یادداشت تحلیلی؛

پله دوم رسانه ها در روایت فلسطین

یک استاد علوم سیاسی درباره روایتگری رسانه‌ها از وقایع فلسطین نوشت: کسی که حماس را متهم به جنگ‌افروزی می‌کند چیزی از ماجرای فلسطین و طرح صهیونیست‌ها برای «پاک‌سازی نژادی» نمی‌داند و خیال می‌کند که دو گروه یهودی و مسلمان سال‌ها بی‌هیچ منازعه هم‌مرز بوده‌اند.

پله دوم رسانه ها در روایت فلسطین
146327

کیومرث اشتریان، پژوهشگر و استاد علوم سیاسی درباره فلسطین نوشت: گاه در فضای مجازی این شبهه مطرح می‌شود که چرا حماس و مقاومت دست به حمله به سرزمین‌های اشغالی زدند که حال دست جنایتکار صهیونیست‌ها چنین وحشیانه جان کودکان و زنان را بگیرد و چنین صحنه‌های دهشتناکی را در غزه به پیش چشم ما بیاورد.

اشاعه چنین شبهه‌ای هرچند از سر بی‌اطلاعی از تاریخ است، اما در ضمن خود حامل نوعی زیرپاگذاردن موازین اخلاقی و انسانی هم هست. کسی که چنین سؤالی را مطرح می‌کند به‌طور پیش‌فرض حق نقض حقوق متعارف و شناخته شده غیرنظامیان در جنگ را که امنیت اماکن امدادی و غیرنظامیان است برای رژیم‌صهیونیستی به رسمیت شناخته و در واقع می‌خواهد بگوید صهیونیست‌ها که جنایتکارند پس مثلاً شما تحریکشان نکنید. این تصور که طرفی که زور، پول و اتصال به ابرقدرت‌ها دارد، می‌تواند هر کاری بکند و این دیگران هستند که باید خود را با او تنظیم کنند و او را خشمگین نکنند، در واقع تسلیم در برابر زیاده‌خواهی صهیونیست‌ها است.

از این‌ها گذشته چنین شبهاتی در واقع ناشی از روایتگری رسانه‌های جریان اصلی دنیا از «پله دوم» رویداد‌ها است. گویی تاریخ تحولات فلسطین از ۱۵ مهر ۱۴۰۲ شروع شده که یکی از طرفین به دیگری یورش برده است. انگارنه‌انگار که این ماجرا به درازای بیش از یک قرن است که سه‌چهارم این سده را اشغال آشکار فلسطین و بیرون راندن بخشی عمده از ساکنان اصلی آن سرزمین تشکیل می‌دهد.

کسی که حماس را متهم به جنگ‌افروزی می‌کند چیزی از ماجرای فلسطین و طرح صهیونیست‌ها برای «پاک‌سازی نژادی» نمی‌داند و خیال می‌کند که دو گروه یهودی و مسلمان سال‌ها بی‌هیچ منازعه هم‌مرز بوده‌اند و اینک در صبحگاه ۱۵ مهر ناگهان طرف فلسطینی روی همسایه خود آتش گشوده است. او چیزی از میلیون‌ها آواره فلسطینی که ۷۵ سال در اردوگاه‌ها با آرزوی برگشت به خانه خود به زندگی سخت خود ادامه می‌دهند نمی‌داند. از محاصره ۱۶ ساله باریکه غزه که زندانی بدون سقف برای ۲ میلیون انسان ایجاد شده اطلاعی ندارد. از دیوارکشی بین روستا‌های کرانه باختری که گاه کودکان برای رفتن به مدرسه روستای کناری باید چندین ساعت راه بروند چیزی نشنیده است. از هزاران اسیر فلسطینی در بند رژیم‌صهیونیستی که گناهی جز اعتراض به اشغال سرزمین مادری‌شان ندارند خبر ندارد. نمی‌داند که تخریب هر روزه خانه‌های مسلمانان و آواره کردن آن‌ها از قدس اشغالی برای پاک‌سازی نژادی این سرزمین مقدس یعنی چه؟ کسی که از جنایت حمله وحشیانه به بیمارستان‌ها و کودک‌کشی صهیونیست‌ها در جنگ اخیر تعجب می‌کند احتمالاً چیزی از جنایات گذشته آن‌ها در قتل‌عام هزاران نفر از مردم عادی فلسطین در «دیر یاسین» (۱۹۴۸)، «طنطوره» (۱۹۴۸)، «صفصاف» (۱۹۴۸)، «دوایمه» (۱۹۴۸)، «قبیه» (۱۹۵۳)، «کفرقاسم» (۱۹۵۶)، «خان یونس» (۱۹۵۶)، «اللد و الرمله» (۱۹۶۹)، «تل‌زعتر» (۱۹۷۶)، «صبرا و شتیلا» (۱۹۸۲)، «الخلیل» (۱۹۹۴)، «قانا» (۱۹۹۶) و «جنین» (۲۰۰۲) نشنیده است یا نمی‌داند همین غزه چه در دوره اشغال و چه در دوره محاصره بار‌ها و مکرراً شاهد خشونت‌های مکرر صهیونیست‌ها علیه زنان و کودکان بوده است.

