فیلم/ستون زرهی بعثی که به‌دنبال اشغال آبادان بود چگونه کشف شد

دو نفر از خلبانان جنگنده فانتوم که در حال پرواز به سوی بصره بودند تا کارخانه برق را بمباران کند،‌ ناگهان ستون زرهی بعثی را میان آبادان و ماهشهر مشاهده می‌کنند.

فیلم/ستون زرهی بعثی که به‌دنبال اشغال آبادان بود چگونه کشف شد
236409
به گزارش جهت پرس؛ رژیم بعث عراق در آخرین روزهای تابستان 1359 با تعداد بسیاری تانک، نفربر، جنگنده، نیروهای پیاده و… به جمهوری اسلامی ایران حمله کرد. رژیم بعث عراق با نزدیک به ۲۰۰ هزار نفر سرباز و بیش از ۳۰۰۰ تانک روسی و همین مقدار نفربر تحرک و قدرت آتش فوق العاده‌ای دارد. در حالی که نیروی زمینی ارتش ایران کمتر از نصف این تعداد تانک دارد که در کل کشور پراکنده هستند.فریادها برای کمک، از مدافعان مرزی به گوش می‌رسد؛ فشار بسیاری بر فرماندهی نیروی هوایی ارتش است. سرهنگ فکوری فرمانده نیروی هوایی ارتش موظف می‌شود از حمله به پایگاه‌ها و مراکز انرژی عراق بکاهد و بر حملات علیه نیروهای زمینی عراق بیافزاید. اینجاست که نبرد تاریخی فانتوم‌ها و تایگرها برای وقف کردن ستون‌های موتوریزه عراق آغاز می‌شود.
خلبان رضا لبیبی از خلبانان جنگنده فانتوم در نیروی هوایی ارتش است، ماموریت پیدا کرد تا از تهران به پایگاه شکاری بوشهر برود تا به خلبانان این پایگاه کمک کند.او در روایت یکی از عملیات‌های خود چنین می‌گوید؛«ماموریتی به ما واگذار شده بود و با جناب داود اکرادی دستور داشتیم تا به منطقه کارخانه برق در بصره حمله کنیم. ما معمولاً وقتی که از بوشهر پرواز می‌کردیم تا نزدیک ماه شهر در ارتفاع ۷ الی ۱۰ هزار پا پرواز می‌کردیم و پس از آن ارتفاع خود را کاهش می‌دادیم تا از دید رادارها مخفی بمانیم. یعنی ارتفاع ما به قدری کم بود که گویی روی زمین می‌خوابیدیم. معمولا از کنار آبادان یک جایی به نام قاسم آباد بود که از آن عبور می‌کردیم و به ماموریت ادامه می‌دادیم. در یکی از پروازها که در حال طی این مسیر بودیم، بین آبادان و ماهشهر که زمین مسطح بیابانی بود، ما در حال حرکت از سمت شرق به غرب بودیم که در نزدیکی آبادان تعدادی تانک‌ را مشاهده کردم که رنگ آن‌ها به رنگ سیستم نظامی عراق مشابه بود، آرایش گرفته و به سمت آبادان حرکت کردند.

من شک کردم که این‌ها عراقی باشند اما از خود سوال کردم اگر عراقی هستند چرا در این منطقه و در خاک ما حضور دارند، اینجا جهت شرقی است در صورتی که باید آن‌ها از غرب حمله کنند.خرمشهر هم آن موقع در اختیار عراقی‌ها بود، به شماره ۲، داود اکرادی گفتم که این تانک‌ها عراقی هستند و باز می‌گردیم و آن‌ها را هدف قرار می‌دهیم.داود (اکرادی) هم نسبت به من خیلی اطمینان داشت و به منطقه برگشتیم و به خوبی اهداف را هدف قرار دادیم. آن‌ها در یک خط آرایش گرفته بودند و کنار یکدیگر قرار داشتند، آن‌ها را هدف قرار دادیم و به پایگاه بازگشتیم.هنگامی که در پایگاه بوشهر فرود آمدیم به جناب دادپی فرمانده آن زمان پایگاه، گفتم؛ وقتی ما به سمت بصره پرواز می‌کردیم تعدادی تانک و نیرو از شرق به غرب به طرف آبادان آرایش گرفته و حرکت می‌کردند که آن‌ها را هدف قرار دادیم.جناب دادپی گفت؛ یعنی چه، یعنی داخل خاک خودمان! به او گفتم؛ بله بین ماهشهر و آبادان.
دادپی گفت؛ بیچاره شدیم، رفت؛ هم من و هم تو را اعدام می‌کنند؛ آن‌ها لشکر ۷۷ خراسان بودند که دیشب برای کمک به خوزستان و آبادان آمده‌اند. بلافاصله به او گفتم؛ من زدم چون ۹۰ الی ۹۵ درصد مطمئن بودم که آن‌ها عراقی بودند نه ایرانی. گفت که باشد، ببینیم چه می‌شود ولی منتظر باش که کت‌بسته بیایند و ما را ببرند. دو یا سه ساعت بعد بود که خود دادپی وارد گردان شد و فریاد می‌زد که آقا رضا، بابا، دمت گرم، آن‌ها نیروهای عراقی بودند که با بمب هدف قراردادید، فرمانداری و نیروهای مردمی آبادان تماس گرفتند که هواپیماها صبح آمدند و با بمباران نیروهای عراقی موجب از هم پاشیدن آن‌ها شدند و عقب‌نشینی کردند و آبادان نجات پیدا کرد.چند ساعت گذشت که دادپی دوباره من را صدا کرد و گفت؛ فرماندار آبادان برای ما کادو ارسال کرده و از حمله‌ای که انجام دادید، تشکر کرده است. آن زمان ویدیو ممنوع بود اما آن‌ها یک ویدیوی T۷ به من دادند که حتی مجوز آن را از دادگاه انقلاب گرفته بودند، حتی ساعت و چند هدیه دیگر نیز به من دادند. اینگونه شد که ما ویدیو داشتیم که ممنوع هم نبود چون مجوز داشتیم.»