه دلشان نمی‌خواهد یا اگر شرایط عادی بود، این کار را نمی‌کردند، چون می‌دانند اصلاح‌طلبان در این زمینه برنامه‌هایی جدی را اجرا می‌کنند.

البته عناصر رادیکال و ضدانقلاب نیز آتش بیار این معرکه شده بودند، عزت‌الله سحابی، رهبر گروهک موسوم به شورای فعالان ملی- مذهبی به‌منظور اعلام حمایت از نمایندگان متحصن، عازم صحن مجلس شد. او به همراه گروهی از همفکران خود ازجمله حبیب‌الله پیمان و محمد بسته نگار در حلقه تحصن حضور یافته بود، با «درخشان و تاریخی» خواندن اقدام نمایندگان متحصن، با تأیید کامل این اقدام گفت که این عمل به نظر من عملی درخشان و تاریخی است. این حرکت در تاریخ ایران می‌ماند. بنده ازهرجهت این عمل را تأیید می‌کنم و امیدوارم نمایندگان روحیه و انرژی داشته باشند و تا هرکجا که می‌شود ادامه دهند، حتی اگر یک ماه نیز طول کشید، ادامه دهند.

فضل‌الله صلواتی، از نزدیکان حسنعلی منتظری نیز به نمایندگی از وی، در جمع نمایندگان متحصن حاضر شد و با ابلاغ سلام به متحصنین که اتفاقاً خود را پیرو خط امام می‌نامیدند از قول منتظری گفت اگر شما صلاحیت ندارید، پس چه کسی صلاحیت دارد؟ مردم با شما همدردی می‌کنند و بدانید که شما با این کارتان در تاریخ زنده مانده‌اید، این سخنان به‌صورت کامل از رادیو بی‌بی‌سی نیز پخش شد. هم‌زمان با وایرال شدن پیام منتظری در رسانه‌های ضدانقلاب، گروهک نهضت آزادی که تحصن را خونی تازه در رگ‌های پوسیده خود می‌دید، با انتشار بیانیه‌ای با عنوان «دعوت اصلاح‌طلبان به استقامت» ضمن اعلام حمایت از تحصن نمایندگان، به آنان هشدار داد که مبادا با تأیید صلاحیت خود، سازش کرده و سایر رد صلاحیت شدگان را از یاد ببرند.

این روزنامه در بخشی دیگر از یادداشت خود نوشته بود که افرادی چون سعید حجاریان که پس از پیروزی در انتخابات مجلس ششم در حسینیه ارشاد رجزخوانی کرده و گفته بودند که مخالفان اصلاحات را به‌زودی جارو می‌کند، حالا باید پاسخ‌گوی آن‌همه تندروی باشد، تئوریسین اصلاحات در شب پیروزی دوم خردادی‌ها به هواداران جناح چپ گفته بود که تهران را تبدیل به پراگ کرده و خاتمی را واتسلاف هاول خواهد کرد، این جمله به معنای تلاش اصلاح‌طلبان برای براندازی به شیوه انقلاب‌های رنگی بود.

انتقاد آن روزهای اصلاح‌طلبان از رادیکالیسم نشان از خوردن تلنگرهای سخت بود، رادیکالیسم بدون مرجع و نداشتن امتداد در بیرون از آن نشان می‌داد که عصیان در اندرونی باقی‌مانده و بیرون از آن مشتری خاصی ندارد.

رادیکالیسم را باید مدیریت کرد/ آیا حسن روحانی می‌تواند آن را زنده کند؟

پس از دی‌ماه سال ۸۲ هرگاه اصلاح‌طلبان گمان کردند که شرایط پیروزی در انتخابات را ندارند زیر میز زده و به بهانه‌های مختلف سعی کردند تا بازی را به هم بزنند، ازجمله در فتنه ۸۸ و سپس سال ۱۴۰۰ که سعید حجاریان خبر مرگ اصلاحات را اعلام کرده و میخ آخر را بر تابوت آن کوبید، از آن زمان جبهه اصلاحات به‌عنوان متولی سازوکارهای انتخاباتی سعی کرد با ادعاهایی چون جامعه‌محوری و عبور از دولت سازی قدم‌به‌قدم به گرفتن نقش اپوزیسیون نزدیک شود.

اصلاح‌طلبان باوجود داشتن تجربه لازم از زیست رادیکال همچنان گمان می‌کردند که پیشرو بودن تنها راه برون‌رفت از انسداد است، این جمله به معنای آن بود که اصلاح‌طلبان تمایل داشتند نه در نقش یک عنصر سازنده بلکه به‌عنوان یک چریک سیاسی درصحنه حاضر بوده و نقش خود را در سطح گروهک‌هایی چون نهضت آزادی و جبهه ملی تقلیل بدهند، این جریان رادیکال اعتقاد دارد که تنزه سیاسی تنها رفتاری است که می‌توان از خود بروز داد.