اغلب آن‌هایی که تحت تأثیر چنین شبهاتی قرار می‌گیرند، چیز زیادی از تاریخ اشغال فلسطین نمی‌دانند و متأسفانه برخی از آن‌ها هم چشم و گوش خود را در اختیار رسانه‌هایی قرار داده‌اند که از سوی صهیونیست‌ها و هم‌پیمانان بهایی‌شان هدایت و مدیریت می‌شوند. این‌چنین است که حق اعتراض و مبارزه را برای مردم مظلوم فلسطین در برابر نسل‌کشی‌ای که ده‌ها سال است تداوم دارد نادیده می‌گیرند و در مقابل برخی از همین افراد هیجانی ممکن است تحت القائات رسانه‌های غربی به خاطر یک دستمال در به آتش کشیدن قیصریه‌ای همراهی کند.

با تأسف باید گفت رسانه‌های جریان اصلی دنیا و نیز رسانه‌های فارسی‌زبان غربی روی جهل بخشی از مخاطبان خود حساب کرده و با ارائه‌ای ناقص از واقعیت‌ها تصویر ذهنی آن‌ها را شکل می‌دهند. مهم‌ترین تکنیک رسانه‌ای اینان که در ماجرای اخیر هم خود را نشان داد «بیان ماجرا از پله دوم» است؛ به‌گونه‌ای که مخاطب بدون در نظر گرفتن پیشینه تاریخی ماجرا آن را در لحظه قضاوت کند و رفتاری را که خودش واکنشی به کنش‌های گذشته است شروع‌کننده بداند. هرچند رسانه‌های جریان اصلی دنیا همسو با منافع صهیونیست‌ها حرکت می‌کنند، اما در تحولات اخیر شاهد نوعی بیداری گسترده حتی در مردم غرب بودیم که می‌تواند الگویی برای شکستن محاصره تبلیغاتی نظام سلطه و بهره‌گیری از «جهاد تبیین» برای ارائه واقعیت‌های ماجرای تلخ و عبرت‌آموز فلسطین به نسل‌های جدید باشد.

گزینه های نظامی در فلسطین

در بحران فلسطین-اسراییل دو عامل اساسی در «میدان» وجود دارد: جمعیت چند میلیونی فلسطینیان و قدرت نظامی اسراییل. 75 سال است که دومی نتوانسته است بر اولی پیروز شود. ضرورتی به ایفای نقش نظامی ایران نیست.

۱-فلسطینیان اصلی ترین داشته خود یعنی حفظ آرمان، جمعیت و نرخ بالای رشد را به خدمت گرفته اند و از آن جوانانی آرمانخواه برساخته اند که اصلی ترین تهدید برای اسراییل است. گزینه نظامی اسراییل و کشتارهای انبوه  از پَسِ توده های میلیونی جمعیت بر نمی آید. وضعیت غزه که مشخص است، به گفت غربیان «جهنم اسراییل است». در کرانه باختری نیز در یک هفته 80 فلسطینی کشته شده اند، این نشان می دهد که وضع کرانه باختری از غزه بهتر نیست. آرمان فلسطین بیش از همه برای خودِ فلسطینیان زنده است و هم آنانند که برای سرنوشت خود تصمیم مبارزه می گیرند.

۲-اگر معضل اصلی اسراییل همین جمعیت جوان زخم خورده فلسطینی است بنابراین حمایت نظامی ایران از آنان ضرورت و موضوعیتی ندارد. مداخله نظامی ایران اسباب تصفیه حساب های دیگر بین المللی خواهد شد: یعنی از تحریم آمریکایی بگیرید تا جنگ روسی-اوکراینی و از گسترش طلبی اقتصادی چینی تا اتحاد ترکیه و آذربایجان در شمال. در مقابل، اما، حمایت سیاسی ایران از آرمان فلسطین مانند حمایت دیگر کشورهای مسلمان (ولو با غلظتی بیشتر) مشکل خاصی برای ایران پدید نخواهد آورد بلکه یک امتیاز مثبت و برگی برنده در سیاست خارجی تلقی خواهد شد.

