یادداشت تحلیلی؛

ناآرامی‌ها و احساس‌ بخشی به پیکری که مغز ندارد/تکنیک‌های تحریک‌زایی و بسیج‌سازی عمومی در شبکه‌های اجتماعی در پی فوت غمبار مهسا امینی

در نارضایتی‌های اجتماعی که احساسات و هیجانات عمومی درگیر می‌شود، کاربران شبکه‌های اجتماعی کوشش می‌کنند متناسب با باورهای خود نسبت به آن اتفاقات، شکلی از تمایز را به نمایش بگذارند و توجه بخرند.

ناآرامی‌ها و احساس‌ بخشی به پیکری که مغز ندارد/تکنیک‌های تحریک‌زایی و بسیج‌سازی عمومی در شبکه‌های اجتماعی در پی فوت غمبار مهسا امینی

محمد رستم پور نوشت: در نارضایتی‌های اجتماعی و رخدادهای تألم‌باری که احساسات و هیجانات عمومی درگیر می‌شود، کاربران شبکه‌های اجتماعی کوشش می‌کنند متناسب با باورها و دیدگاه‌های خود نسبت به آن اتفاقات، شکلی از تمایز را به نمایش بگذارند و توجه بخرند. این کوشش بعضاً برآمده از روش‌ها یا قالب‌هایی است که در دیگر کشورها پاسخ مثبت دریافت کرده یا مبتنی بر تجربیاتی است که از رخدادهای مشابه پیشینی گرفته شده است. با این نگاه می‌توان به برخی تکنیک‌ها که پس از فوت غمبار و ناراحت‌کننده مهسا امینی به وقوع پیوست، اشاره داشت.

کشف حجاب جلوی دوربین و چیدن مو با بغض و خشم: مسائل زنان در ایران مسائلی به شدت پیچیده، چندوجهی و عمیق هستند که در پنج سال اخیر با وجهی از تفاوت در بروز روبرو شده اند. اشاره به زنانه شدن اعتراضات پراکنده پس از آبان 98 نیز از این دست است. در تازه‌ترین اقدام، برخی کاربران تأثیرگذار مرد و زن شبکه‌های اجتماعی، برای نمونه هومن ایرانمنش، اینفلوئنسر اینستاگرام و آناهیتا همتی، بازیگر تلویزیون، جلوی دوربین، با خشم و ناراحتی موهای خود را چیدند تا اثبات کنند جمهوری اسلامی و نظام حقوقی-سیاسی مبتنی بر آن، با موی زنان مشکل دارد و از همین روست که با همه اشتباهات و اشکالات گشت ارشاد در سال‌های اخیر که با فوت مهسا امینی به اوج رسیده، همچنان به کار خود ادامه می‌دهد. توجه به این نکته ضروری است که ترکیب بغض و خشم، تحریک‌ساز و تسری‌‌دهنده است و می‌تواند به تکرار این کنش بینجامد. چیدن مو غیر از اعتراض، نمادی از سوگواری است.
    
بسیج چهره‌ها و شخصیت‌های فرهنگی و هنری جهان: جهانی‌سازی اعتراضات با هدف فشار حقوق بشری علیه سیستم سیاسی و همچنین تغییر در دستگاه محاسباتی مسئولین درهمه اعتراضات اجتماعی سابقه داشته اما در جریان فوت مهسا امینی به شکل جدی‌تری در دستور کار قرار گرفته تا به شکل مشخص سفر رئیس‌جمهور به آمریکا برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل تحت‌الشعاع قرار گیرد. برای نمونه باید به دو فعالیت یک فیلمساز اسپانیایی و خانم جی.کی.رولینگ، نویسنده داستان‌های هری پاتر و همچنین پست اینستاگرامی بلا حدید، مدل معروف آمریکایی اشاره کنیم.
 
