داوود طالقانی در گفتگو با جهت پرس:

روایت های چندگانه/ از هژمونی رسانه‌ای غرب تا جای خالی دیپلماسی رسانه‌ای

نویسنده و پژوهشگر رسانه‌ای گفت: رژیم صهیونیستی از دیپلماسی رسانه‌ای و دیجیتال برای تهییج و تغییر افکار عمومی به نفع خود استفاده می کند و تنها راه مقابله با این دیپلماسی ساختن کلان رسانه‌ها و خرده رسانه‌ها در پلتفرم ها و در ژانرهای متنوع است.

روایت های چندگانه/ از هژمونی رسانه‌ای غرب تا جای خالی  دیپلماسی رسانه‌ای
148204

این روزها غزه داغدار و جامعه اسلامی خشمگین است؛ غزه در خون و آتش می غلتد و رسانه های غربی آنچه می خواهند روایت می کنند و جای مظلوم و ظالم را وارونه کرده و حق و ناحق و پر پر شدن کودکان و شهادت هزاران نفر و پایمال شدن حقوق بشر هم برایشان اهمیتی ندارد؛ گروه های مقاومت حماس در میدان مبارزه تن به تن با دشمن اسرائیلی می جنگند اما هژمونی رسانه ای اسرائیلی- غربی به گونه ای روایت می کند که فلسطین غاصب خانه های اسرائیلی ها و قاتل جان آنهاست نه اینکه رژیم صهیونیستی با چکمه های هیتلری پای بر گرده فلسطین و غزه نهاده و با کشتار و شهادت وحشیانه آنها به دنبال تصاحب ذره ذره خاک آنهاست! اما در این میان آنچه مهم نحوه مواجهه با شرایط فعلی رسانه ای و انعکاس روایت های درست و نگارش این جنایات و فجایع در اوراق تاریخ و وظایف رسانه ای دراین عرصه است. داوود طالقانی، نویسنده و پژوهشگر رسانه ای به تحلیل این مهم پرداخته است.
جناب طالقانی! تحلیل شما از روایت رسانه ای دوقطبی فلسطینی- اسرائیلی و جنگ رسانه ای غرب علیه تهاجم و تجاوز وحشیانه اسراییل به غزه و وارونه نشان دادن این امر در رسانه های منسوب به خودشان و تبدیل این فجایع به جنگ حماس و اسرائیل چیست؟
وضعیت مواجهه رسانه های جهان با جنگ غزه را می توان طی سه مدل بررسی کرد یعنی سه نوع رسانه و سه نوع مواجهه با غزه؛ نوع اول مواجهه رسانه های غربی یعنی به طور خاص اروپایی و آمریکایی با جنگ غزه است که این رسانه ها از طرف دولت اسرائیل به مسئله نگاه می کنند و سعی دارند تا کشتار مردم مظلوم فلسطین و همینطور نسل کشی در حال وقوع را جنگ بین حماس و دولت اسرائیل و یا در حد مبارزه با تروریست تقلیل بدهند.
این نوع مواجهه، مواجهه اصلی نیز هست از این جهت که آنها رسانه های بسیار زیادی در پلتفرم های گوناگون دارند که می توانند این روایت را جا بیاندازند یعنی تمام خبرگزاری هایی که در این عرصه فعالند غالبا متعلق به غرب است و رسانه های غربی پرواضح است که در حال حمایت از اسرائیل هستند.
موضع دوم مواجهه رسانه ای روسیه و چین با این قضیه است؛ این نوع مواجهه با مواجهه غرب و واژگون ساختن جایگاه مظلوم و ظالم متفاوت است؛ در نگاه روسی دولت آمریکا به عنوان مقصر و مخرب وضعیت خاورمیانه شناخته میشود و روسها در رسانه های خود در اصل می خواهند آمریکا را مقصر جلوه دهند و تمرکزی روی اسرائیل ندارند و می خواهند اسرائیل را به منزله یکی از ابزارهای دست های آمریکا معرفی کنند.