۳-گزینه نظامی در صورتی برای ایران افقی کارآمد خواهد داشت که تهدید اسراییل از طریق جنوب(امارات) و شمال(آذربایجان) جدی باشد. در چنین صورتی فرض بر این است که گزینه نظامی بازدارنده است و مرزهای زمانی و مکانی منازعه را دورتر می برد. اما «ریسک» این معرکه بالاتر از تهدیدهای بالقوه پیشگفته  است.

۴-با فرض تحقق دو دولتی، مشکل امنیت اسراییل همچنان باقیست. فردای روزی که استقلال واقعی دولت فلسطینی در کرانه باختری و غزه به رسمیت شناخته شود سیل کمک های فنی، اقتصادی، تسلیحاتی از گوشه و کنار جهان اسلام به این کشور روانه می شود. اسراییل نمی تواند این بمب ساعتی را تحمل کند.

۵-ائتلاف اسراییل، آمریکا و اروپا برای تامین امنیت رژیم آپارتاید در درجه نخست گزینه نظامی را برگزیده است. این راه در طول75 سال ناکارآمد بوده و به فاجعه ختم شده است و برای امنیت اسراییل هم کارساز نیست. گزینه نظامی برای حل مسئله فلسطین دچار محدودیت های عدیده ای است؛ بویژه که امتحانی 75 ساله پس داده است. نه تنها وضع بهتر نشده بلکه گره های کوری همچون شهرک سازی ها در این 75سال به آن افزوده شده است.

۶-این ائتلاف بعنوان گزینه دوم به سراغ دیپلماسی رفته است و البته آن را هم به قدرت نظامی و ائتلاف های امنیتی آلوده است. حمله حماس و اعتراضات کرانه باختری نشان داد که دیپلماسی توده ای مستظهر به جمعیت انبوه فلسطینی بر دیپلماسی دولتی که حقوق توده ها را نادیده بگیرد برتری پیدا کرده است. اینان برای ایجاد کمربند امنیتی به سراغ دولت های عربی رفته اند حال آنکه مشکل اصلی با توده فلسطینی است که هویت خود را از پس 75سال حفظ کرده است. آنان نابود نشده و بلکه افزون شده اند؛ این نکته ای تاریخی و مهم در معادلات است. کرانه باختری نمادی از تلاش دولت ها و نظام منطقه ای و بین المللی برای حل مشکل فلسطین و نمادی از دیپلماسی و دولت گرایی در روابط بین الملل است و ناکارآمدی خود را برای همه طرف ها نشان داده است. غزه، اما، نمادی از حرکت توده ایست که جنبه ای طبیعی دارد. طبیعتی که برای اسراییل، خشن و غیرقابل تحمل است. در واقع، این، نزاع دیپلماسی دولتی با دیپلماسی توده ایست که اسراییل و هم پیمانانش را سال از پی سال در یک گره کور می فِشُرَد. شهرک سازی بدیلی کاریکاتوری برای مقابله با جریان جمعیتی فلسطینی هاست.

۷-گزینه انتخابات در یک کشور واحد با  سیستم «سه انتخاباتی» می تواند به تقسیم قدرت بیانجامد. انتخاب رییس جمهوری توسط مسلمانان، انتخاب نخست وزیر از میان یهودیان و انتخاب رییس مجلس از میان مسیحیان. کابینه می تواند به نسبت 40—40-20 در میان این سه گروه تسهیم شود. این گزینه در چنبره افراط گراییِ یهودی، صهیونیسم و آپارتاید است. اما ضرورت های جدید در نظم اقتصادی-استراتژیک بین الملل می تواند آن را امکانپذیر کند.

۸-اگر وضعیت چنان است که تصور شد نکته اساسی این است که مداخله نظامی هیچ کشور مسلمانی تاثیر قاطعی در این سرنوشت ندارد، بلکه تاثیر بسیار اندک یا حتی واژگون دارد. البته حمایت های سیاسی از آرمان فلسطین برای کشورهای مسلمان یک مولفه با اهمیت است.

واقع گرایی در روابط بین الملل دیرگاهی بر قدرت نظامی تاکید می کرده است. بحران فلسطین نشان می دهد که دیگر گزینه نظامی حلّالِ مشکل نیست بلکه رویکرد واقع گرایانه هویتی برای حل منازعات کارساز است.