گزارش جهت از سرنوشت اصلاحطلبان پس از شکست در انتخابات علیرغم حمایت از همتی
شکاف افراط گرایی و عملگرایی در جبهه اصلاحات/ اصلاحات در آستانه مرگ سیاسی است؟/ اعتراف تلخ اصلاحطلبان درباره دلایل شکست؛ مردم به اصلاحات اعتماد نکردند
با پایان سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری مقطع جدیدی برای اصلاحطلبان آغاز شد. این جریان که از سال 92 تاکنون در راس قدرت قرار داشت با ریزش بدنه رای خود ارکان قدرت در مجلس، دولت و شوراها را یکی یکی از دست داد. در چنین شرایطی آینده سیاسی این جریان چه میشود؟
با پایان سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری مقطع جدیدی برای اصلاحطلبان آغاز شد. این جریان که از سال 92 تاکنون در راس قدرت قرار داشت با ریزش بدنه رای خود ارکان قدرت در مجلس، دولت و شوراها را یکی یکی از دست داد.
نهاد اجماع ساز، باعث تشتت و تفرقه شد
موضعگیری این جریان در فرایند انتخابات در نتیجه همین ریزش بدنه رای شکل گرفت. هر چند نهاد اجماعساز اصلاحات قرار بود اجماع را درون این جریان شکل دهد اما در نهایت تشتت بر این جریان حاکم شد؛ از سویی جبهه اصلاحات اعلام کرد که در انتخابات نامزدی ندارد؛ از سویی بهزاد نبوی رئیس جبهه از عبدالناصر همتی حمایت کرد، خاتمی بیانیه حضور داد، مهدی کروبی به صراحت از همتی حمایت کرد و میرحسین موسوی شرکت در انتخابات را تحریم کرد. کارگزاران سازندگی طیف راست اصلاحات حامی همتی و حضور در انتخابات شد و اتحاد ملت بر تحریم انتخابات تاکید کرد تا این تشتت کلیدوازه اصلاحات در انتخابات 1400 باشد. همین سرگردانی و پراکندگی هم در بدنه اصلاحات آشکار بود.
اصلاحطلبان از تحریم تا حضور حداکثری در انتخابات
این تشتت و چنددستگی را شاید بتوان در موضعگیری متفاوت چهرههای تئوریک و عملگرای اصلاحطلب نیز مشاهده کرد. چنانچه از سویی سعید حجاریان تئوریسین این جریان از مرگ اصلاحات صندوق محور سخن میگوید و از سویی غلامحسین کرباسچی از چهرههای عملگرای این جریان، حضور چهرههای تندرویی چون مصطفی تاجزاده در انتخابات و تایید او توسط نهاد اجماعساز را دلیل ردصلاحیت اصلاحطلبان برمیشمرد و در مصاحبهای میگوید: در همین انتخابات دیدید که در جریان اصلاحطلب بزرگان تا آخرین لحظه در تردید هستند در حالی که شخص سیاسی باید تصمیم بگیرد و جریان شکل بدهد نه اینکه تحت تاثیر قرار بگیرد. این مجموعه رفتارها باعث شد تا آخرین لحظه خط و ربطها مشخص نشود. دفعات قبل هم این اختلافات بود این بار هم شدیدتر بود و باعث تردید و نامشخص بودن تصمیم نهایی شد.خاتمی به تردید نجیبانه رسید و ما به عمل ایشان نقد داریم.
حمله اصلاحطلبان در قدرت به طیف افراطی اصلاحطلبان
او در ادامه نیز به تاجزاده میتازد که: تاجزاده چه راهکاری دارد؟ هر شب دارد صحبت میکند. چه راهکاری دارد؟ آن را بگوید، خب مردم نیامدند، پلن B شما چیست؟ فقط حرف بزند؟ توقع مردم اکت سیاسی است.آدمی مثل تاجزاده به این نتیجه که قانون اساسی، صداوسیما و رهبری را قبول ندارد، میرسد بعد همه جبهه اصلاحطلبان به این آقا یکپارچه رای میدهند، طبیعی است که شورای نگهبان همه را میبیند… صد نفر هم باشند رد میکند.
اما تنها کرباسچی نیست که این روزها به انتقاد از همفکران خویش پرداخته که محمدعلی وکیلی مدیرمسئول روزنامه ابتکار و دیگر چهره اصلاحطلب نیز گفته از جبهه اصلاحات فقط ابتذال باقی مانده است. او نیز با انتقاد از تحریمیهای انتخابات به حجاریان و تاجزاده تاخته که در حال حاضر متأسفانه مشخص نیست که متولی اصلاحات چه کسی است، آیا اصلاحطلبانی که خودشان را در نظام تعریف میکنند را باید صاحب این جریان دانست یا امثال تاجزاده و حجاریان را که در جبهه براندازان قرار دارند.