موضع چینی هم بیش از همه در پلتفرم تصویری تیک تاک خود را نشان می دهد که در این حوزه فضا برای ابراز نظر علیه اسرائیل و حمایت از فلسطین باز است و چینی ها بیش از آنکه موضع گیری را داشته باشند در اصل با توجه به محافظه کاری سیاسی که در قبال نظم بین الملل موجود دارند، سعی می کنند فضا را برای ابراز مخالفت با آمریکا و اسرائیل فراهم کنند و خودشان نمیخواهند به شکل خیلی صریح و مستقیم علیه اسراییل و آمریکا موضع بگیرند.
موضع سوم متعلق به رسانه های جهان اسلام است که خود این هم چند جزء دارد؛ به شکل کلی رسانه های جهان اسلام نوعی از غمگساری و مرثیه سرایی برای مردم غزه و فلسطین را در پیش گرفتند و ما این را با همین تصویر مشهوری که مجری شبکه الجزیره در حال گریه است دیدیم.
در رسانه های جهان اسلام یکسری از رسانه ها همانند العربیه به وضوح رسانه های نزدیک به آمریکا و اسراییل هستند و می خواهند از طرف غربی حمایت کنند ولی رسانه هایی که خیلی هم پرطرف دار تر نسبت به رسانه های نزدیک به طرف غربی هستند مانند الجزیره و المیادین که به لبنان و قطر نزدیکتر هستند بیش از اینکه در روایتشان به حماس تکیه کنند، دارند روی مظلومیت و نسل کشی مردم غزه مانور می دهند.
موضوع این است که در همین روایت های جهان اسلام هم جای خالی روایت رسانه ای جمهوری اسلامی احساس می شود به این معنا که هیچکدام از بازوهای بین المللی صدا و سیما در این سالها توانایی رقابت با این رسانه هایی که در جهان اسلام است و به برخی از آنها اشاره کردم هم ندارد هرچند میتوانست راهبردی پیش رویش باشد، همانطور که المیادین و الجزیره شکل گرفت این امکان همچنان برای جمهوری اسلامی هم وجود دارد که رسانه مستقل نزدیک به خود را تدارک ببیند؛ الگوی الجزیره و المیادین این بود که کارمندان اخراجی و مطرود از شبکه های جهانی مانند mbc یا cnn و یکسری دیگر را جمع کرده و با لحاظ چند خط قرمز خاص اجازه داده این رسانه ها به شکل حرفه ای فعالیت خود را ادامه بدهند.
بخواهم جمع بندی کنم این قسمت از سوالات را در مجموع باید در قالب چند قسمت تفکیک و مواجهه رسانه ها با مسئله فلسطین و غزه قائل شویم و در وهله بعد این را در نظر بگیریم که مالکیت هر کدام از این رسانه ها به چه گروهی تعلق دارد چرا که تعلق مالکیتی و مالی این رسانه هاست که نوع مواجهه اشان را تعیین می کند و می بایست برای خالی نبودن جای رسانه های جمهوری اسلامی در رسانه های جهان اسلام هم فکری کرد.
 لزوم کار رسانه ای و تبیین علیه آپارتاید و نسل کشی اسرائیل، کشتار کودکان و پاک سازی نژادی چقدر است و چطور باید این پیام های انحرافی دشمن در رسانه را تغییر داد و این نسل کشی را چه برای امروز و چه برای آیندگان به تصویر کشید؟
در پاسخ به این سوال که در خصوص میزان ضرورت کار رسانه ای در مقابله با هژمونی رسانه ای اسراییل است هم باید عنوان کنم که مسئله ای که وجود دارد این است که رژیم صهیونیستی از دیپلماسی رسانه ای و دیپلماسی دیجیتال برای تهییج و تغییر افکار عمومی به نفع خود استفاده می کند و تنها راه مقابله با این دیپلماسی دیجیتال و رسانه ای هم ساختن کلان رسانه ها و خرده رسانه ها در پلتفرم های مختلف و در ژانرهای متنوع است که در این پلتفرم ها، خرده رسانه ها و کلان رسانه ها می بایست عملیات رسانه ای اسرائیل در قبال افکار عمومی افشا و برملا شود و اطلاعات و ضد اطلاعات و اخبار دروغ و فیکی که توسط رسانه های منتسب و نزدیک به رژیم صهیونیستی در حال تولید است واسازی شود.