تردیدافکنی در بدنه حامیان نظام و هل دادن حامیان نظام به مارپیچ سکوت: پس از بازداشت سپیده رشنو و پخش تصاویر اعتراف او همراه با چهره رنجور و در ظاهر کتک‌خورده‌ او، دوقطبی جاری در توئیتر فارسی، فشار خردکننده روانی حجیمی را به دختران و زنان محجبه وارد کرد و از این رو، برخی از آنان به ویژه پس از راه افتادن کمپین اینستاگرامی «من محجبه‌ام و با گشت ارشاد مخالفم» و با القای ترس و هراس چادری‌ها در محیط بیرون، مجبور شدند نسبت به الزامی بودن حجاب موضع بگیرند و نقد به اشکالات و ایرادات گشت ارشاد را به اجتماعی بودن احکام اسلام تسری دادند.
   
پس از فوت مهسا امینی به دلایل گوناگون از جمله بالا بودن درام ماجرا و قدرت برانگیزانندگی عاطفی رخداد، نیز برخی محجبه‌های فعال در توئیتر و اینستاگرام که در فرایند حواشی پیشین موضوع قانع نشده بودند، دچار تردیدهایی اساسی در لزوم اعتنای حکومت به حفظ حجاب شدند و برخی پیام‌های مأیوس‌کننده‌ای در این باره منتشر کردند. پیام‌هایی با این محتوا که از بیرون رفتن با حجاب ترسانند یا از این پس دیگر چادر را کنار می‌گذارند.

 از سوی دیگر، هر گونه موافقت یا همراهی با حجاب در هر شکلی، همکاری با ظلم و دستگاه جور تعبیر شد تا قانون از پشتوانه اجتماعی‌اش خالی شود. موضوعی که در ادامه همچنان در دستور کل معارضین جمهوری اسلامی خواهد بود. با این نگاه و به ویژه عطف به سخنان رهبر معظم انقلاب در روز اربعین و تأکید بر تواصی به حق و تواصی به صبر، باید گفت چه بسا تردید در بدنه حامیان، تهدیدکننده‌تر از تجمع مخالفان است.

تغییر ماهیت اینستاگرام فارسی به یک پلتفرم سیاسی: اینستاگرام در همه جای جهان و از جمله در ایران به دلیل تصویرمحوری، پلتفرم سرگرمی بوده است و پس از فیلترینگ تلگرام و با ویژه با رواج خرید و فروش محصولات بهداشتی و زیورآلات در این پلتفرم، اندک اندک میزبان کسب و کارهای خردی شد که با تمرکز بر تبیلغات به دنبال جذب مشتری در مقیاس‌های پرشمار بودند. در آبان 98 و با محدودسازی سرعت اینترنت، استفاده از استوری اینستاگرام برای ساماندهی تجمعات به کار گرفته شد. اکنون نیز باید توجه داشت به دلیل فقدان امکان بازنشر در اینستاگرام، خاصیت بسیج‌کنندگی حول یک محتوا در این پلتفرم کمتر از توئیتر رخ می‌دهد. اما با توجه به واکنش گسترده سلبریتی‌ها و کسب و کارها و همچنین انتشار تصویر بی‌جان مهسا امینی روی تخت بیمارستان، اینستاگرام به یک پلتفرم ابراز خشم و بیان ناراحتی تبدیل شد. به ویژه آنکه باید دانست سازوکار نظارت بر محتوا در اینستاگرام بیش از آنکه مبتنی بر ارسال گزارش کاربران باشد، مبتنی بر دستورالعمل‌های خود پلتفرم است و از این نظر، تعداد حذف یا تعلیق پست‌ها یا صفحات اینستاگرام هم بیشتر است و هم آسان‌تر است. با این نگاه باید توجه داشت تجمع‌سازی فیزیکی و موج‌سازی محتوایی در اینستاگرام، وجهی متفاوت با اعتراضات پیشین یافته است.

با این همه، حرکتی که می‌رفت به دلیل پتانسیل بالا از جهت برخورداری از قوای اختلاف‌برانگیز و به‌کارگیری تکنیک‌های مؤثر در بسیج احساسات و افراد، موج اجتماعی قدرتمندی ایجاد کند؛ به دلایل گوناگون از جمله غلبه هیجان، نفوذ منافقین و البته مشخص نبودن اهداف و پلکان و سازوکارها، به یک خشونت عریانِ بی‌محابا تبدیل شده است. مثل آنکه به پیکری بی‌مغز مرتباً خون تزریق کنید. بررسی چرایی این نتیجه مجال دیگری می‌طلبد.