مرد میدان زنده است

به گزارش جهت، چرا گفت‌وگوی ظریف با لیلاز را باید یک مصاحبه خطرناک برای امنیت ملی دانست؟ راقم این سطور به‌ صورت کوتاه و منصفانه در صدد پاسخگویی به این سوال برآمده است. 1- روح این مصاحبه کاملا در تناقض با آن چیزی بود که تاکنون اصلاح‌طلبان به‌صورت رسمی درباره حاج‌قاسم سلیمانی مطرح می‌کردند. مغز […]

مرد میدان زنده است

به گزارش جهت، چرا گفت‌وگوی ظریف با لیلاز را باید یک مصاحبه خطرناک برای امنیت ملی دانست؟ راقم این سطور به‌ صورت کوتاه و منصفانه در صدد پاسخگویی به این سوال برآمده است.

1- روح این مصاحبه کاملا در تناقض با آن چیزی بود که تاکنون اصلاح‌طلبان به‌صورت رسمی درباره حاج‌قاسم سلیمانی مطرح می‌کردند. مغز سخن ظریف درباره «میدان» که خلاصه‌شده گفتمان حاج‌ قاسم است، ادامه ادبیات امثال تاجزاده و امین‌زاده درباره برنامه منطقه‌ای ایران بود. یا به تعبیری، تبدیل نقد سیاسی تندروهای اصلاحات به ادبیات دیپلماتیک. در این میان، گرچه تعابیری چون «سلیمانی جنگ‌طلب نبود» و «در شهادت او گریه کردم» هم مشاهده می‌شد اما صرفا اتکا به شخصیت حقیقی حاج‌قاسم داشت و در جهت نقض جانمایه سخن ظریف نبود. این‌گونه سخن گفتن علاوه‌بر اینکه تحریک‌آمیز، تفرقه‌افکن و ضدملی است، واقعی هم نیست. واقعا اگر در میدان عراق فضا برای جولان دادن آمریکا مهیا می‌شد، دامنه جنگ بوش پسر به ایران کشیده نمی‌شد؟

اگر حاج‌قاسم مقابل داعش در سوریه نمی‌ایستاد، هدف بعدی داعش، ایران نمی‌بود؟ اگر جبهه مقاومت مقابل رژیم‌صهیونیستی در جنگ 33روزه ایستادگی نمی‌کرد، امنیت ایران خدشه‌دار نمی‌شد؟ و سوالاتی از این دست که مشخص نیست وزیر امورخارجه قصد دارد درک نکند یا واقعا نمی‌تواند درک کند؟ فهمیدن این واقعیت که اگر ایران، فردو را تاسیس نمی‌کرد و به غنی‌سازی 20درصدی نمی‌رسید، در برجام حق غنی‌سازی‌اش به رسمیت شناخته نمی‌شد به گمانم کار سختی نیست.

قصد ادامه تقابل میان میدان و دیپلماسی را ندارم که بازی در زمین دولت ناکارآمد است اما اگر قرار به وزن‌کشی این دو محور با یکدیگر باشد پاسخش را خود دکتر ظریف در مقایسه میزان محبوبیتش با حاج قاسم به‌خوبی داده است. مسوولیت ایجاد ذهنیت برای جامعه که میدان مانع دیپلماسی است با وزیر امورخارجه‌ای است که خود را فراتر از مجری سیاست‌های نظام، سیاست‌گذار دیپلماسی می‌داند و نه‌تنها واقعیت‌ها را وارونه می‌کند که به شکاف میان دو بال جمهوری اسلامی -برای حفظ اقتدارش- مشروعیت می‌دهد.