البته این کنشگری دو اشکال اساسی دارد:

اول آنکه اصلاح‌طلبان رادیکال در حال حاضر فاقد لیدر بوده و افرادی چون تاج‌زاده یا موسوی به دلیل تضادهای فکری و شخصیتی امکان آن را ندارند تا رهبری جبهه اصلاحات را برعهده‌گرفته بگیرند. برخی از طیف‌های میانه‌رو نیز اعتقاددارند افرادی چون تاج‌زاده به دلیل نگاه توهمی به سیاست امکان مانور را از جبهه اصلاحات خواهد گرفت.

اشکال دوم آن است ک طغیان رادیکالیسم در جبهه اصلاحات باعث ریزش بدنه خواهد شد، اصلاح‌طلبان اعتقاددارند که چپ‌روی بیش از استاندارد نه‌تنها توسط جامعه پس‌زده خواهد شد بلکه از درون نیز این جناح را دچار ریزش می‌کند، ازاین‌رو باید روی حفره‌های رادیکال درپوش تعادلی نصب کرد.

برخی اصلاح‌طلبان با اشاره به اینکه در شرایط کنونی حتی اگر برخی چهره های خاص جریان اصلاح طلب نیز در انتخابات تایید صلاحیت شوند اما قطعا حضورشان موجب مشارکت حداکثری و رای آوری آنان نخواهد شد به چرایی این موضوع می پردازند.

این بخش از اصلاح طلبان با تاکید بر اینکه جامعه مدنی- سیاسی ایران «سرمایه سیاسی مستقل» خود را کسب نکرده و پایگاه شفاف و «کریستالیزه»‌ شده‌ای برای خود ندارد، تصریح می کنند حکایت جامعه مدنی و فعالان سیاسی در ایران این است که سرمایه سیاسی خود را قوی نکرده‌اند و از پایگاهی «پایدار» برخوردار نیستند.

این بخش از اصلاح طلبان با اشاره به نقصان مهم جامعه مدنی-سیاسی ایران یعنی انباشت «سرمایه سیاسی» و «تولید قدرت اجتماعی» پیش از جمع‌آوری «رأی انتخاباتی»، تاکید دارند، پیروزی در انتخابات مستلزم شکل‌گیری یک پایگاه پایدار است که اگر سنگ ببارد از آسمان سیاست، باز هم بر سر صندوق حاضر شوند.

به باور این بخش از اصلاح طلبان، انسجام‌یابی و استحکام پایگاه رأی بسیار مهم است، اینکه شما ندانید تا کجا و در چه شرایطی «اپوزیسیون بیرونی» هستید یا «اپوزیسیون رسمی» سبب می‌شود که پایگاه رأی شما انسجام نداشته باشد. اینکه در یکی از این دو جایگاه باشید و ادای آن دیگری را درآورید، به سردرگمی رأی‌دهندگان می‌انجامد و سبب می‌شود که شما پایگاه روشنی نداشته باشید، سیال می‌شوید و آسیب‌پذیر و البته سرگشته راه و گم‌شده چاه!

این طیف اعتقاد دارند که حسن روحانی می‌تواند نقش هاشمی را در جبهه اصلاحات بازی کرده و از رحم اجاره‌ای به‌سوی رهبری آن ارتقاء یابد، او نه مانند بهزاد نبوی پیر و خسته است و نه چون افرادی مثل خاتمی فاقد پایگاه سیاسی در ساحت قدرت است، ازاین‌رو می‌تواند با دادن چند تخفیف چنین نقشی را بازی کند، از سویی توجه به روحانی انسجام رای جبهه اصلاحات را نیز بالا برده و آن زا از اپوزیسیون بیرونی به اپوزیسیون قانونی تغییر جایگاه می‌دهد.

قرار گرفتن روحانی در مستند رهبری اصلاح‌طلبان آرزوی دیرینه شیخ دیپلمات نیز بوده است، او پیش‌ازاین بارها با فرستادن پالس‌های خاص سعی کرده است تا چپ‌ها را به دور خود جمع کند اما سابقه پیشین و نیز نداشتن چهره کاریزما و همچنین نوستالژیک طلبی اصلاح‌طلبان باعث شده بود همراه این خواسته با دست رد از جانب رادیکال‌ها روبه‌رو شود.

اما بی‌توجهی عمومی نسبت به جناح چپ پس از اعلام نتایج صلاحیت‌ها توسط شورای نگهبان از سویی و نداشتن هیچ راهبردی جز شورش خیابانی در طیف‌های آوانگارد باعث شده است تا گزینه روحانی روی میز جبهه اصلاحات باشد، تجربه‌های سختی چون تحصن در مجلس باعث شده است که اصلاح‌طلبان برای آینده چشم‌بسته تصمیم‌گیری نکنند!