باید گفت این اتفاق به صورت جسته گریخته همین الان در حال انجام است ولی نمیتوان به صورت جریان اصلی از آن یاد کرد و واقعیت هم این است که مسئله کار رسانه ای در قبال عملیات روانی دولت اسرائیل را نمیتوان تنها بر عهده یک رسانه و یک شبکه گذاشت؛ چرا که ما با مجموعه ای از مجمع الجزایر رسانه ای در طرف غربی سر و کار داریم که هم منافع دولت آمریکا و اسرائیل را بازتولید می کنند و خرده رسانه هایی که بنده در سوال قبلی هم به برخی شان اشاره کردم عملا میتوانند تنها جرقه هایی برای مواجهه منطقی و عاقلانه با اسرائیل را رقم بزنند.
این تمهید دولت چین برای همه گیر کردن و گسترده کردن حوزه پلتفرم تیک تاک در برابر پلتفرم های تصویری متعلق به آمریکا باعث شده هژمونی رسانه ای چین در اروپا و آمریکا گسترش پیدا کند و همین طرف ها از ناحیه تیک تاک احساس خطر کرده و قوانین سفت و سختی علیه آنها وضع کنند اما مسئله اینجاست که چین این رسانه را در دو نسخه ارائه کرده و آن نسخه ای که برای طرف چینی ارائه کرده، مسئله دار شده است.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی و اصحاب رسانه در جمهوری اسلامی این تصور را دارند که آنها هم باید یک پلتفرم داخلی ایجاد کنند یا شرایط را برای مهاجرت کاربران به یک پلتفرم داخلی ایجاد کنند تا بتوانند افکار عمومی را به نفع خودشان مدیریت کنند اما مسئله این است که چنین چیزی حداقل با تجربه های جهانی سنخیت ندارد.
یعنی رسانه های جمهوری اسلامی دو راه پیش رو دارند یا اینکه در وهله اول رسانه بین المللی و در منطقه و در جهان اسلام تاسیس کنند و در گام بعد برای شنیده شدن و پذیرش صداهای دگراندیش و در حاشیه که در طرف غرب وجود دارد وارد عرصه شوند. بخشی از علایق کاربران غربی برای فعالیت در تیک تاک این است که این پلتفرم شرایطی برایشان ایجاد میکند که در اینستاگرام و یوتویوب امکانش نیست! و احتمالا اگر قرار باشد روزی تمام قد در برابر هژمونی رسانه ای غربی و اسراییلی ایستادگی کنیم نیاز داریم از رسانه های بین المللی ایرانی یاد کنیم اما این راه در حال حاضر وجود ندارد و به نظر می رسد بخشی از توانایی رسانه های دولتی ایران حتی در ترغیب افکار عمومی خود هم شکست خورده به این جهت که به هر حال در نظر سنجی ها حداقل ۱۰ درصد و حداکثر ۳۰ درصد با حماس و طرف فلسطینی همراه نیستند یعنی اینکه شاید ۷۰ درصد جامعه با آرمان فلسطین همراه باشند اما بالاخره مخالفانی هم وجود دارد و صدای این مخالفان را می توانیم به صورت تصویری در اینستاگرام و یوتویوب و توئیتر و … ببینیم؛ واقعیت این است که مسیر اولش با همین واسازی، عملیاتی کردن و افشای روانی اسرائیل در قبال افکار عمومی مردم ایران و جهان است که رخ می دهد…