2- گمان می‌کردم که آقای ظریف این‌قدر باهوش باشند که خود را مقابل حاج‌قاسم قرار ندهند و منویات درونی تیم اعتدال درباره این شهید بزرگوار را همچنان مخفی نگاه دارند. به تقیه منفی که بسیاری از اصلاح‌طلبان به‌واسطه محبوبیت آن شهید بزرگوار سال‌ها تداوم بخشیدند ازسوی مهره اصلی‌شان در انتخابات1400 پایان داده شد و به بحران بزرگی در جناح چپ تبدیل شد. این میزان از ناشیگری ظریف گرچه پرده‌ها را کنار زد اما انگار بخشی از یک نقشه بزرگ‌تر برای تداوم قدرت اعتدالیون در قدرت است. تبدیل‌شدن سیاست خارجی و سیاست منطقه‌ای ایران به موضوع اصلی انتخابات1400 تنها راه باقی‌مانده این طیف برای تداوم قدرت است. این نگاه ضدملی و خطرناک ‌بخشی گام مهمی در راستای اراده مهندسی انتخابات ازسوی این طیف است که البته درباره قدرت حاج‌قاسم در افکار عمومی بسیار زیاد غافل بوده و اشتباه محاسباتی انجام داده است.

۳- رویکرد ظریف نسبت‌ به روابط بین‌الملل با وجود اطلاعات فراوان و تسلط بر ادبیات دیپلماسی، خوش‌بینانه و ساده‌انگارانه است. برای چندمین بار است که او قدرت سخت را به نفع قدرت نرم نفی می‌کند؛ درحالی‌که جنگ تحمیلی به ما نشان داد که هم قدرت نرم مهم است، هم قدرت سخت. اتفاقا قدرت نرم امام؟ره؟ بود که باعث شکل‌گیری فضای جهاد و شهادت در کشور و شکل‌گیری گفتمان مقاومت شد اما از این مزیت باید نتیجه گرفت که نباید به‌سمت قوی شدن در حوزه نظامی و امنیتی برویم؟ جنگ تحمیلی بارزترین نماد از خشونت و بی‌رحمی جامعه بین‌الملل بود و اتفاقا این واقعیت «خودیاری» را در نظریه «بازدارندگی» بر ما عیان کرد. مشخص است که در مقابل این سطح ساده‌بینی جناب ظریف، باید حاج‌قاسم عزیز را ستود که به‌خوبی وحشت حاکم بر ادبیات روابط بین‌الملل را شناخت و دانست و فهمید که در دنیا بدون میدان قوی اساسا نمی‌توان دیپلماسی قوی داشت. گمان بر این بود که اگر جنگ تحمیلی به جناب ظریف نیاموخت که دنیای جدید دنیای گفتمان نیست، حداقل ظهور داعش و ترامپ این واقعیت را به او فهمانده باشد.

۴- چقدر متاسفم که بگویم در این سال‌ها، آن دیپلماسی و آن سیاست خارجی که ظریف را سردارش می‌دانند بیشتر از هر چیز برای تداوم قدرت اعتدالیون و اصلاح‌طلبان در سیاست داخلی خرج و هزینه شد و همچنان هم این روند ادامه دارد. تفصیل این سخن فراوان است اما همین‌قدر در این مجال کافی است که هیچ‌گاه به دیپلماسی این‌قدر ابزاری نگاه نشد و این‌گونه در خدمت سیاست داخلی قرار نگرفت تا جایی که سیاست داخلی و اقتصاد به حیاط خلوت سیاست خارجی تبدیل شد. امیدوارم در انتخابات1400 این گروگان‌گیری پایان یابد و پروژه مهندسی انتخابات با پاسخ قاطع جامعه به سود منافع ملی کشور خنثی شود تا این پروژه به وارونه خودش تبدیل شود.

5- ظریف در این سال‌ها با وجود معاشرت فراوان با حاج‌ قاسم متاسفانه نه او را شناخت و نه او را فهمید. که اگر می‌فهمید برهم‌خوردن برجام را به‌جای آنکه متوجه بدعهدی دولت اوباما و درنده‌خویی دولت ترامپ کند، به میدان نسبت نمی‌داد. ظریف در شناختن شهید عزیز ما هم از مردم ایران عقب است، هم از دوستدارانش در دنیا.