این اظهارات نشان از چنددستگی درون این جریان دارد، گروهی که قصد دارد با تعریف خود درون نظام با طیف رادیکال اصلاحات فاصلهگذاری کنند شاید از این طریق بتوانند به احیای این جریان بپردازند و گروه دیگر که چنانچه در بیانیه جبهه اصلاحات پس از پایان انتخابات آوردند با درک نارضایتی بخشی از شهروندان از عملکرد اصلاحطلبان، آسیبشناسی، بازسازی و نوسازی اندیشه و ساختار جریان اصلاحات را اولویت خود میدانند و سعی دارند تا با حاکمیت فاصلهگذاری کنند. اما آنچه در اظهارات اغلب چهرههای اصلاحطلب مشترک است اذعان به از دست دادن سرمایه و اعتباری است که در این هشت سال به تاراج رفته است و باید بازگردانده شود.
اعتراف اصلاحات به اعتبار از دست پیش مردم
در جریان انتخابات 28 خرداد 1400 وقتی چهرههای اصلاحطلب بار دیگر به میدان آمدند و تَکرار کردند اما مردم هیچ وقعی به دعوت آنان ننهادند مشخص شد اعتبار این جریان تا چه میزان از دست رفته است. در چنین شرایطی اصلاحطلبان به گفته علی صوفی دبیرکل حزب پیشرو اصلاحات « در وضعیتی هستند که نه دستی در قدرت دارند و نه اعتباری نزد مردم برای آنها باقی مانده است.» آنها سرمایه اجتماعی خود را از دست دادهاند و در درون نیز دچار آشفتگی و اختلافات مبنایی شدند که میتواند موجبات از هم پاشیدگی و تکثر این جریان را فراهم آورد تا جایی که صوفی میگوید: شاید در آینده چیزی به نام شورای عالی سیاستگذاری و جبهه اصلاحات بدین مفهوم که احزاب و اشخاص در کنار همدیگر باشند نداشته باشیم.
شاید احزاب بخواهند خودشان نقش ایفا کنند اگر اقتضایی هم پیش آمد که با یکدیگر ائتلافی هم انجام دهند آن ائتلاف را انجام میدهند کما اینکه ما در این دوره دیدیم جبهه اصلاحات علی رغم تصمیماتی که گرفت مبنی بر عدم معرفی کاندیدا و آقای همتی، اما یک سری از احزاب و اشخاص دور هم جمع شدند حتی رئیس جبهه اصلاحات، آقای بهزاد نبوی از آقای همتی حمایت کرد، آقای کروبی نیز از آقای همتی حمایت کرد. بنابراین نقش جبهه خودبخود تقلیل پیدا کرد و در واقع از بین رفت و چیزی به نام جبهه نداشتیم.
در واقع این جریان از یک طرف با چالش بیرونی از دست دادن بدنه اجتماعی و از طرفی چالش درونی تشتت و فوران اختلافات داخلی مواجه شده است، به گونهای که دیگر حرف پدرخواندهها و سران اصلاحات جدی گرفته نمیشود و به آن وقعی نمینهند چنانچه در جریان انتخابات جبهه اصلاحات به راه خود رفت، بهزادنبوی، مهدی کروبی وخاتمی نیز به راهی دیگر.
بنابراین میراث انتخابات 1400 برای جریان اصلاحطلب، تشتت درونی است که هنوز هم باقی است و به نظر میرسد عواقب آن تا مدتها بر گرده این جریان سنگینی کند. چنانچه به عنوان یک نمونه میتوان به استعفای علیرضا علویتبار تئوریپرداز و فعال سیاسی اصلاحطلب اشاره کرد که چند روز پیش طی نامهای به بهزاد نبوی از جبهه اصلاحات استعفا داد تا بار دیگر نمایی از اختلافات درونی این جبهه عیان شود. علاوه بر این، اختلافات دامنهدار درون این جبهه موجب شده تا به گفته صوفی برخی دیگر از اعضا به شکل دیگری این نارضایتی را نشان دهند و مثلا در جلسات شرکت نکنند هر چند استعفا ندادهاند.
سخن آخر
فضای حاکم بر اصلاحات همچنان ملهتب است و دامنه اختلافات درونی این جریان هنوز ادامه دارد. به نظر میرسد آرایش جدید این جریان پس از انتخابات را باید در افزایش فاصله میان دو طیف راست و چپ و دو قطب عملگرا و رادیکال آن، متصور بود که موجب شده تا فضایی احساسی بر این جریان حاکم شود. گفتگوی درون جریانی میان طیف عملگرا و رادیکال این روزها وجهی تند و آتشین به خود گرفته است هر چند این امر بیشتر از سوی چهرههای عملگرا بیشتر دیده میشود چرا که این طیف مسیر تندروی را مانعی برای حضور خود در قدرت میدانند و بنابراین در تلاش هستند تا پرچم اصلاحات را خود در دست گیرند.
دوری اصلاحات از قدرت در سالهای پیش روی، شاید فرصتی باشد برای بیشتر شدن این اختلافات و آرایش جدید اصلاحات که به حذف و خلق چهرههای جدید در این جریان منجر خواهد شد، اما بیش از همه شاید ثمره انتخابات 1400 برای این جریان، اختلافات جدی و انشعاباتی باشد که راه را بر اجماع و وحدت درونی ناهموار میسازد و از سویی نیز پایان حیات سرمایههای این جریان از خاتمی تا نبوی و کروبی باشد که نیمی از مسیر فروپاشی اعتبار این چهرهها در مسیر انتخابات 1400 طی شده است.
نظرات
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
از ارسال نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد خودداری کنید.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نماييد.
نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.