دلم می‌خواست کروبی را بغل کنم!

به گزارش جهت،  الیاس حضرتی قائم مقام حزب اعتماد ملی و مدیر مسئول روزنامه «اعتماد» روز یکشنبه هفته گذشته بعد از ۱۰ سال موفق به دیدار مهدی کروبی دبیرکل حزب اعتماد ملی در منزل او شد. حضرتی در یادداشتی درباره این دیدار، شرایط مهدی کروبی، مباحث مطرح‌شده درباره حزب اعتمادملی و پیشنهادش برای ثبت خاطرات مهدی […]

دلم می‌خواست کروبی را بغل کنم!

به گزارش جهت،  الیاس حضرتی قائم مقام حزب اعتماد ملی و مدیر مسئول روزنامه «اعتماد» روز یکشنبه هفته گذشته بعد از ۱۰ سال موفق به دیدار مهدی کروبی دبیرکل حزب اعتماد ملی در منزل او شد.

حضرتی در یادداشتی درباره این دیدار، شرایط مهدی کروبی، مباحث مطرح‌شده درباره حزب اعتمادملی و پیشنهادش برای ثبت خاطرات مهدی کروبی نوشته است که در ادامه می‌خوانید.

از زمانی که تسهیلاتی در مورد دیدار با آقای کروبی برای دوستان به وجود آمد، جز اولین کسانی بودم که هم برای ایجاد این مراحل تلاش کردم و هم خودم علاقه‌مند و مشتاق این دیدار بودم. تا اینکه روز یکشنبه بعد از ۱۰ سال توفیق دیدار رفیق قدیمی، یار دیرین و دبیرکل حزبی که بنده قائم‌مقام‌ آن هستم، حاصل شد. شوق و عجله برای دیدار به گونه‌ای بود که زودتر از ساعت ۳ رسیدم. ابتدا با مصطفی مولایی، یارِغار و وفادار آقای کروبی روبرو شدم. وقتی ماسک را برداشت، دیدم مصطفی است. ایشان همیشه وفادارانه در کنار حاج آقا بوده است.

از پله بالا رفتم و با حاج خانم برخورد کردم. شیرزنی که من به او مادر انقلاب لقب داده‌ام، چراکه همیشه غمخوار انقلابیون واقعی بوده است. حاج خانم پیش از انقلاب هم مرتب به زندانیان، مبارزان و همراهان امام و یاران آقای کروبی در زندان کمک‌رسانی داشت. ایشان در ایام جنگ دوش به دوش آقای کروبی و در بنیاد شهید در راستای کمک به مجروحین جنگ، تاسیس مجهزترین بیمارستان‌ کشور در آن زمان، اعزام مجروحین به خارج از کشور، سرکشی به خانواده شهدا، مجروحین و جانبازان و… فعال بوده‌اند. حاج خانم در تمام مدت این ۱۰ سال هم پرستار، یار و غمخوار حاج آقا بوده و هست و قطعا در مدیریت هم از خیلی از مدیران و مسئولان جسارت و توانایی بیشتری دارند.

با شتاب پله‌ها را طی کردم و به اتاق حاج آقای کروبی رسیدم. حاج آقا سلامت، با روحیه عالی، سرزنده، سرحال و مثل همیشه بشاش بودند. دلم می‌خواست بغل‌اش کنم در آغوش بگیرم ولی چون از بیرون آمده بودم احتیاط کرده تا خدایی ناکرده ناخواسته کرونا را به حاج آقا منتقل نکنم.

در حد اینکه مشت‌ها را به هم بزنیم اکتفا کردیم و طبق عادت همیشگی حاج آقا از تمام دوستان، آشنایان و خانواده پرسیدند و خیلی‌ها را به‌نام جویای احوالشان شدند. من هم سلام همه دوستان روزنامه و حزب و دوستان بیرون را به ایشان رساندم.

 

دیدار ما با حاج آقا تا ساعت ۵ طول کشید و بیش از ۲ ساعت در خدمتشان بودم.

راجع به حزب و آخرین شرایطی که دارد و مشکلاتی که در کمیسیون ماده ۱۰ احزاب ایجاد شده، مفصل بحث کردیم.

 

راجع به آخرین وضعیت کشور و مسائل سیاسی، مدیریتی، اقتصادی و اجتماعی مفصل بحث کردیم. همچنین راجع به مسائل بین‌المللی و فشارهای خارجی و به خصوص آمریکا صحبت کردیم. البته بحث بیشتر پیرامون انتخابات و در مورد مسیر انقلاب از ابتدا تا الان بود.

 

در هر مورد حاج آقا خاطره‌هایی ناب و ناگفته‌ و این مرد چقدر حافظه قوی‌ای دارد. و چه مرد پرخاطره‌ای هست؛ امیدوارم روزی فرصتی پیدا و تمام این خاطرات بی‌نظیر ثبت و ضبط شود. البته پیشنهاد این کار را بعد از انتخابات ۸۴ به حاج آقا داده بودم و مجددا در این دیدار تکرار کردم.

 

در خصوص حزب حاج آقا همچنان اصرار بر استعفا از دبیرکلی دارند. ضمن اینکه به تشکل و وجود احزاب اعتقاد راسخ دارند و نمی‌خواهند دبیرکلی‌ ایشان آسیبی به حزب وارد کند و بهانه به دست دیگران بدهد.

 

حاج آقا در مدت حصر ۴ بار استعفا داده‌اند ولی شورای مرکزی قبول نکرده است. متاسفانه اخیرا هم کمیسیون ماده ۱۰، ایشان و ۳ نفر دیگر از شورای مرکزی را احراز صلاحیت نکرده‌ و پروانه حزب صادر نشده است. هشدارهایی هم در مصاحبه‌های معاونت محترم سیاسی وزارت کشور وجود داشت. البته ما از طریق مراجع ذیصلاح شکایت کرده‌ایم و در حال پیگیری حقوق‌مان هستیم.

 

مباحث ما در تمام زمینه‌ها‌ طولانی بود و خیلی مفید. فعلا به همین بسنده می‌کنیم تا مجالی دیگر.